۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه


حوادث ترافیکی مرگبار و این همه خونسردی

تحلیل یک گزارش

مهدی زرتشت

گزارش ها حاکی از آن است که حوالی صبح امروز (ساعت چهار صبح به وقت محلی) یک موتر مسافر از نوع سه صد و دو، در مسیر راه غزنی- قندهار، دچار حادثه گردید. گفته می شود که این حادثه در اثر برخورد با یک کامیون باربری از نوع کاماز رخ داده است. براساس آخرین آمارها، در این حادثه حدود 18 کشته و 23 تن از سرنشینان (مسافران) زخمی شده و توسط تیم نجات، به شفاخانه های نزدیک منتقل شده و البته گزارش شده است که وضعیت یک تعداد از زخمیان «وخیم» است.
این اولین حادثه ی خونبار ترافیکی از این نوع نیست. آنچه واقعیت دارد این است که در طول سال، ده ها و حتا صدها نوع از این حوادث، در گوشه و کنار افغانستان اتفاق می افتد و به صدها آدم جان های شان را از دست می دهند و یا برای همیشه معیوب می گردند.

اما اگر جستجو کنیم کدام مسیر و کدام شاه راه ها بیشتر شاهد اینگونه حوادث خونبار است، بدون شک مسیر راه کابل-غزنی، غزنی- قندهار و قندهار- هرات، یکی از جمله پر حادثه ترین و مرگبار ترین مسیر برای مسافران است. سالانه به تعداد زیادی از مسافران در این مسیر در اثر حوادث گوناگون دچار حادثه می گردند و اکثراً زندگی خود را از دست می دهند. چه برخورد موترهای مسافر کشی آنهم از نوع سه صد و دو که بیشترین مسافر را در خود جای می دهد و چه ماین های کاشته شده کنار جاده ای از سوی مخالفان و گروه های شورشی که هر از گاهی جان مردمان ملکی را می گیرد و آنها را به کام مرگ می فرستد. علاوه بر وقوع حوادث این چنینی، از مشقت ها و خطرات دیگر سفر به این مسیر، وجود ناامنی، وجود گروه های شورشی و وجود دزد ها و راهزنان است که بارها سر راه مسافران همچون بلای مخوف و خطرناک ظاهر شده اند و امنیت و سلامت مسافران را برهم زده است.

تکرار حوادث
حادثه ترافیکی امروز در مسیر غزنی- قندهار، در نوع خود یک حادثه خونبار است. حادثه ای که به تعداد ده ها نفر را در یک لحظه، به کام مرگ فرستاد، حادثه ای که سفر مسافران را با خون آغشته کرد و سفری که خلاصه چشم به در دوختگان مسافرداران را اشک آلود نمود و خانواده های زیادی را در سوگ و ماتم نشاند. در کشوری که اکنون تبدیل به میدان آدم کشی شده، امنیت و صلح و زندگی معنای خود را باخته و شهروندانش همچون موجودات بی آینده و امید شده اند، وقوع حوادث ترافیکی این چنین مرگبار و سنگین، مصیبت بزرگی است. مصبیتی بر علاوه مصائب بی شمار از کشتار تروریسم و انتحاری گرفته تا آدم ربایی، قتل و تجاوز و صدها نوع جرم و جنایت.
وجه غم انگیز دیگر اینکه، این حادثه نخستین حادثه ترافیکی مرگبار نیست. قبل از این- چنانچه همه به یاد و خاطره دارند- حوادث بس مرگبارتر و خونبارتر از این در مسیر شاه راه ها اتفاق افتاده است. نمونه اش تصادف یک موتر مسافر کشی از همین نوع در چند ماه پیش بود که تعداد کشته شدگانش نزدیک به چهل نفر رسید. به همین مقیاس، در اکثر شاه راه های شهرهای اطراف کابل، نظیر اینگونه حوادث به تکرار اتفاق می افتد و اگر کسی بخواهد آمار درست کند، سالانه شاید به تعداد صدها و بعید نمی دانم هزاران نفر تنها در اثر حوادث ترافیکی، جان های خود را از دست بدهند.
وجه دیگری این قضیه نیز درناک تر از همه ی آن است. اینکه تکرار این حوادث، همانند تکرار وقوع حملات انتحاری که فقط مردمان بی گناه از زن و کودک و پیر و جوان را به کام مرگ می کشاند، تقریباً عادی شده است. شما این وضعیت را با کشوری مقایسه کنید که در آن هم صلح است، هم امنیت و پلیس قوی و وظیفه شناس و خدمتکار و هم عاری از هرگونه حادثه ترافیکی به دلیل وجود خدمات ترافیکی، نظارت ترافیکی و تمام آن کارهایی که باید روی دست گرفته شود. اگر در چنین کشوری بر حسب اتفاق یک موتر کوچک با چهار تا سرنشین دچار حادثه می گردد و در نتیجه یکی- دو نفر جان شان را از دست می دهد، همه ی مردم وحشت زده می شوند و این خبر به عنوان خبرناگوار و تکان دهنده، تیتر نخست بسیاری از روزنامه ها قرار می گیرد؛ این فقط در افغانستان است که در اثر تکرار اینگونه حوادث خونبار، حتا کشته شدن 18 انسان و زخمی شدن 23 انسان دیگر، یک امر عادی تلقی می شود و به قول معروف که انگار نه انگار که آب از آب تکان نخورده است.

مسئولیت با کیست؟
اگر یک کشور را منهای قانون و مقررات بدانیم، آن وقت حوادثی نظیر چنین حوادث مرگبار ترافیکی، توجیهی به خود می گیرد که چنین کشوری، حتا در خیال آدمی وجود ندارد. کشوری که بی قانون و مقررات باشد. پس زمانی که حرف از قانون و مقررات و نظارت می آید، وقوع هر حادثه ای، باید پرسش و پاسخی داشته باشد. در چنین وضعیتی، باید عده ای به عنوان نهادهای ناظر و مسئول، باید پاسخگوی مردم باشد تا مردم مطمئین شود در آینده عزیزان شان در سفرهایی از این شهر به شهر دیگر، دچار حوادث خونبار ترافیکی نگردند و سالم به خانواده ملحق شوند.
آنچه واقعیت است اینکه این همه حوادث، بالاخره ناشی از یک علت هست. همه چیز فقط یک اتفاق ساده نیست؛ بلکه اتفاقی است که در افغانستان باید اسم آن را گذاشت: بی توجهی، بی خیالی و غفلت. در مرحله نخست- چنانچه همه شاهد بوده اند و تجربه ای اقلاً از یک سفر دارند- رانندگان و مسئولین شرکت های ترانسپورتی، مقصر اند. زیرا به همه معلوم است که اگر قانون ترافیکی هم وجود دارد، به سادگی زیر پا گذاشته می شود. مثلاً مالکان موترهای مسافربری و صاحبان بلیط سفر، به سادگی از کنار همه ی مسائل می گذرند، رانندگان اکثراً معتاد به مواد مخدر و کسانی که خلاصه در حالت عادی با هوش وحواس کار شان را انجام نمی دهند و در مسیر سفر هم قواعد ترافیکی را تاجایی که امکان داشته باشد، رعایت نمی کنند مثلاً: سرقت، توقف، علائم ترافیکی، بررسی درست موتر و... و در نتیجه یا موتر حامل مسافرین از جاده خارج می گردد و دچار سانحه می شود و یا با موتر دیگری برخورد می کند یا هم به انحای مختلف بالاخره مسافران را به کام حادثه می نشاند.
در مرحله دوم، واقعیت مسلم این است که کوتاهی دولت و نهادهای مسئول در امر نظارت و وضع مقررات سختگیرانه تر برای شرکت های حمل و نقل مسافرین و نبود یک معیار و قانون، به ادامه این وضعیت کمک کرده است. این کوتاهی و سهل گیری سبب شده است تا بجای آنکه رانندگان و صاحبان شرکت های حمل و نقل خصوصی در مقابل هر حادثه ای در مقابل دولت و مردم پاسخگو باشند، هیچ چیزی نگفته اند و نه حتا خود در صدد اصلاح و بهبود این وضعیت کوشیده اند. در نتیجه این فقط شهروندان نگون بخت اند که با وجود تحمل خطرات امنیتی و وجود راهزن ها، تن به سفر می دهند و در نیمه ی راه دچار موتر شان یا از جاده منحرف می گردد و واژگون می شود یا هم با موتر دیگری برخورد می کند و جان های شان را مثل مور و ملخ از دست می دهند. آنچه باید گفت این است که تنها طالب و تروریسم و آدم ربایان نیست که زندگی شهروندان را تهدید می کند، بلکه حوادث ترافیکی، بسی مرگبارتر و مخوف تر از همه است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر