۱۳۹۱ اسفند ۲۱, دوشنبه

به مناسبت هشتم مارس


روز جهانی زن؛ فریاد حق طلبانه

م. زرتشت

تاریخچه‏ی پرشور
اعتراض گسترده ی زنان و نطفه مبارزات حق طلبانه آنان، در نوع خود یکی از مهم ترین رویداد قرن نزدهم به حساب می آید.
برای نخستین بار، در هشتم مارس 1875، زنان کارخانه های نساجی نیویورک آمریکا، برای بهبود شرایط کار و در اعتراض ناچیز بودن دستمزد، زیاد بودن ساعات کار، دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات که با اجتماع صدها زن کارگر برگزار شده بود، توسط مأمورین پلیس دولت وقت آمریکا، بی رحمانه سرکوب شد، عده ای از زنان دستگیر شدند، توبیخ و شکنجه شدند و خلاصه این نخستین جرقه ی آگاهی برای زنان بود. آگاهی نسبت به حقوق شان، جایگاه شان در جامعه انسانی و مهم تر از همه، مقام شان به عنوان انسان.
اما این جریان در همین جا خاموش نشد، بلکه اعتراض قهرمانه زنان نیویورک خطی از مبارزه حق طلبانه را برای زنان فراهم کرد که راهی شد برای همه ی زنان دنیا در اعتراض به آنچه بی عدالتی و تبعیض جنسیتی و نگاه ناعادلانه نسبت به زنان و جایگاه حقوقی آنهاست.
همزمان با تحولات و اتفاقات بزرگ در سطح سیاست بین المللی، جنبش های آزادی خواهانه و برابری طلبانه زنان از گستره جغرافیای آمریکا پا فراتر گذاشت و این اعتراض چونان موجی از نسیم از از غرب به سمت شرق وزید و تا قاره اروپا و آسیا را در برگرفت. "کلارا زتکین" از حزب سوسیال دموکرات آلمان نخستین زنی بود که در کنگره آلمان هشتم مارس را به عنوان «روز جهانی مبارزه زنان» پیشنهاد کرد. پس از تصویب این پیشنهاد، صدها هزار زن از اروپا تا استرالیا و روسیه، تظاهرات برپا کردند. جنبش زنان تقریباً در سراسر جهان ادامه داشت تا اینکه سازمان ملل متحد، سال 1975 را «سال بین المللی زنان» نام گذاشت و در سال 1977، به یادبود و گرامیداشت از نخستین مبارزات زنان کارگر کارخانه نساجی نیویورک، هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن از سوی سازمان فرهنگی یونسکو به ثبت رسید. از آن روز به بعد، تقریباً در تمام کشورهای دنیا، از هشتم مارس تحت عنوان «روز جهانی زن» گرامیداشت به عمل می آید و در این روز، نه تنها زنان، بلکه مردان نیز در کنار زنان فریادهای شان را با شعار احقاق حقوق زنان، برابری و عدالت، سر می دهند.

ستم بر زن و «خیزش یک میلیارد نفری»
شعار زنان کارگر آمریکا در هشتم مارس 1875، تنها اعتراض برای دستمزد پایین و ساعات کار طولانی نبود. بلکه این خیزش و در واقع این بیداری، شعار علیه تمام آن بی عدالتی ها بود که در حق زنان، روا داشته می شد. این خیزش ها و شعارها و خواست ها در قالب اعتراض های مدنی، ذاتاً بار حقوقی داشت. اینکه زن و مرد بایستی از حقوق مساوی و یکسانی برخوردار باشند.
به همین جهت، قیام زن های کارگر، در ذات خود قیام همه گیر و گسترده بود که شامل تمام حقوق زن ها می شد. خشونت علیه زنان، نوعی بی عدالتی است، ممانعت از حضور زنان در عرصه های مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، بی عدالتی است، نوع نگاه تبعیض آمیز و «جنس دوم» دانستن زنان، بی عدالتی است و خلاصه ماهیت خیزش زنان، از همان ابتدا، اعتراض به بی عدالتی بود.
به همین خاطر است که از زمان نخستین آغاز قیام زنان کارگر تا نام گذاری هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن و همین طور از آن زمان تا عصر حاضر، زنان با آگاهی از موقعیت شان به عنوان انسان در میان جمعیت انسان، در هر گوشه و کنار دنیا علیه آنچه بی عدالتی نسبت به زنان خوانده می شود، دست به اعتراض، تظاهرات و قیام های مدنی زده اند.
با وجود اینکه «روز جهانی زن» در ادبیات سیاسی جامعه ملل، جایگاه حقوقی خود را یافته است، اما گزارش های اخیر همچنان نشان از خشونت و بی عدالتی علیه زنان را در سراسر دنیا نشان می دهد. چند هفته قبل، به مناسبت روز عشاق (روز والنتین) «خیزش یک میلیاردی زنان» در سراسر جهان از آمریکا تا استرالیا، از انگلستان تا هندستان و از هندستان تا سایر کشورهای جهان، در اعتراض به اعمال خشونت از سوی مردان بالای زنان، با «تن رقصان» به خیابان ها و سرک ها ریختند و با پیام جهانی شان، خواهان نفی خشونت علیه زنان شدند. این اعتراضات همزمان با وقوع چندین واقعه وحشیانه در برخی کشورها و از جمله در کشور هندستان بود که در آن، یک دختر جوان از سوی یک گروه مردان به شنیع ترین شکل، مورد تجاوز قرار گرفت و دختر جوان یک هفته پس از آن، در بیمارستان جان خود را از دست داد. این واقعه وحشتناک، موج گسترده ای اعتراضات را نه تنها در هند، بلکه در سراسر جهان داشت. در روز عشاق، کابل نیز شاهد تجمع اعتراضی صدها زنان بود که شعار همه ی شان نفی خشونت علیه زن، و شناختن زن به عنوان انسان بود.
این همه، نشانگر این است که هنوز با وجود فعالیت سازمان ها و نهادهای حقوق بشری، نهادهای مدنی و نهادهای مدافع حقوق زنان در سراسر دنیا، هنوز خشونت علیه زمان به کثرت دیده می شود و هنوز زنان زیادی در سراسر دنیا، در هر کشور و فرهنگ، مورد خشونت از سوی مردان قرار می گیرند و مبارزات و قیام های مدنی زنان از یک و نیم پیش به اینسو، مانند شعله ی بیدار همیشه اعلام موجودیت کرده است.

زن در جامعه افغانستانی
بی مبالغه، افغانستان یکی از خطرناکترین کشور برای زنان است. هیچ فصلی از سال نیست که در آن یک مورد خشونت وحشیانه علیه زن اتفاق نیفتد، هیچ ماه و هیچ هفته ی نیست که زنی در گوشه گوشه کشور افغانستان مورد خشونت قرار نگیرد.
آمارهایی که تاکنون از سوی نهادهای مختلف در ارتباط به اعمال خشونت علیه زنان، به نشر رسیده، وحشتناک و نومیدکننده است.
تقریبا دو ماه پیش وزارت امور زنان کشور گزارشی را به نشر رساند که در آن نشان می داد «طی شش ماه اول سار جاری 3500 مورد خشونت علیه زنان به ثبت رسیده است.» همین طور، گزارش سازمان ملل متحد از وضعیت زنان در افغانستان به مناسبت دهم دسامبر؛ روز جهانی حقوق بشر، همچنان حکایت از شرایط دشوار زندگی زنان در افغانستان داشت.
این در حالی است که در این کشور بی عدالتی علیه زنان داد می زند. انواع خشونت علیه زنان بطور گسترده و در سراسر کشور و کتمان حقوق انسانی زن چه توسط قانون و چه فرهنگ و هنجارهای جامعه، همه غل و زنجیرهایی اند که دست و پای زنان کشور را بسته است و زنان کشور افغانستان در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان که در آن خشونت و بی عدالتی نسبت به زنان روا داشته می شود، بسی بدتر و خطرناکتر است.
همزمان با فرا رسیدن هشتم مارس، صدای اعتراض و دادخواهی و حق خواهی زنان نیز بلند شده است. شبکه های اجتماعی نظیر وبلاک ها و سایت ها، همه پر از مطالب در باره روز جهانی زن و وضعیت زنان در افغانستان است. ولی به نظر می رسد این اعتراض ها و این حق طلبی ها، هنوز در مقایسه با جمعیت چند میلیونی زنان کشور که همه به نحوی تحت ستم واقع شده اند و از حقوق انسانی خود حتا آگاهی ندارند، خیلی ناکافی است.

حق خواهی و ستم مضاعف
در کشورهایی که زنان از خود حق و حقوقی دارند و نه خشونت و تبعیضی موجود است، مردها روز جهانی زن را به شیوه های دیگری گرامی دارند. در این روز، مردان به زنان گل تقدیم می کنند، هدیه می کنند، کنسرت و مجالس و برنامه های سرگرم کننده برای زنان ترتیب می دهند و خلاصه روزی است که مردان نسبت به زنان ابراز عشق و علاقه می کنند؛ اما در کشورهایی که از تبعیض جنسیتی و خشونت علیه زنان داد می زند، روز جهانی زن خود به خود رنگ و بوی سیاسی می گیرد.
آنچه آشکار است، در جامعه ی سنتی افغانستان، روز جهانی زن، بیشتر سیاسی است تا روز خوشی و ابراز عشق به زنان. در این روز، عده ای زیادی از زنان آگاه، برای رعایت حقوق زنان و برای تثبیت هویت زنان به عنوان انسان، فریاد می زدند. این فریاد زدن ها با برگزاری محافل و مجالس سخنرانی، اجتماعات خیابانی و اعتراضات همراه است. این در ذات خود همان کاری است که جامعه ستمدیده زنان به آن نیاز دارند، بی عدالتی ها، تبعیض ها و خشونت های وحشیانه ای که از سوی این جامعه و فرهنگ بر زنان روا داشته می شود و تحمیل می گردد، نیازمند اعتراض های حق طلبانه است. همان اعتراض و قیام های قهرمانانه ای که فلسفه ای روز جهانی زن، به آن بر می گردد. فریاد زنان امروز جامعه ی ما، فریاد صدها و هزاران زنان ستمدیده کارخانه های نساجی آمریکای قرن نزده است. امروز زنان تنها قشری از جامعه ی افغانستانی است که مورد ستم قرار گرفته اند، از حقوق انسانی خود محروم مانده اند، زنان پشت پرده ها و دیوارها محبوس شده اند، زنان تبدیل به کلفت مردان شده اند و زنان تبدیل به اشیا و ابزارهای ارزان قیمتی که در دست مردان، اسیر اند.
از این رو، فریادهای و اعتراض های حق طلبانه زنان را در اعتراض به این وضعیت ناانسانی، لازمه ای همکاری، همیاری و همصدایی است. اما هنوز هم که هنوز است، این روز توسط یک تعداد دولت مردان و سیاست مداران این جامعه و کشور، مورد استفاده های سیاسی قرار می گیرد. آنها با شعار روز جهانی زن، همان کارها و برنامه های شخصی و سیاسی خود را دنبال می کنند در حالی که حق و حقوق زن و مسأله برابری و نفی تبعیض، دغدغه اصلی آنان نیست. این مسأله در ذات خود، ستم دیگر علیه زنان است. استفاده های سیاسی از روز جهانی زن توسط مردانی که خود هیچ اعتقادی به حقوق و مسأله برابری زنان ندارند، جفای نابخشودنی محسوب می شود.
با این حال، با درک شرایط حاکم و با فهم وضعیت موجود، چنین می نماید که این تنها خود زنان افغانستان است که با قبول بسیاری از مشقات، خطرات و چالش ها، قیام های حق خواهانه و برابری طلبانه خود را ادامه دهند.
زنده باد روز جهانی زن و زنده باد عدالت و برابری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر