مهدی زرتشت
از چندین ماه قبل- زمانی که طبل ناراضیتی بخشی
از مردم اوکراین به صدا در آمد- تصور نمی رفت طرفداران «انقلاب نارنجی» سرانجام
روزی دولت آقای ویکتور یاناکویچ را کار برکنار کنند و رئیس جمهور نیز مانند صدام
یا قذافی راه فرار یا خفا در پیش گیرد. بهرحال اما این اتفاق هرچند غیر منتظره
بود، اما پیش آمد. پس از چندین ماه اعتراض و تظاهرات پیهم، کار به خشونت کشید.
هواداران دولت و منتقدان دولت- هردو جناح- با هم درگیر شدند، دولت یانوکویچ نیز
آخرین تلاش اش را کرد تا به هر شیوه ممکن، کنترول دولت را حفظ و خلق معترض را نیز
پراکنده سازد. اما خون معترضان زمانی بیشتر از پیش به جوش آمد که نیروهای دولتی ضد
شورش، با مردم درگیر شدند و در نتیجه چندین تن از هردو طرف، کشته و زخمی شدند. پس
از تنها چند روز از آخرین اتفاقات خشونت بار، خبر فرار آقای یاناکوویچ صدر صفحه
روزنامه ها و سایت های خبری قرار گرفت. یولیا تموشنکوی زندانی نیز از زندان رها شد
و در صف معترضان دولت پیوست. این اتفاق اگرچه برای مخالفان دولت یاناکویچ یک
پیروزی محسوب می شد و امید یک آینده جدید را می داد؛ اما تب این انقلاب نرم به حدی
بالا بود که به زودی جان همه ی کشور اوکراین را گرفت. مسأله تنها دولت یاناکویچ و
معترضان او نبود. اگر اینطور می بود، دستکم هیچ نگرانی جز برد و باخت وجود نداشت.
قدرت های بزرگ جهانی، به زودی جبهه گیری های قاطع شان را از خفاء، بیرون کشیدند.
دولت روسیه انقلاب اوکراین را کودتایی به دخالت کشورهای غربی و بخصوص رقیب مقتدرش
کشور آمریکا قلمداد کرد و در مقابل، آمریکا و متحدان غربی اش با مردمی خواندن
انقلاب اوکراین، سعی کردند دامن این سوء تفاهمات را کوتاه کنند.
در جریان این اتفاقات، روس تباران اوکراین و
برخی اقلیت های قومی دیگر، حالا به هر نحوی هواداری شان را از دولت روسیه و دخالت
آن در مسأله اوکراین، ابراز کردند. این در حالی بود که هواداران کابینه موقت دولت
اوکراین، چه در خیال و چه در واقع، منتظر دخالت کشورهای غربی و بخصوص آمریکا بود.
به سخن دیگر، اوکراین به زودی، بطور علنی میدان زورآزمایی بین دو قدرت غرب و شرق
قرار گرفت. ظاهراً روسیه که از شکست دولت یاناکویچ و پیروزی مخالفان، شوکه شده
بود، آنچه در اوکراین پیش آمد، را غیر قابل قبول خواند و برای پاسخ به دولت هایی
که در پیروزی مخالفان دولت یاناکویچ دست داشتند، به زودی موضع اش را اعلام کرد.
روسیه اما کار خود را از منطقه ای جنجالی در خاک اوکراین، آغاز کرد: شبه جزیره
کریمه.
اکنون با گذشت هر روز، تنش میان دولت روسیه و
قدرت های حاکم غرب، بالاتر شده می رود. ظاهراً روسیه به هیچ وجه حاضر به مسامحه
نیست در حالی که متحدان غربی دولت جدید اوکراین، سعی دارند شعله ی این رویایی
قدرت، کندتر شود. زیرا واقعیت این است که ایجاد هر نوع ثبات و برگشت به اوضاع عادی
برای اوکراین، به معنای پیروزی غرب و شکست روسیه است. با درک این موضوع، اکنون
اوکراین به میدان برد و باخت قدرهای بزرگ همچون روسیه و امریکا تبدیل شده است.
تازه ترین تصمیم دولت روسیه مبنی بر استقرار ناوهای جنگی در دریای سیاه و اخطار
چند ساعته به نیروهای مستقر دولت جدید اوکراین در منطقه کریمه که مطابق آن، این
نیروها باید تا فردای امشب، تسلیم شوند، نشانه شدیدترین واکنش دولت روسیه است. این
در حالی است که اتحادیه اروپا، گروه «جی هفت» و شورای امنیت سازمان ملل متحد به
شمول دولت آمریکا، دخالت روسیه در اوکراین را نقض تمامیت ارضی کشور اوکراین می
خوانند و به تکرار هشدار می دهند که در صورتی که روسیه دست از مداخله نکشد، بایستی
منتظر پاسخ قاطع باشد.
امروز سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در بیانیه
اش «جان کری وزیر خارجه آمریکا را به استفاده از ادبیات دوران جنگ سرد متهم کرد و گفت
آمریکا بجای آنها که یک کودتا را سازماندهی کردهاند میخواهد روسیه را مجازات کند.» استفاده از اصطلاح «جنگ سرد» در حالی صورت می
گیرد که در چندین اتفاقات از جمله بحران سوریه تا انقلاب و بحران اوکراین، آمریکا
و روسیه در مقابل هم قرار گرفته اند. به دیگر سخن، چندین سال است که با گذشت هر
روز، رویایی دو قدرت بزرگ پررنگ تر شده می رود. بدون شک، برای همه ی مردم که اوضاع
اوکراین و سوریه را مطالعه و مشاهده می کنند، رویارویی دو قدرت بزرگ نامبرده، اگر
خود «جنگ سرد» نیست، بوی جنگ سرد می دهد. با این حال، تصور اینکه در ارتباط به
بحران اوکراین، دولت پوتین راه مسامحه با آمریکا و متحدان غربی او را در پیش گیرد،
در شرایط حاضر محال به نظر می رسد. تنها تصوری که باقی می ماند، عبارت از این است
که روسیه به هیچ وجه از موضع اش عقب نشینی نخواهد کرد و این در حالی است که دولت
اوباما و همتایان غربی اش، نیز موضع شان را سختگر می کنند و مدام هشدار می دهند که
آنها اجازه نخواهند داد دولت روسیه هرچه دلش می خواهد، انجام دهد. باید منتظر ماند
که این بحران، به کجا می رسد و سرنوشت اوکراین چگونه رقم می خورد. شاید خیلی ساده
لوحانه نباشد که گمان برده شود، نهایت بحران اوکراین، به نواختن طبل وقوع یک جنگ
بزرگ یا به تعبیری حد اقل چیزی شبیه جنگ جهانی، خواهد انجامید. زیرا اگر اوضاع
همینگونه پیش برود، تصور جنگ سرد، به واقعیت می پیوندد و امکان این نیز وجود دارد
که جنگ سرد، به جنگ گرم تبدیل شود.
در حال حاضر، سوال که هیچ پاسخی برای آن نمی
تواند حدس زد، عبارت از این است که بگوییم اوکراین، به کدام سو خواهد رفت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر