۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه


برنامه تأمین صلح؛ کلاف سر در گم

مهدی زرتشت

شهروندان کشور، همه در ناامیدی و نگرانی به سر می برند. شاید حق با آنهاست. برنامه های مصالحه با گروه های شورشی مسلح و مخالفین دولت از یکسو، گستردگی ناامنی ها و وقوع انفجار و انتحار در مناطق مختلف کشور و همین طور طرح خروج نیروهای خارجی بصورت کامل دستکم تا دو سال دیگر، مردم را بیشتر از پیش به هراس انداخته است. مسلماً شهروندان از جنگ و ادامه ناامنی ها و از تمام دربدری های آن که در طول سالها جنگ های داخلی و به دنبال آن با به میان آمدن رژیم طالبان، به شدت خسته اند. همه طرفدار صلح و زندگی اند و همه از دیگر دوست ندارند آتش بدبختی و نگونبختی جنگ و را دوباره بر تن و مال شان حس کنند.
دولت به همکاری ایالات متحده آمریکا و جامعه جهانی در کنار آن، از ابتدا تا اکنون در پی تأمین صلح بوده اند. در حقیقت همین ادعا را داشته اند حالا اگر در این زمینه بصورت جدی تلاش صورت گرفته است یا نگرفته است. این برنامه بخصوص بعد از دور دوم انتخاب آقای کرزی به سمت رئیس جمهور کشور جدی تر شده است. زیرا با به پایان رسیدن دور اول ریاست جمهوری وی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری برای باردوم، توجه همه کشورها، ناظران بین المللی به شمول دولت آمریکا تا شهروندان خود افغانستان را به خود جلب کرد. در آن نقطه های ضعف و قوت دولت سنجیده شد و تمام کارکردهای دولت طی دور اول ریاست جمهوری آقای کرزی، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. اما انتقاد عمده در حقیقت همان گزینه هایی بود که امروز- بعد از دوسال سپری شدن از دور دوم ریاست جمهوری آقای کرزی- که امروز نیز حتا قوی تر از گذشته وجود دارد و کشور با آن دست به گریبان است: ناامنی، فساد گسترده اداری و تولید نود درصدی تریاک در کنار بسا مشکلات دیگر از قبیل چالش های حقوق بشر در کشور، خشونت علیه زنان و...
در این میان، آنچه بیشتر از هر مورد دیگر بخصوص طی دو سال اخیر برای دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا به عنوان حامی اصلی دولت و همین طور متحدان بین المللی آن، خیلی مهم شده است، موضوع تأمین امنیت است. زیرا نبود امنیت و وجود ناامنی به صورت گسترده در تمام نقاط کشور به همان اندازه که دولت افغانستان را بدنام ساخته و مدیریت و کارایی آن را زیرا سوال برده و باعث بوجود آمدن فاصله و عدم اعتماد میان دولت و ملت شده است و شهروندان نیز بیشتر از پیش اعتماد و امید خود بر دولت را از دست داده است، دولت آقای اوباما را نیز مورد سوال قرار داده است. به این خاطر اما هنوز دو چالش عمده دیگر که فسادگسترده اداری و مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر است، سر جای خودش باقی مانده است، که تمام تلاش ها چه از سوی دولت افغانستان و چه ایالات متحده آمریکا، برای تأمین صلح است.
تشکیل شورای عالی صلح، کمپاین سراسری صلح، مذاکرات و نشست ها و در محراق بحث قرار دادن موضوع امنیت و تأمین ثبات در کشور، از عمده ترین کارهای دولت به همکاری ایالات متحده بوده است که تا اکنون انجام شده است. اینکه چرا با وجود این همه تلاش های خستگی ناپذیر، هنوز هیچ چیزی بدست نیامده و آب از آب تکان نخورده است، سوالی است که قبل از همه در ذهن شهروندان کشور مطرح می گردد.
این در حالی است که در ادامه این تلاش ها، رئیس شورای عالی صلح پس از ترور رئیس قبلی، انتخاب شد. طی هفته جاری گزارش دیگری از تلاش ها برای تأمین صلح رسانه ای شد که گفته شده، دولت آقای کرزی مذاکراتش را با حزب اسلامی به عنوان یکی از جناح های مخالف دولت در کنار گروه طالبان، از سر می گیرد. بر طبق این برنامه قرار است طی هفته آینده، هیأتی از سوی حزب اسلامی برای از سر گیری مذاکرات، وارد کابل شود. در حالی که گفته شده، این مذاکرات در ادامه مذاکرات قبلی است که دو هفته پیش متوقف شد. و جالب تر از همه هم اینکه نماینده حزب اسلامی دلیل عمده قطع مذاکرات طی دو هفته گذشته را عدم طرح عملی و روشن دولت افغانستان برای تأمین صلح دانسته و گفته است  «دولت افغانستان هیچ طرح عملی برای تأمین صلح ندارد...»

سردر گمی دولت آقای اوباما
اکنون خیلی به جا است که به چراغ بامیانی ها فکر کنیم. این اعتراض سمبولیک و پر از مدنیت باید قابل تأمل باشد. بامیانی ها چراغ نفتی هریکین شان را به آقای اوباما به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده امریکا از همکاران و حامیان اصلی دولت افغانستان هدیه دادند. بامیانی ها گفتند که این چراغ را به آقای اوباما هدیه می دهند تا راه خود را در افغانستان پیدا کند. دولت آمریکایی که بصورت واضح، برنامه هایش بخصوص در بخش تأمین صلح، مبهم و سردرگم است. ایالات متحده راه خود را گم کرده است و اصلاً معلوم نیست می خواهد چه کار کند.
منطق حق به جانب این سمبول از آنجایی روشن می گردد که قریب یک ماه پیش دولت آقای اوباما در کشور قطر دفتری برای طالبان افتتاح کرد و اعلام کرد که طالبان با دولت آمریکا و جامعه جهانی حاضر به گفتگو و مذاکره است. با آنکه از همان ابتدا این مسأله چندان روشن نبود و نقش حکومت افغانستان به عنوان طرف اصلی مذاکره با طالبان به کلی نادیده گرفته شده بود و این موضوع خود باعث سوالها و انتقادات زیادی چه از سوی هم گروه طالبان و همین طور حکومت آقای کرزی شد؛ اما راهی از پیش نبرد و در پرده ابهام باقی ماند. تا اینکه چند هفته پس از آن، در یک اعلامیه ی که از سوی طالبان منتشر شد، بصورت غیر منتظره گفته شده بود که طالبان مذاکراتش را با ایالات متحده آمریکا تحریم می کند. این قضیه دقیق شبیه این است که فکر کنی گروهی را ابتدا به مهمانی دعوت می کنی. مهمانان می آینده و سر سفره می نشینند. هرچند انتظار می کشند می بینند که نه خبری از نان است و نه از میزبان و آنها بدون آب و نان و میزبان، سر سفره نشسته اند و بعد یکهو قهرشان می گیرند و سفره را ترک می کنند. حالا هرچه بود، این مسأله یکبار تمام این تلاش ها و گفته های مقام های آمریکایی در ارتباط به موضوع تأمین صلح و مذاکرات با مخالفین مسلح را زیر سوال برد.

عدم طرح عملی حکومت
همانگونه که طرح های دولت آمریکا برای تأمین صلح و مذاکرات با جناح مخالف دولت افغانستان، مبهم و سردر گم است، به نظر می رسد دولت آقای کرزی نیز تا به حال یک طرع عملی و کارا و واضح را برای انجام مذاکرات و چگونگی میکانیزم گفتگو با جناح های مخالف دولت از حزب اسلامی آقای حکمتیار گرفته تا گروه طالبان، ندارد. اظهارات حزب اسلامی در پیوند به قطع مذاکراتش با دولت آقای کرزی طی دو هفته قبل، نیز همین است.
با همه اینها، اما به نظر می رسد گره کور این مسأله در برنامه های گنگ و مبهم ایالات متحده آمریکا در قبال موضوع صلح و مذاکرات با مخالفان دولت افغانستان، عدم اعتماد میان سه جناح: ایالات متحده، دولت آقای کرزی و جناح های مخالف دولت افغانستان، باشد. همین طور هنوز نقش کشورهای همسایه بخصوص پاکستان به عنوان حامی اصلی گروه طالبان و شورشیان مسلح و همین طور دولت عربستان به عنوان پدر معنوی طالبان در تأمین امنیت سر جای خودش باقی است.
با همین اینها، اما اکنون با وجود تلاش های پیگیر به هدف تأمین امنیت و ثبات از طریق مذاکرات و جلب رضایت مخالفان دولت افغانستان در نقطه کوری قرار گرفته است. اکنون تلاش های همه جانبه برای تأمین صلح در قدم نخست از جانب آمریکا و در قدم بعد از سوی دولت آقای کرزی، به هیچ نقطه ای از امیدواری خود نرسیده است و این مسأله بیشتر از پیش در ابهام به سر می برد.
تأمین صلح و امنیت تنها زمانی می تواند میسر و ممکن باشد که ابتدا دولت آقای اوباما به عنوان کشوری که بیشترین صلاحیت را در قبال این مسأله را دارد و در قدم بعدی دولت آقای کرزی، برنامه های واضح، طرح های عملی و صریح و اشکار برای صلح و انجام مذاکرات داشته در دست داشته باشد. از سویی، پیامد این همه سردرگمی ها، گذشته از اینکه حضور قانونی آمریکا در افغانستان را در سطح کشورهای جهان مورد پرسش قرار می دهد، به اعتبار و حیثیت و آبروی دو دولت ایالات متحده آمریکا و دولت آقای کرزی ختم می شود. از سویی، این همه سردرگمی، اعتبار و حیثیت دولت آقای کرزی و ایالات متحده را در نزد شهروندان کشور که با انگیزه و امید تمام در انتخابات شرکت کرده اند و با قبول زخمت و منت و خطر آرای شان را به صندوق های انتخابات ریخته اند، از بین می برد و در سطح داخلی در قدم نخست به فاصله دولت از ملت می انجامد و باعث می شود دیگر شهروندان در انتخابات شرکت نکنند. وضعیتی که شاید پایان خوبی نداشته باشد و بار گران آن، متوجه دو طرف گردد. همین طور ادامه این روند ناگوار شاید زمینه را برای ایجاد نا آرامی های گسترده و نوع هرج و مرج فراهم کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر