سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه


وضعیت زنان در افغانستان؛ از نقض حقوق تا ترغیب به انجام حملات انتحاری!

مهدی زرتشت
موضوع ترغیب و تشویق افراد به انجام حملات انتحاری و تروریستی، پدیده تازه ای نیست. تا اکنون بارها این موضوع در رسانه های داخلی و خارجی انعکاس داشته، مورد نقد و نظر قرار گرفته است.
قبل از این، در بسیاری از نقاط افغانستان این پدیده اتفاق افتاده و طبق گزارش ها، یک تعداد از مراکز مدارس دینی، جوانان و نوجوانان را به انجام حملات انتحاری تشویق می کنند. در تازه ترین این گزارش ها، هفته گذشته در یکی از سایت های خبری آمده بود که در ولایت قندز، در یکی از مدارس علوم دینی، ملا امام یا مدرس، دختران را به انجام حملات انتحاری تشویق می کند. به گفته این سایت خبری «شماری از دخترانی که در مدارس دینی در ولایت قندز درس می خوانند، می گویند که در این مدارس برای آنان تبلیغ هایی ضد نیرو های خارجی و تشویق به حملات انتحاری می شود.» در ارتباط به این موضوع، باشندگان این ولایت نیز گفته اند که «در این مدرسه ها بر علاوه تدریس آموزه های دینی، به تبلیغ بر ضد نیرو های خارجی و سخنانی در باره فواید حملات انتحاری نیز پرداخته می شود.» در گفته های این دانش آموزان که توسط سایت های خبری منتشر شده، گفته شده است که کسانی که وظیفه تدریس را به عهده دارند «بیشتر به انتحاری بودن تاکید می کنند و می گویند که انتحاری بودن در دین حق است.» از زبان یکی از این دانش آموزان نقل قول شده است که «استادانی که در این مدرسه ها تدریس می کنند همه در پاکستان درس های دینی را فرا گرفته اند.» به نوشته این سایت خبری «اکثر این مدارس از پاکستان سرچشمه می گیرد و برخی از مدارس دینی در پاکستان از سوی حزب جمعیت علمای اسلام به رهبری مولانا فضل الرحمن اداره می شود.» در همین حال، برخی ها به این باور اند که بسیاری از جوانان در سنین مختلف در این مدارس جذب می شوند و پس از فراگیری آموزش های بنیاد گرایی مذهبی، در افغانستان و پاکستان دست به اجرای فعالیت های تروریستی می زنند.
با آنکه گفته می شود ریشه این همه ناهنجاری در پاکستان بوده و ملا امامانی که جوانان و نوجوانان را به انجام حملات انتحاری تشویق می کنند، یا پاکستانی بوده و یاهم در پاکستان آموزش می بینند، اما ترغیب دختران به انجام حملات انتحاری، اما در افغانستان تقریباً پدیده تازه ای به نظر می رسد. البته در برخی از کشورهای دنیا چنین پدیده ای وجود دارد. مثلاً گروه حماس در فلسطین، دختران و زنان را به انجام حملات انتحاری در مقابل ارتش اسرائل تشویق می کنند و شمار زیادی از زنان و دختران فلسطینی بخاطر دفاع از میهمن شان با توجیهات دینی خود شان را انتحار کرده اند؛ اما ظهور این پدیده در جامعه ای که بیشترین نقض حقوق بشر را دارد و زنان در این جامعه هنوز با مشکلات زیادی روبروست، نگران کننده است. موجودیت این پدیده اکنون به مشکلات زندگی زنان در افغانستان افزوده و بعد از این، سو انتظار سو استفاده های گوناگون از زنان می رود.
سوء استفاده از دختران در مدارس دینی توسط ملا امامان و مدرسان و ترغیب آنها به انجام حملات تروریستی، می تواند به اعتبار و پایگاه اجتماعی زنان ضربه مهلکی وارد کند. گفته می شود مدرسان این مراکز دینی دختران را متقاعد ساخته است، برای دفاع از میهمن و از آزادی شان، اگر انتحار کنند، ثواب می برند. با آنکه این اندیشه مورد نقد است و گاهی آزادی بدون جنگ و انتحار و خشونت نیز بدست می آید (نظیر کاری که گاندی کرد) اما به میدان انتحار فرستادن دختران، نقض همان حقوقی است که آنها را از کار در بیرون از خانه، از آزادی عقیده و عمل و از دانش آموزی محروم می کنند. به این ترتیب، ترغیب دختران به انجام حملات انتحاری و تروریستی، در جامعه ای که هنوز تبعیض جنسی در اوج قدرت است و از سویی هم باورهای قبیله ای و سنتی و تا حدی بر آمده از سنت های مذهبی، حیات، زندگی، آرزوها، آرمان و خوشی های این قشر از جامعه را به خاک تیره نشانده است، می تواند بعد دیگری از اعمال خشونت علیه زنان باشد.

سر و صداهایی برای دفاع از حیات زنان
چند روز پیش از نشر این گزارش، کمیسیون مستقل حقوق بشر از افزایش خشونت علیه زنان گزارش داده بود. نهاد مذکور این پدیده را خطرناک توصیف نموده و از حکومت و سایر نهادها خواسته بود تا مورد مذکور را جدی بگیرند. در ارتباط به همین مسأله، مجلس سنا نیز یک روز از جلسه اش را برای مطرح کردن سوالات و سنجیدن راهکارها در ارتباط به مهار خشونت علیه زنان، اختصاص داد. در این جلسه، نمایندگان مجلس سنا ضمن انتقاد از برخی نهادهای مدنی و حقوق بشری، نظریات و پشنهادات خود را مطرح کردند. به اعتقاد شماری از نمایندگان مجلس سنا، یکی از مهم ترین عوامل پیشروی خشونت علیه زنان را عدم تطبیق قانون است. به اعتقاد آنها، تطبیق قوانین، یکی از بهترین راه های جلوگیری از خشونت علیه زنان می باشد. همچنان، باسواد ساختن زنان و بلند بردن سطح آگاهی در میان جماعت زنان و همینطور خانواده ها، نیز یکی از موثرترین شیوه جلوگیری از خشونت علیه زنان می باشد.
با وضعیت کنونی، به نظر می رسد یکی از مهم ترین کارها برای زدودن خشونت یا دست کم جلوگیری از افزایش این پدیده، همان دو موردی است که مجلس سنا به آن اشاره کرده است. یکی توسعه سواد و آگاهی و دوم تطبیق قانون. اما با در نظر داشت واقعیت های موجود در جامعه عقب مانده فرهنگی و سنتی افغانستان، بلندبردن سطح سواد در میان جماعت زنان به تنهایی کارساز نیست. زیرا این امر شاید در بسیاری از موارد بنا بر دلائل مشخص، سبب گسترش این خشونت ها نیز گردد. پس می شود گفت که یکی از مهم ترین کارها به هدف جلوگیری از افزایش خشونت علیه زنان، توسعه سواد و دانش و آگاهی در تمام کشور و بخصوص توسعه سواد در سطح خانواده است. زیرا تنها سواد و آگاهی است که شیوه دید و دیدگاه و جهان بینی افراد را تغییر می دهد. و این هم زنان نیستند که بر خود شان ستم و خشونت روا می دارند بلکه ستم و خشونت همواره از سوی دیگری تحمیل می گردد. بنا بر این، به نظر می رسد نوع نگاه به زندگی و به زنان، بستگی به سواد و آگاهی دارد که عموم افراد باید به آن نقطه برسند. از این رو، حرکتی می تواند موثر واقع شود که بر آمده از نوع دیدگاه و جهان بینی باشد. تنها بلند بردن سواد در میان زنان، گره مشکل را باز نمی تواند، مردان نیز به پالایش فکری و عقیدتی نیاز دارند، روح جمعی جامعه نیز به پالایش نیاز دارد تا آنجایی که ذهنیت ها تغییر کند و مردم همه نوع نگاه شان را نسبت به زندگی، نسبت به جنیست و نسبت به مسأله خانواده و زندگی اجتماعی و گروهی، تغییر بدهند. در کنار آن، اما حکومت به عنوان یک نهاد کارا و حافظ نظم و قانون- در کنار سایر نهادهای دولت- مسئولیت دارد تا قانون را بر هر شهروندی تطبیق کند. زیرا همانگونه که مجلس سنا ادعا می کند، تطبیق نکردن قانون به نوبه خود دامنه این خشونت ها را افزایش داده است. ولی سوالی که به ذهن نگارنده ایجا می گردد این است که چگونه می شود از حکومت و نهایتاً دولتی انتظار تغییر داشت در حالی که خود آغشته با عناصر سنت و قبیله است؟ زیرا در تمام نظام ها، تغییرات از رأس هرم شروع می شود و قاعده را نیز در بر می گیرد. حال آنکه رئیس جمهور یک کشور، برای حفظ سنت های قبیله ای، در روز تحلیف همسرش را به عنوان یک زن، نمی خواهد در کنارش داشته باشد! پس قانون، تطبیق و همین طور سواد چطور می تواند به تنهایی کاری بکند؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر