۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

در این سرزمین، ایا «خدا مرده است»؟ نامه‏ی سرگشاده به رئیس جمهور



مهدی زرتشت

جناب رئیس جمهور! سلام و درود به شما. گرچه این اواخر کمیت نامه هایی که در خطاب به شما نوشته می شود، زیاد شده است؛ این مسأله طبیعتاً در محضر شما نامه ها را بی اهمیت می کند؛ اما امیدواریم در خواندن این نامه ی کوتاه، وقعی گذاشته و یکبار آن را مرور فرمایید.
جناب رئیس جمهور! شما در جریان هستید، ما هم در جریانیم و تمام ملت افغانستان در جریان است که این روزها، عده ای از دانشجویان دانشگاه کابل در اعتصاب شدید غذایی به سر می برند. وضعیت رقت بار و دردناک آنها بر هیچ کسی پوشیده است. هم اینک پنج روز از اعتصاب آنها می گذرد و آنها قاطعانه با داعیه تحقق و دفاع از عدالت و انسانیت، با قبول مرگ در برابر آفتاب سوزان، روی زمین خوابیده اند. شب های آنها تاریک و غم انگیز، روزهای شان گرم و صعب و لب های شان خشک و کبود و شکم های شان گرسنه و قلب های شان پر از درد و چشم های شان پر از امید است. امید به اینکه شاید دریچه ی برای دادخواست شکایت آنها گشوده شود و فی نفسه، راهی باز شود به سوی امید و عدالت و انسانیت و برابری.
جناب رئیس جمهور! چنانچه مستحضرید، این دانشجویان با قبول سالها صبر و شکیبایی، اما اینک از آنچه در درون یک دانشگاه و دانشکده می گذرد، کاسه صبر شان لبریز شده و لب به دادخواهی باز کرده و با خواست های مشخص، وارد میدان شده اند. همه می دانیم و تمام ملت افغانستان می داند که درون بسیاری از مراکز آکادمیک و علمی چه می گذرد. از این میان، دانشگاه کابل و بالاخص دانشکده علوم اجتماعی، مرکز ثقل همه ی نابرابری ها و برخوردهای عقده مندانه و جولانگاه عقده های کور نژادی و قومی است. این دانشجویان با این خواست وارد اعتصاب شده اند تا دولت افغانستان به این همه نابرابری و وضعیت اسفبار درون این مرکز بزرگ آکادمیک رسیدگی فرمایند. دانشجویان از همه ی برخوردهای ناشایست و عقده مندانه و غیر آکادمیک و نژادپرستانه ی رئیس دانشکده علوم اجتماعی و اشخاصی نظیر آن، به ستوه اند.
جناب رئیس جمهور! متأسفانه اشخاصی از درون حکومت و نهاد وزارت تحصیلات عالی، به جای رسیدگی و پاسخگویی به این درخواست و اعتصاب عدالت خواهانه و به این حرکت ملی و آکادمیک و مدنی و دور از هرنوع سمت گیری های سیاسی و قومی، سعی می کنند برچسب اتهام ببندند. بعید نمی دانم شما در جریان هستید که معین علمی وزارت تحصیلات عالی با ناباوری تمام به جای اندک توجه به خواست ها و شعارهای دانشجویان متحصن و به جای یک بار نگاه انداختن به وضعیت جاری در درون دانشگاه کابل، بی شرمانه دانشجویان معصوم را «لوچک» خطاب می کند. همچنان رئیس دانشکده علوم اجتماعی و تمام اشخاصی دخیل در این سناریو، حرکت ملی و اصلاح طلبانه دانشجویان را برچسب های عجیب و غریبی می زنند و تلاش دارند تا با توصل به افتراء، از آبرو و حیثیت کذایی شان، دفاع کنند و بدین گونه زمینه ابقای بیشتر شان را فراهم سازند تا هرچه بیشتر سیخ داغ بر استخوان این دانشجویان فرو کنند و دانشگاه را با عقده های نژاد پرستانه و سیاست های سخیف راسیستی، ملتهب سازند. آنان تلاش می کنند تا این حرکت را یک حرکت قومی قلمداد کنند و آن را «توطئه» بخوانند؛ اما چشم حقیقت بیناست و هر ذهن دانایی می داند که این حرکت، نه حرکت قومی، بلکه در نفس خود حرکت ملی و اصلاح طلبانه است که برای تحقق عدالت و انسانیت و دفاع از تمدن و فرهنگ، جان های شان را در برابر آفتاب سوزان لخت کرده اند و با شکم های گرسنه و در شرف مرگ، از انسانیت و عدالت مشتاقانه فریاد می زنند.
جناب رئیس جمهور! شما به خوبی می دانید که سرمایه واقعی یک ملت و یک حکومت، نیروی جوان و تحصیلکرده است. شما می دانید که یک دولت و یک کشور، با علم و دانش ساخته می شود. در تمام دنیا، دانشجویان امید فردای روشن اند؛ شما می دانید که سالهاست متأسفانه به دلیل مشکلات تاریخی و دخالت بیگانگان، کشور ما درگیر بحران ها و فجایع عمیق و تأثر برانگیز سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شده است. بنابراین، چیزی که قطعی و روشن است، عبور از این وضعیت به وسیله ای نیروی جوان و تحصیلکرده و روشنفکر است؛ اما ما همه نمی دانیم چرا در این کشور، دانشجویان این مشعل داران روشن اندیشی و آگاهی، چنین در رنج هستند و پوست شان در آتش نژادپرستی داغ می گردند و روح شان در فضای چنین ملتهب، زخمی می شوند.
جناب رئیس جمهور! برداشت ما این است که همه ی این دانشجویان متحصن در حال مرگ اما هنوز با شعار «انسانیت»، «زنده باد عدالت»، نفی «تبعیض» و«تعصب» و «شایسته سالاری»، فرزندان شما هستند. باور ما بر این است که همه ی این دانشجویان با شعار برگشت به انسانیت و تحقق عدالت و دفاع از عقلانیت و علم و آگاهی، میرویس پسر شما هستند. به باور ما، اینها هیچ فرقی با میرویس پسر شما ندارند. همان میرویس که برایش اشک ریختید و باگلوی پر از بغض فریاد زدید که نباید «میرویس در خارج درس بخواند...». از شما می پرسیم چه حسی خواهی داشت زمانی که یکی از این دانشجویان متحصن میرویس شما بود و زیر آفتاب داغ و بی رحم و شب ها در تاریکی روی سنگ و سمنت روی جاده می خوابید؟ اگر میرویس در کاغذ شعار شان نوشته می کرد: «عدالت»، شما از ان دفاع می کردید یا اجازه می دادید کسی به نام معین و رئیس و... بیایند این شعار را «قومی» بخوانند؟ در هرجای دنیا که نظام های انسانی حکمفرماست، تصور ملت بر این است که رئیس جمهور، پدر ملت است؛ اما دریغ و چه بسیار اندوه آور که پدر این دانشجویان در حال مرگ، هنوز برای پاسخ روشن به فرزندانش، هیچ کاری نکرده است و هزار بار هرگز که نکند پدر به جای توجه به حرکت اصلاح طلبانه، تحت تأثیر اتهام چندتا معین و رئیس قرار بگیرد که برای حفظ زنجیره فساد، از هر حقه ای و از هر سیاست سخیف و تهمت های ناروا، دریغ نمی کنند و اینگونه از لانه تعصب و تبعیض و ابقای جهل و انسان ستیزی، در برابر اعتراض، حفاظت می کنند.
جناب رئیس جمهور! بیایید یک نگاه مختصر به فلسفه ی وجودی دولت هم بیندازیم. شما می دانید که چرا دولت وجود دارد و فلسفه ی وجودی آن چیست. آنچه ما اعتقاد داریم، دولت برای تأمین رفاه و خواست های شهروندانش و ملت اش تشکیل شده است. این مسأله، در ذات خود مفهوم بزرگتری را می رساند. اینکه دولت به معنای واقعی کلمه، مال مردم و از آن ملت است و هر رئیس جمهوری بدون ملت، بی ریشه و بی هویت است. بنابراین، با درک و توجه به وضعیت جاری، چرا به نظر می رسد دولت با تمام نهادهایش، به صدای اعتراض حق طلبانه و اصلاح جویانه و برابری خواهانه بخشی از ملت اش، پشت کرده است؟
جناب رئیس جمهور! شما می دانید، ملت افغانستان می داند و همه می دانیم که سیاست های قوم گرایانه و نژادپرستانه، سالهاست که این کشور و این خاک و این مردم را به قهقرا سوق داده و در سراشیب ظلمت کشانده است. از سوی دیگر، شما می دانید که همه ی مردم افغانستان فارغ از رنگ و جنس و قوم، ریشه در این خاک مقدس دارند و همه در طول تاریخ در برابر تجاوزات ملت های بیگانه، جان نثارانه دفاع کرده اند. اما آنچه امروز و در ساختار و نهاد و فلسفه ی دولت دیده می شود، ادامه همان سیاست هایی است که قبل از این نیز این خاک را به ویرانه تبدیل کرده، میان مردم کشور فاصله انداخته و ملت را از هم پاشانده است. بنابراین، نفس حرکت و فلسفه ی اعتراض این دانشجویان، نه برمحور قومیت، بل عدالت خواهانه و عبور از تنگنای سیاست های قومی و نژادی و انحصار طلبانه است و تلاشی است جان نثارانه برای بازگشت به عدالت، انسانیت، علم و آگاهی، تمدن و فرهنگ و برابری؛ اما حجم وسیع نابرابری و تبعیض و دفاع از جهل و دوری از فرهنگ و حق تلفی های غیر قابل انکار، نشان می دهد که اینجا- این خاک- همان خاکی است که به گفته فیلسوف آلمانی در آن «خدا مرده است.» زیرا خدا یعنی عدالت، خدا یعنی دادرسی و خدا یعنی برابری و انسانیت و علم و آگاهی. ما با سیاست های سخیف راسیستی، خدا را «کشته ایم» و در گوری جا داده ایم. چنین است که به هرگونه صدا و شعار انسان دوستانه و عدالت طلبانه و اصلاح گری، پشت می شود و سعی می شود نطفه ی آن در درون خفه شود.
و نکته ی آخر؛ جناب رئیس جمهور! حال سوال اینجاست که اگر فرزندان متحصن این ملت، سرانجام تلف شوند وجان های خود را از دست دهند، چه کسی باید پاسخگو باشد؟ یادم رفت که بگویم، زمان یک رود جاری است و تاریخ در بستر این رود جاری شکل می گیرد. خوش به حال کسی و شخصی که در این بستر نام نیکی از خود به یادگار بگذارد تا فردا فرزندان این کشور و ملت، از او به نیکی یاد کنند و بر سنگ قبرش درود نثار کنند.
و جناب رئیس جمهور! حرکت دانشجویان، حرکت قومی نیست، حرکت ملی است و عدالت خواهانه و اصلاح طلبانه و دفاع سرسختانه از آزادی، انسانیت و علم و فرهنگ و تمدن. این حرکت، نقطه یک انقلاب مقدس است. انقلابی برای بازگرداندن عدالت و برابری و انسانیت.
با آرزوی عدالت و انسانیت







شماری از شاعران، شبی در کنار دانشجویان متحصن، شمع روشن کردند و شب شعر برگزار نمودند.
شماری از استادان دانشگاه نیز در جمع اعتصاب کننده ها پیوستند و از انها اعلام حمایت کردند. در میان این استادان، یکی هم استاد داود راووش استاد فلسفه دانشکده علوم اجتماعی نیز حضور داشت. دانشکده ی که مرکز ثقل سیاست های قومی و فساد است. 







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر