آیا شهروندان افغانستان حق دارند امیدوار باشند؟
مهدی زرتشت
افغانستان؛ محراق خبرهایهای داغ کشورهای منطقه
است. حجم اتفاقات و مسائل مطرح سیاسی در آن، بخشی از صفحات و محتوای رسانههای
بینالمللی جهان را نیز به خود اختصاص داده است. آنهم در شرایطی که دولت افغانستان
با مهم ترین مسائل درگیر است و دست به هر دری می زند تا راه خروج از مشکلات را
پیدا کند. از تدویر جرگه عنعنوی تا امضای پیمان امنیتی با آمریکا و مسأله خروج
نیروهای نظامی خارجی از افغانستان تا چند ماه دیگر و همین طور مسأله انتخابات
ریاست جمهوری و تلاش دولت افغانستان برای یافتن راه حل و مسأله تأمین صلح تا
مبارزه با تروریسم، همه مسائلی است که دولت افغانستان به شدت با آن درگیر است.
در حاشیه همهی این مسائل اما موضوع جالبتر و
قدری بحث برانگیزتر ، مطالعه روحیه شهروندان افغانستان است. چیزی که متأسفانه
رسانهها- حالا به هر دلیلی- کمتر به آن میپردازند و این موضوع کاملاً در حاشیه
حوادث و اتفاقات داغ دیگر، قرار گرفته است. کسی، گروهی و ارگانی، خواستها و
امیدها و آرزوهای و مطالبات شهروندان را مطالعه نمیکند و نمیپرسد، در ارتباط به
نقش تعیین کنندهی آنها (شهروندان) در بسیاری از مسائل و از جمله مسأله انتحابات
آنهم درون نظامی که اسم دموکراسی را یدک می کشد، توجه نمی شود، طوری به نظر می رسد
که به قدرت تعیین کننده و صلاحیت شهروندان در مسائل سیاسی و از جمله انتخابات،
وقعی گذاشته نمی شود. با وجود این، اما نشر یک آمار جدید مبنی بر میزان امیدواری
شهروندان افغانستان از انتخابات پیشرو، امیدواری های تازه ای را خلق می کند.
به گزارش سایت فارسی بی بی سی، موسسه بینالمللی
«دموکراسی بینالملل»، در «24 ولایت افغانستان» نظر سنجیای را انجام داده و با
تعدادی زیادی از شهروندان افغانستان مصاحبه نموده است. نتیجه این مصاحبه و تحقیق
نشان می دهد که «85 درصد» مصاحبه شوندگان در انتخابات ریاست جمهوری پیشرو، با
امیدواریهای زیاد، شرکت میکنند. مسلم است که انگیزه این اعلام آمادگی برای شرکت
در انتخابات، امیدواری به آینده و تلاش برای سهم گیری در مسیر تغییر اوضاع و عبور
از مشکلات و رسیدن به صلح و رفاه و زندگی مسالمت آمیز بر اساس احترام و اعتقاد به
حقوق شهروندی و عناصر فرهنگ مدرن است. اکنون جای یک پرسش باقی میماند. پرسش این
است که چطور بر خلاف تصور، شهروندان افغانستان هنوز و با گذشت یک دهه، هیچ چیزی از
امید خود برای تغییر و بهبود وضعیت را، از دست ندادهاند؟
پس از سقوط رژیم بدنام طالبان، و روی کار آمدن
دولت موقت با حمایت دولت آمریکا و متحدانش، امیدواریهای زیادی در میان مردم و
شهروندان افغانستان خلق شد. مردم از همان ابتدا، راضی به وضع بودند و امیدوار
بودند به زودی، سرنوشت سیاسیشان که طی چند دهه- از آشفتگیها و خودسریهای دولتهای
تحت حمایت شوروی تا جنگ های داخلی میان احزاب مختلف و خشونت و کشتن و پس از آن نیز
رژیم اختناقآور طالبان- دچار التهاب و سیاهی و لکه و غم و اندوه شدید شده بود،
این بار اما این تقدیر شوم به پایان خود برسد و به زودی، صفحه جدیدی از زندگی به
روی آنها باز شود. مطمئناً هیچ کسی این را فراموش نکرده است. آن زمان، امیدواریها
و توقعات زیاد بود. اما با گذشت زمان و بخصوص با هجوم سایه مخوف تروریسم و مخالفین
مسلح بر فضای سیاسی دولت و آسمان شهروندان، کم کم از امیدواری های شهروندان کاسته
شد. پس از تشکیل دولت انتقالی و نخستین دور انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان
(پس از سقوط رژیم طالبان) امیدواری ها برای تغییر و آیندهی بری از جنگ و خشونت و
تهدید و ناامنی، کمتر شده رفت. این در حالی بود که گروه طالبان- بر خلاف تصور
شهروندان خوشباور و تشنه به صلح و آرامی- نه تنها ساقط نشد و از میان نرفت، بلکه با گذشت هر روز، حضور ترسناک آنها در گوشه
و کنار زندگی و منطقهی مردم، از توهم ترس و وحشت بیرون آمد و به واقعیت زندگی
مردم بدل گشت. دیگر طالبان اسم فراموش شده نبود، بلکه آزادانه مکتب آتش میزدند،
ترور میکردند، تهدید میکردند، پول و راهها و جادهها را تخریب میکردند، دختران
را از رفتن به مدارس و مکتب باز میداشتند، مردم را وادار به حمایت از خودشان میکردند
و خلاصه دیگر حضور آنها از توهم ناشی از ترس، بیرون شد و به واقعیت پیوست که این
روند تا به امروز همچنان ادامه دارد.
دیگر پس از آن، شهروندان افغانستان با ناامیدی
دیدند که دولت افغانستان و مهمتر از همه، جامعهی بینالمللی و آمریکا و متحدانش،
همه نتوانستند امنیت کامل و ثبات دائمی را به افغانستان برگردانند. بدتر از همه
اینکه، رقابت های سیاسی احزاب و گروههای مختلف داخلی و نحوهی برخورد آنها با
مسائل ملی و مردمی و از جمله تسری و اعمال گرایشهای تبعیضجویانه و انحصارطلبانه
در ابعاد سیاست و قدرت، فضای یکپارچه دولت و ملت را از هم گسست. همینطور با گذشت
زمان، فساد گسترده اداری در دستگاههای دولت و ادارات دولتی و مافیایی کردن کار و
شغل برای شهروندان، صعود میزان تولید تریاک و در کل عدم اراده دولت برای تغییر و
ایجاد فضای سالم شغلی و کاری، انتظارات شهروندان افغانستان را به شدت درهم کوبید.
برای همین، اگر در یک مصاحبه و مطالعه شخصی از یک شهروند کارگر افغانستان در
ارتباط به بهبود وضعیت پرسیده شود، پاسخ قاطعشان، «نمی دانم» است.
اما نظرسنجی و نشر آمار موسسه «دموکراسی بینالملل»
مبنی بر امیدواری و انگیزه تغییرناپذیر شهروندان برای شرکت در مهمترین برنامه
سیاسی و کشوری (انتخابات) گذشته از تمام جوانب آن، اما یک نکته مهم برای گفتن
دارد: امیدواری شهروندان. ابراز علاقه شهروندان و تصمیم آنها برای شرکت در
انتخابات پیشرو، این نکته را گوشزد میکند که شهروندان با درک فضای ملتهب سیاسی و
درگیری و ندانمکاریهای دولت با ناامنی و مسأله تروریسم و «برادران ناراضی» و
ناکامی آن در راستای تحقق یک حکومتداری سالم و عاری از فساد و معطوف به منافع ملی،
اما امید خود را از دست نداده اند و هنوز از دولت و دولت مردان خود انتظار دارند
تا با درایت و حفظ اخلاق سیاسی در قبال شهروندان و مسائل ملی، اوضاع و فضای ناآرام
و ملتهب را یکبار دیگر سر و سامان بدهند. اینکه دولتمردان و دولت افغانستان این
احساسات نیک شهرونداش را درک می کنند یا نه، مربوط به خودشان است. ولی مسألهای را
که می شود با جدیت به آن اشاره کرد، عبارت از این است که همین امیدواری که امروز
وجود دارد، با ادامه اوضاع فعلی، شاید فردا وجود نداشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر