حاشیهای بر مصائب بیدار در قالب چند نکته
نظارت بر امامان مساجد؛ نیازمند اقدامات سختگیرانهتر
مهدی زرتشت
آمارهای غیر رسمی می گوید اکنون 126 هزار مسجد در سراسر کشور وجود دارد که شش هزار آن ثبت وزارت حج و اوقاف شده و امامان آن ماهانه از دولت معاش می گیرند. اما؛ اوایل هفته جاری، طی یک اقدام غیر منتظره، وزارت ارشاد، حج و اوقاف کشور به عموم ملا امامان مساجد هشدار داد «از تبلیغ علیه منافع ملی و به نفع کشورهای بیگانه خودداری کنند». این هشدار در حالی از سوی وزارت نامبرده به ملاامامان مساجد داده می شود که گفته شده، این اواخر بیشتر این مساجد به محلی برای تجمع مخالفین و نفوذ شورشیان مسلح تبدیل شده است. ملاامامان مساجد با طرح نظریه ها و بیانات، عموماً حرف هایی را به خور مردم و جماعت فرو ریخته در مسجد می دهند که خلاف امنیت و مصالح و منافع ملی است. مسئولان گفته اند در صورتی که امامان به هشدار آنان توجه نکنند، دیگر سر و کار آنها با پلیس، امنیت و قانون است. به نظر می رسد این حرف شاید شوخی هم نباشد و امید می رود که امامان مساجد آن را به شوخی یا استهزاء هم نگیرند.
نگاه واقع بینانه
نکته نخست؛ کسی با دین و دینداری مخالفتی ندارد. چرا که تمام آن در قالب فرهنگ، بزرگترین داشته های زندگی انسانی افراد است و راهی برای سعادت خودش. اینجا بحث از فلسفه و منطق هم نیست. نگاه واقع بینانه و به نسبت فضای حاکم، کمی هم محافظه کارانه که متأسفانه شرایط سخت و نبود منطق گفتمان در عرصه های مختلف بخصوص عرصه دینی، امکان بحث بصورت آزادانه و بکارگیری روش، اصول و اساسات و مؤلفه های آزادی بیان را از پیش همه می گیرد و عموم گفتمان را در چارچوب قید و بندهای سختگیرانه و خیلی شکننده محصور می کند. بدون شک، ایجاد فضای سالم گفتمان در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی و دینی، نیازمند گستردگی تفکر سالم، آگاهی و رشد وجدان عمومی و خرد جمعی جامعه است. زمانی که جامعه به یک مرحله از خرد جمعی می رسد، سواد به معنای واقعی کلمه رشد پیدا می کند، مردم بخصوص قشر تحصیلکرده از آخوند و ملا و دانشجو و اساتید مراکز تعلیمی و آموزشی، افکار شان را با طرح مفاهیم و گفتمان مدرن تری استحاله می کنند، جهان اندیشی شان را وسعت می بخشند، کمی هم به عقل و شواهد عقلی و تجربی در حوزه گفتمان و طرح مفاهیم و موضوعات مختلف اجتماعی ارج می گذارند، آنگاه زمینه گفتمان سالم و عاری از جهالت و یکسونگری و مطلق اندیشی فراهم می گردد. به تعریف عام تر، فرهنگ گفتمان یکی از مشخصه های زندگی جامعه مدرن است که در آن از هر گونه قطعیت اندیشی ها و یکسونگری ها پرهیز می گردد و کوشش می شود با حفظ و رعایت دید کثرت گرایانه به تمام حوزه های زندگی جمعی در سطح کشور و جهان، به حل یک مسأله و یا مشکل پرداخته شود. قدر مسلم اینکه طرح مفاهیم و موضوعات، تنها به یک هدف است و آن ایجاد زمینه بهتر و سالم تری زندگی اجتماعی که بخصوص زیبایی ها و انسان دوستی ها و سعادت و رفاه همگانی مقصود نظر است و بس. متناسب به این تعریف، جامعه ای که به آن مرحله از خرد و شعور و آگاهی رسیده است که بتوانند برای جستن راه حل عقلانی و کارا و مؤثر جهت تأمین نظم بهتر اجتماعی، سعادت و رفاه استعلاتر، گفتمان دایر کنند، می توان امید بیشتر بر بقای و سعادت شان برد تا جامعه سنتی و تک محور و یکسونگر که بجاست به آن زندانگاه عقل و آگاهی و شعور نام داد.
نکته دوم؛ جامعه افغانستانی، قبل از همه نیازمند خرد و طرح مسائل و مفاهیم در قالب گفتمان سالم است. زیرا گفتمان همان گونه که در سطر بالا از آن سخن به میان آمد، تنها راه حل منطقی و مسالمت آمیز است که مفاهیم تساهل و تسامح و نگاه کثرت گرایانه به تمام حوزه های زندگی اجتماعی و فردی، از مفاهیم دینی تا عقلانی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را در بر می گیرد.
ما با قبول این واقعیت که کشور ما سالهای طولانی جنگ های داخلی و جنگ علیه بیگانگان را با جسم و روح خویش تجربه کرده اند، مصیبت ها، دردها، رنج ها، شکست های متعدد را در طول این مدت متحمل شده اند، اکنون در وضعیت بدی قرار دارد: تمام زیر ساخت ها ویران شده، امنیت حاکم نیست، فساد اداری داد می زند، کشت مواد مخدر که مایه بدنامی بزرگی شده است، مداخلات دست های خارجی بخصوص مداخلات کشور پاکستان به عنوان بزرگترین حامی تروریسم و طالبان و چالشگران امنیت کشور تا سطح بلند بی سوادی میان مردم، عدم اشتغال و رشد فزاینده بیکاری، آمار بلند خشونت و زندگی مشقات بار زنان و کودکان، همه از پیامدهای ناگوار سالها جنگی است که بر این کشور تحمیل شده است. موجودیت چنین پدیده های خانمانسوز، قبل از همه جامعه و خرد جمعی را عقیم ساخته، اکنون رشد فزاینده ای تک نگری و یکسونگری، چیرگی بیش از حد سنت و شریعت با تفسیر فرتوت و رنگ و رو رفته که در سطح عمل هیچ کمکی در راه حل مشکلات زندگی سیاسی و فرهنگی و دینی شهروندان کشور نمی کند، از تیره ترین و ناخوشایند ترین پیامد های آن است.
نکته سوم؛ با قبول این واقعیت ها، تقریبا ً عموم جوامع بشری یک سیری طبیعی بسوی توسعه همگانی داشته اند. همانگونه که ابن خلدون به عنوان اولین جامعه شناس شرقی، سیر و تطور جامعه انسانی را از زمان شکل گیری تا زوال آن در یک دایره دواری از رشد و زوال و شروع مجدد آن ترسیم می کند. اما به اعتقاد ما، کشور ما از این سیر تحول اکنون به دلیل مشکلات و مصائب تاریخی که قبل از همه ریشه آن شیوه نگرش ما نهفته است، خارج شده است. زیرا اکنون افغانستان در قرن بیست و یکم که جهان پیشرفته مدرن خبر از ماشینزه شدن زندگی بشر می دهند و سیطره عقل و تجربه و ایمان فردی منطق با خرد واقعی انسان در حوزه تفکر و معنا اندیشی، متأسفانه یکی از جمله کشورهای عقب مانده است که گرفتار مصائب بزرگی است و در مقایسه با کشورهای غربی، افغانستان اکنون در قرن چهار و پنج میلادی زندگی می کند. یعنی شروع دوره قرون وسطایی تاریخ ساز اروپا. با همه این احوال، اما شاید خیلی بی جا نباشد اگر گفته شود تنها با اتکاء به عقل و شعور و دریافت راه حل در راه مقابله با مشکلات است که می توانیم به طرح مفاهیم کاراتر و زندگی سازتر برسیم که فراهم سازی زمینه طرح گفتمان به جای تبعیض و تعصب و قدرت طلبی های قومی و گروهی و انحطار طلبی ها، یکی از پیامدهای آن است. گذشته از این، تجربه سالها خانه جنگی به ما درس خوبی داده است اگر قناعتی در کار باشد. دیوار عقل و منطق و اقتصاد و سیاست و غرور و توسعه و انسان اندیشی و... همه فرو ریخته است. ولی با همه اینها اکنون به نظر می رسد عقل آن قدرت را دارد که بتواند تمام آن مصائب را از سر راه دور کند حتا همان قدرتی را که گفته می شود جنگ بر ما تحمیل شده. عقل حتا می تواند این زمینه این تحمیل ها را بر طرف کند و خود تصمیم به ترمیم بنیاد خود بگیرد.
نکته چهارم؛ تمام فعالیت های یکسونگرانه دینی و مذهبی در کشور، ناشی از عقده های فرو خورده تاریخی است و عدم موجودیت خرد واقعی و زندگی ساز. اقدام وزارت حج و اوقاف مبنی بر نظارت بر امامان مساجد، به جا و ستودنی است و می شود این اقدام را یکی نادر ترین اقدام حتا در طول یک دهه حاضر خواند. سالها جنگ، همانگونه که عقل و شعور و آگاهی و سواد را در گوشه های تاریک زندانی کرده، باعث شیوع افکار افراطی تر دینی نیز شده است. حتا باعث تحریف و برداشت و سوء برداشت های آگاهانه و نا آگانه از دین و مذهب. اما امامان مساجد، همان گونه که مسئولین وزارت حج و اوقاف به آن اشاره کرده اند، پا را به اصطلاح از گلیم درازتر کرده اند. به عنوان نمونه به اظهارات چند از آنها توجه کنید: «امامان حق دارند که مردم و دولت را از انجام کارهای بد منع کنند.»، «دولت ما هم به نصیحت نیاز دارد، نه تنها دولت ما، بلکه هر دولتی، این را دین ما میگوید.»، «گر ما از کارها و برنامههای منفی آن (دولت) به طور نمونه یاد میکنیم نه بخاطر این است که ما علیه نظام یا دولت هستیم، بلکه ما به عنوان یک خیرخواه آن را یاد میکنیم...» ما کاری به این مسأله نداریم که گفته های آنها بر حق است یا باطل. اما واقعیت همین است که وزارت حج و اوقاف می گوید. مساجد سنگری برای نفوذ بیگانگان و تخریب افکار و ذهنیت شهروندان تبدیل شده است.
نکته آخری؛ در یکی از بندهای "رساله در باب حکومت" لاک می خوانیم که «بقای انسان تا آنجا که ممکن است باید حفظ شود...» هدف ما نیز این همه گفتار، تلاشی برای قبول خطا و اشتباهات خود ما صرف برای عبور از این مرحله، و تلاش بی صبرانه برای خیر و صلاح و اعاده زندگی انسانی مبتنی بر کسب و به کار انداختن مفاهیم مدرن زندگی در عرصه های سیاسی، فرهنگی و دینی است تا بشود خشونت و مطلق اندیشی و غارت کردن شعور و وجدان مردم را کنار گذاشت، با آن مبارزه نمود تا بشود بر سرنوشت نکبت بار چندین قرنه خود پایان بدهیم و کم کم دامن این همه مصائب را جمع کنیم و به زندگی فکر کنیم. اقدام وزارت حج و اوقاف نیز ستودنی است. امیدوار به اقدام نظارت های سختگیرانه تری برای محدود ساختن آن همه فعالیت ها و تعالیمی هستیم که به اعتقاد ما، دامن زدن به جهالت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر