۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه


جشن نوروز؛ سمبول صلح و زندگی
مهدی زرتشت

در نوشتار حاضر؛ سعی شده است نوروز به عنوان یک سنت دیرپا و فرهنگ اجتماعی در کشور افغانستان، مورد بحث قرار گیرد. البته مسلم است که چهارچوب سخن پراگنی در این خصوص، بیشتر با ادبیات روزنامه نگاری و مطابق با واقعیت های موجود در این خصوص است. هر زاویه از نوشتار حاضر، به بخشی از موضوع در این خصوص می پردازد. عوامل ذی دخل در این مسائل را که یا نقش مثبت دارند و یا منفی، نیز با دید عینی و مطابق با واقعیت نگریسته و سعی خواهد شد تا با پرهیز از فرافگنی و قضاوت های عجولانه و یکسونگرانه، پیشخوانی برای بحت های بیشتر در این خصوص پهن کند. زیرا تنها فرهنگی می تواند خودش را اصلاح کند و دست به بازسازی خویش بزند که مورد نقد، تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و همین طور، آن عده از عناصر بازدارنده و یا به عبارت دقیق تر، عناصر متحجر را شناسایی نماید که از یکسو خوراک های فرهنگی جامعه را به کساد می کشاند و از سویی، سعی در زدودن جلوه های ناب فرهنگی دارند. و هم راجع به جایگاه این سنت بزرگ و نقش مثبت آن در بازسازی فرهنگ استعلاتر به جای قهر و خشونت، اندکی سخن بگوید.

افغانستان؛ خانه دود و آتش
سالهای متوالی جنگ و خشونت، همانگونه که ثبات سراسری، امنیت، اقتصاد و زیر بناها و امنیت جانی و مالی مردم کشو را به نابودی کشاند، فرهنگ و سنت های قشنگ دیرپای این جامعه را نیز متضرر ساخت.
کشوری که سالها درگیر جنگ بوده، تمام نقاط اش کانون خشونت و قهر و غضب، مسلماً راه دشواری برای بازسازی دارد و همین طور مشکلات فراوانی را باید پشت سر بگذارد تا بتواند یکبار دیگر ویرانی ها و مصیب های فراگیر جامعه مصیب زده اش را جبران کند.
طی سالها جنگ، به تعداد بی شماری از مردم کشور کشته شدند، نیمه جان از آتش بیرون آمدند، خانه و کاشانه شان را از دست دادند، دار و ندار فرهنگی شان در آتش خشم جنگ و خشونت، سوخت و خود نیز یا آواره گردیدند یا هم باقی ماندند دوباره در آتش خشونت. بدون شک صدمات و پیامدهای ناگوار جنگ و خشونت، حتا نمی تواند قابل سنجش باشد.
از سویی، وجود این وضعیت بی ثبات و بحرانی، باعث شد تا عناصر بیگانه که اکثراً تندروان مذهبی و متحجران آن سوی کوتل بودند، پا به کشور ما باز نمایند و همین طور به اغوا و فریب میان جماعت آسیب دیده از جنگ، به پروپاگندای شخصی و غرض گونه شان شروع کنند که همه چیزی نیست جز ویرانی و بر باد دادن هرچه بیشتر جامعه مان و فرهنگ مردم کشور مان. چنین افرادی برای پیشبرد اهداف خود، شعاری ساختند و ابراز درست کردند. از ذهن ساده مردم کشور مان به نفع شان سود بردند. آنها به جای اینکه به مردم یاد بدهد، به جای یک قبضه اسلحه، شاخه گلی در حیاط خانه شان بکارند، به برنامه های مغرضانه شان و به عملی کردن اهداف شرورمندانه شان پرداختند. نمونه بارز آن، ظهور یک حکومت فرتوت، قبیله یی و پوسیده طالبانی بود که به جای آبادی برای وطن، حتا در و پنجره های خانه ها را فروختند، آثار گرانبهای تاریخی میهن را تا آنجا که توانستند، ویران کردند، غارت کردند و به فروش رساندند. از سویی، در بعد اجتماعی، نه تنها که به حل مشکلات نپرداخت، بلکه با تیره تر کردن آتش شئونیزم و فاشیزم، جامعه یک دست افغانستانی را به شاخه های متمایزی تقسیم کردند. در بعد فرهنگی و سیاسی، آزادی بیان، حقوق بشر و اراده آزاد مردم را به زور تفنگ نیست و نابود کردند. عناصر زیبای فرهنگی را تا آنجا که توانستند ویران کردند. آنها همه سعی کردند به جای اهدای لبخند به مردم مصیب دیده کشور، گریه و گدایی تقدیم کنند.
ابعاد این همه ویرانی، تا اندازه ای بود که اصلاً قابل پیمایش نیست. آنها به عوض مدارا، تساهل رعایت زندگی جمعی مبتنی بر آزادی، عدالت و توسعه و رفاه، مردم را قلح و قمح کردند. آزادی های مذهبی را از مردم گرفتند و حتا شواهد می رساند که آنها جماعت اقلیت های مذهبی را به بر افراشتن پرچم های «زرد» محکوم کردند.
بحث ما در این جا، بازگویی تمام آن فجایع و جنایات نیست. هدف ما از بازگوی این همه، تنها اشاره به این موضوع دارد که آن روزگار نه پایان یافته، بلکه هنوز در جلوه های گوناگونی، زندگی و حیات اجتماعی مردم کشور را در معرض آسیب خود قرار داده است. هنوز عده ای، با فرهنگ و اخلاق خشن و خشونت زای شان، سعی دارند به تحجرگرایی و تحجر پرستی شان ادامه بدهند. آنها که بزرگترین دشمنان صلح، آبادی، رفاه، فرهنگ و سنت های اجتماعی مردم هستند، کنون با به کار بستن شیوه های گوناگونی، می خواهند اسباب رفاه، خوشی و زندگی را از مردم بگیرند و فرهنگ و سنت های اجتماعی و تمام دار و ندار مردم کشور ما را غارت کنند. که در عنوان بعدی، به آن اشاره می گردد.

عناصر ضد فرهنگی
طوری که اشاره شد، جنگ های مدام داخلی، زمینه فعالیت برای عناصر بیگانه خیلی خوب مساعد ساخت. یکی از پیامدهای عمده دوران جنگ های داخلی، نفوذ یک اسلام افراط گرا بود. افراط گرایی که از دامن این تعداد عناصر بیگانه به داخل کشور راه یافت و با بکار بستن اسباب اغوا  فریب از باورهای ساده مردم کشور ما، فرهنگ و تمام داشته های زندگی اجتماعی هموطانان ما را خدشه دار کرد.
یکی از شنیع ترین کارهای گروه های افراط گرایی دینی، تیشه زدن به ریشه های سنت و فرهنگی اجتماعی مردم کشور است. آنها با بکار بستن تبلیغات های مغرضانه، تلاش دارند تا جلوه ها و عناصر ناب فرهنگ و سنت مردم ما را بربایند و به عوض آن، به مردم اسباب خشونت و تحجر پیش کنند.
اکنون از چند سال به این سو است که گروه های تندرو و مشوقین راه خشونت و دشمنان صلح و آزادی مردم، تلاش دارند تا با زیر سوال بردن فرهنگ اجتماعی مردم که آمیخته با سنت های دیرپای این سرزمین شان است، دوباره صلح و زیبایی، زندگی و رفاه و زندگی اجتماعی مسالمت آمیز مبتنی بر مدارا و تسامح و تساهل را از مردم برچینند.
یکی از مهم ترین سنت با اعتبار و فرهنگ پربار مردم کشور ما، جشن نوروز است. اینکه جایگاه این سنت و فرهنگ، در میان جماعت مردم کشورما، در کجاست، به همه معلوم است و سطور بعدی، به آن بصورت خلاصه اشاره نیز خواهد شد؛ اما این فرهنگ دیرپا و این سنت بزرگ اجتماعی، از چندسال به این سو که مردم همه در جست و جوی صلح  آرامش و زندگی اند، از سوی یک عده که منشأ اساسی آنها را عناصر بیگانه خارجی تشکیل می دهند، سعی دارند با استفاده از احساسا مذهبی مردم، تیشه به ریشه بزرگترین سنت اجتماعی این مردم بزند.
امسال نیز به تکرار سالهای گذشته، لوحه های تبلیغاتی گروه های افراط گرای دینی، در برخی از ولایت های کشور به چشم می خورد که دقیقاً روی این لوح ها با خط درشتی نوشته شده است: «تجلیل از نوروز حرام است»! این گروه و این تعداد، سعی دارند فریاد فرهنگ ستیزانه، صلح ستیزانه و سنت ستیزانه شان را با قهر و خشونت تمام به گوش مخاطبان شان برسانند. این تعداد به دلیل وضع کم و بیش بی ثبات کشور، از اوضاع حاکم به نفع خود شان سود می جویند ازاین طریق اندیشه های صلح ستیزانه و فرهنگ ستیزانه، می خواهند، خشونت، بدبختی، بی فرهنگی و حتا برادرکشی را میان جماعت صادق و با فرهنگ ما ترویج دهند.
اکنون در گوشه و کنار بسیاری از ولایت های کشور، این نوع تبلیغات های ضد فرهنگی، اساساً در ستیز با فرهنگ و صلح و سنت های پربار و دیرپای مردم کشور ما یعنی سنت بزرگ جشن نوروزی، شنیده می شود. گروه های تندرو و افراط گرایان دینی، نه تنها به اعتقادات دینی و مذهبی و همین طور به سنت های دیرپا و جلوه های ناب فرهنگی مردم کشور ما صدمه می زنند، بلکه آنها می خواهند جامعه و مردم کشور را به قعر منجلاب بی فرهنگی، خشونت و انسان کشی بکشاند.
تا جای که معلوم می شود، این گروه های متحجر فرهنگ ستیز و صلح ستیز، با نشانه قرار دادن احساسات مذهبی و دینی مردم کشور ما، با این استدلال وارد شده اند که نوروز فرهنگ متعلق به فرهنگ ضد اسلامی است. آنها همچنان با این منطق ضعیف و بی بنیاد می خواهند مردم را فریب بدهند که در اسلام نظیر چنین فرهنگ هایی (جشن نوروزی) جایی ندارد. دستکم مردم فرهنگ پرور کشورما باید بدانند تا چه میزان تبلیغات این گروه اندک فرهنگ ستیز و درنده خو، از منطق و استدلال حق به جانب برخوردار است.
گروه های افراظ گرایی که می خواهند بزرگترین سنت اجتماعی مردم افغانستان یعنی جشن بزرگ نوروز را نفی کنند، بزرگترین جاعلان اند. آنها باجعل احادیث و وارونه کردن روایات و با نشانه قرار دادن فرهنگ وسنت پربار مردم کشور ما، سعی دارند بر خرابی اوضاع فرهنگی و نهایتا تمام ابعاد زندگی اجتماعی شهروندان کشور ما، صدمه جبران ناپذیری وارد نمایند. تمام مردم فرهنگ دوست کشور ما دستکم باید به این نقطه از آگاهی برسند هیچ مبنای اعتقادی، ضد فرهنگ و سنت نیست، ضد خوشی های جامعه نیست و علیه آن شعار نداده است. در هیچ کجای دین و مذهب، فرهنگ های زیبا و پربار و صلح دوست پیروانش نفی نشده است، مردم فرهنگ پرور ما دستکم باید به این مسأله پی ببرند که چنین گروه و افرادی که می خواهند بزرگترین سنت و فرهنگ اجتماعی مردم ما یعنی جشن نوروز را که عمر آن برابر با عمر کشور مان است، نفی کنند و ضد دینی اعلان بکنند، خود کسانی اند که آموزه ها و پیام های صلح دوستی و زندگی دوستی و فرهنگ ستایی را مصله می کنند و در مغاک سراسر خشونت و ضد زندگی شان دفن کنند؛ بلکه به عوض آن خشونت، قهر، مرده ستایی، گریه و گدایی و تعصب و کینه توزی را مروج کنند.

نوروز؛ بزرگترین سنت و پربار ترین فرهنگ اجتماعی میهن ما
جشن نوروزی، با گذشته دور و درازش در کشور ما، اکنون به بزرگترین سنت و پربار ترین فرهنگ اجتماعی شهروندان کشور ما تبدیل شده است. اکنون پایه این سنت و فرهنگ، همخون تک تک افراد میهن است: اسطوره ها، باورها، زیبایی ها، زندگی، اعتقادات و تمام احساسان انسان دوستانه و زیبا پرستانه مردم کشور ما، با جشن بزرگ نوروز گره خوده است.
عید نوروز بزرگترین جشن خوشحالی مردم مصیب دیده کشور ماست. عید نوروز مناسب ترین موقع، برای دید و بازدید انسان های افغانستانی است که سخت معتقد اند «بنی آدم اعضای یکدیگر اند/ که در آفرینش ز یک گوهر اند» و جشن نوروز مناسب ترین زمان برای از سرگیری خوشی ها، دمیدن روح به زندگانی، طراوت و مهم ترین از همه، شعف انگیز ترین و پر هیاهو ترین و تابناک ترین درخشش ثنا و ستایش مردم فرهنگ دوست کشور ما، به پیشگاه بزرگترین معنای خالق این همه زیبایی ست.
این جشن با بزرگترین و درخشان ترین خط اعتقاد و باورهای مردم کشور ما ریشه دارد: در روز های جشن نوروز، مردم در سراسر کشور با بر افراشتن "جنده" (یا جنده سخی جان) اجتماعات بی شماری را بوجود می آورند. همه از خرد و بزرگ، پیر و جوان، عاشق و معشوق با چهره های خندان و صورت گل کرده به یمن طراوت بهار، گرد هم می آیند و بی صبرانه چشم به آن یک علم پر زرق و برق با روح بزرگ معنویت، اعتقاد و سراسر زیبایی و فرهنگ، خیره می مانند که چه وقت توسط بازو های توانمند "پهلوانان" از زمین به هوا بلند می شود.
"جنده سخی" تنها فقط یک جنده نیست. این شی روحانی و سیراب از معنا و زندگی، بزرگترین نماد است. نمادی که می تواند با کیفیت برافراشتن اش، سرنوشت یک سال پیشروی مردمش را پیش بینی کند. وقتی آدم این صحنه را تماشا می کند، به روح بزرگ و وسعت معنای این سمبول زندگی، بی اختیار درود می فرستد، قلب آدم چنان لبریز از صفا، خوشی و صمیمیت می گردد که گویی بارگران زندگی با تمام شکوه، عظمت و ایثارش را در تن ما ریخته است و روحش روح ما را چنان تسخیر می کند که گویی یک لحظه ناب و ستایش ناپذیر از غریب ترین خلسه های معنویت است که روح مسکوت ما را به شور آورده است.
در این لحظه، همه می فهمند که این سنت معنوی و این فرهنگ بزرگ با جلوه خالص از معنا و اسطوره و عنصر مردم شناختی و سراسر زیبایی، چه اندازه ارتباط عمیق با تن و روح هر یک از مردم ما دارد و چه اندازه پیوند عمیق با باورها، سنت ها و فرهنگ و حتا اعتقاد آنها برقرار می کند. به این لحاظ، جشن نوروزی، با رگ و خون مردم با فرهنگ ما آمیخته است و نمی شود آن را از زندگی خود جدا فرض کنیم.

نوروز؛ عصمت صلح جویی مردم ما
جشن نوروز، تنها جشن بزرگ اجتماعی مردم افغانستان است که در این روز، اجتماعات بزرگ با تعداد بی شماری گرد هم جمع می شوند.
جنده بر افراشتن، از مهم ترین کارهایی است که در این روز به واسط پهلوانان انجام می گیرد. این جنده، معروف به "جنده سخی" است. در این روز، مردم افغانستان از هر زبان و ملیتی، برای به رسم در آوردن این سنت بزرگ اجتماعی و این فرهنگ دیرپا، گردهم جمع می شوند تا صحنه شگفت انگیز و پر از هیجان بر افراشتن جنده را تماشا کنند که چه طور می تواند سال جاری و جدیدش را از معنای نهفته در درون آن شی نمادین، تفسیر کنند. مهم نیست این تفسیرها، چه قدر نزدیک به واقعیت است. مهم این است که این پر هیجان ترین صحنه از جشن نوروزی است. زیرا ناب ترین لحظه از زندگی را به همه تقدیم می کند. و مهم تر از همه اینکه، جشن نوروز، حساس ترین نقطه از زندگی اجتماعی مسالمت آمیز شهروندان کشور ماست که در آن، چهره ها گشاده و لب ها باز و خندان و آغوش ها برای قبول صلح و زندگی، باز است. دستکم جشن روز تنها نقطه ای نامرئی است که با جوشش فرا تصور اش، تمام ملیت های کشور را مشت واحد می سازد.
جشن نوروز میعاد بر افراشتن پرچم صلح و پرواز کبوترهای سپید و آبی کشور ماست. جشن نوروز بزرگترین لحظه های خوشی ها و شادی های بی پیمایش مردم رنج دیده ماست، جشن نوروز بزرگترین معنای زندگی بر دنیای از معنا افتیده انسانهای سرزمین ماست، جشن نوروز، مرهم دردها و رنج های مردم رنج کشیده ماست که شجاع مندانه دنبال صلح و زندگی اند و شعار این دو عطیه جاویدانی را تا فراز کوه های پامیر و بابا می رسانند، جشن نوروز نقطه اتصال تمام ملیت های کشور ماست و سر انجام جشن نوروز و سنت نوروزی بزرگترین و ناب ترین و پر افتخار ترین جلوه فرهنگی فرهنگ مردم کشور ماست که به پاس پاسداری از زندگی و صلح، با سیمای خوش وخندان، به اجرا در می آید.
نوروز بزرگترین افتخار فرهنگی مردم فرهنگ دوست کشور ماست و ما گرامی اش می داریم.

مهدی زرتشت/ آلماتی، 14 اسفند ماه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر