۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه


حکایت ناخوشایند سواد آموختن در یک کشور هنوز درگیر جنگ

مهدی زرتشت


تحصیل در زمان امارت اسلامی
بیشتر از یک دهه از سقوط حکومت طالبان می گذرد. اما خاطره های آن دوره (حکومت دینی طالبان) هنوز جز به جز در اذهان همه باقی است و باقی خواهد ماند.
از وضعیت تحصیل و سواد آموزی در آن زمان، همه مطلع اند. همه هنوز به خاطر دارند که چطور اکثر نوجوانان و اطفال در شرف درس و تحصیل، به فکر فرار بودند. گویا دهشت و تصور آینده ی تاریکی از ادامه حکومت طالبان می رفت، امید را از چشمان همه بگیرد. البته که اینطور بود. آنچه باقی مانده بود، تنها انگیزه ناخواسته برای ادامه زندگی آنهم با ایده فرار از وطن بود. گذشته از جو مغموم و دهشتناک سیاسی حاکم، وضعیت آموزش و پرورش فاجعه بود: مواد درسی وجود نداشت، سیستم وجود نداشت، درس هایی که داده می شد، بیشتر در خدمت یک ایدئولوژی خاص بود، دانشجویان دانش آموزان محدود و مکلف بودند،آزادی در کار نبود، در اواخر سال های حکومت طالبان، دانش آموزان مکاتب و طبق حکایت ها، دانشجویان دانشگاه های کشور همه باید یکنوع اونیفورم می پوشیدند: پیراهن تنبان، ریش و لنگی.
نیم نگاهی به ده سال گذشته یعنی در زمان حکومت طالبان، ما را به یاد روزهای عجیب و باور نکردنی می اندازد. چیزی که البته برای اکثریت مردم کشور، حکم یک کابوس را دارد. از آنچه تحت نام اونیفورم یاد شد، تنها به آن خلاصه نمی شد. حتا در اواخر گزارش هایی می رسید که گویا طرح جدید برای به اصطلاح خود آنها «اصلاح سیستم» اموزش و پرورش روی کار است و آن حد اقل کردن دروس غیر دینی مثلاً دروسی نظیر علم ریاضی، فزیک، کیمیا و... در کاتب و دانشگاه ها است. گذشته از آن، البته که شانس تحصیل و مکتب رفتن برای همه شهروندان کشور نیز بطور یکسان میسر نبود. اولین قربانیان حکومت طالبانی، دختران دانش آموز بودند. گفته می شود، در آن زمان در دانشگاه کابل، دختری چندان به چشم نمی شود. آن یک تعداد اندکی هم که بودند، کفن پوش بودند: سرتا پا میان کفن های سیاه چونان مردگانی که راه می روند. البته که آنها مرده بودند. تنها جسم شان زنده بود که حرکت می کرد. وگرنه داخل کفن بودند چه به لحاظ روحی، روانی و چه به لحاظ ارزش های بشری که باید از آن برخوردار می بودند. علاوه بر آن، حکومت که به اندازه کافی عقب گرا بود، روی خط یک فاشیزم قومی نیز می چرخید. برای اکثر شهروندان کشور تحت نام ملیت های بیگانه، فرصت کافی و آزادی لازم برای تحصیل وجود نداشت. همین طور مواد و امکانات تحصل و آموزش.
اما با سقوط امارت بد نام اسلامی، تا حدودی صفحه نوی از زندگی باز شد. با سقوط طالبان و روی کار آمدن حکومت موقت به ریاست آقای کرزی و به حمایت همه جانبه ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان استراتیژیکش، در مکاتب و دانشگاه ها دوباره باز شد. دیگر اونیفورم طالبان که خلاصه می شد به: ریش و لنگی و پیرن تنبان های خاکی رنگ و نسواری رنگ، از مکاتب و دانشگاه ها برداشته شد بلکه جای خود را به کت شلوار و نوعی پوشش امروزی داد. همین طور، این زمان، فرصت تازه ای برای همه هموطنان دانش آموز و دانشجویان دانشگاه ها بود که با امیدواری های تازه، تحصل را پیش گرفتند. در سراسر کشور درهای مکاتب باز شد، دهشت برای مدتی از بین رفت و همه شروع کردند به درس و تحصیل.

چالش­های تحصیل پس از حکومت طالبان
با تمام این، اما آنگونه که از ابتدا انتظار می رفت، نبود. پس از سقوط طالبان گرچه برای همه شهروندان کشور فرصت تازه تحصیلی و آموزشی فراهم شد و قیودات امارت اسلامی دیگر وجود نداشت و چشمان نومید و خسته و غبار گرفته مرگ شهروندان نیز با نور امید روشنایی تازه گرفت، اما مشکلات و چالش های فرا راه تحصیل و آموزش، همچنان باقی ماند تا به امروز. این چالش ها، از نبود امنیت گرفته تا فرصت های شغلی، نبود یک سیستم درسی کارا و موثر، نبود استادان و آموزگاران مجرب به اندازه کافی، تنش های سیاسی و قومی و ملیتی، نظارت نوع طالبانی از مسأله حجاب و معاشرت بخصوص میان دختران و پسران تا عدم فرصت های کاری و اشتغال برای آنانی که از دانشگاه ها فارغ می شوند، همه مسائلی است که دانشجویان و دانش آموزان را آزار می دهد.
اما نبود امنیت و ایجاد موانع در راه تحصیل و سواد آموزی، در کنار تمام چالش های دیگر، مسأله ای است جدی تر از همه. طی این سالها، صدها و هزاران مکتب درهای شان بسته ماند، صدها مکتب در سراسر کشور از سوی مخالفین مسلح، به آتش کشیده شد، آموزگاران تهدید و ترور شدند، خانواده های دانشجویان و دانش آموزان و آموزگاران مورد تهدید قرار گرفتند، دختران به عنوان کسانی که در زمان حکومت طالبان، از هیچ نوع حقوق انسانی برخوردار نبودند، دوباره در دام تهدید و ترور افتادند و...
با وجود این، اما در ده سال اخیر، آنعده ای که همیشه در تهدید و ارعاب درس خواندند، قشر دختران دانش آموز و دختران دانشجو بودند. مواردی زیادی از خشونت و جرائم ضد حقوق بشری در بسیاری از نقاط کشور به ثبت رسیده است که حکایت از حمله به دختران دانش آموز دارد. حملات و تهدیدات به اشکال گوناگون: قتل، اخطار، ممانعت از تحصیل و خانه نشینی، تیزاب پاشی به صورت آنها تا مسموم سازی دختران دانش آموز که سابقه چندانی ندارد و البته که در سه سال اخیر شایع شده است.
تازه ترین گزارش ها نیز حکایت از مسموم کردن دختران دانش آموز دارد. بر طبق گزارشی که قریب یک هفته قبل از سایت های خبری به نشر رسید، در حدود چهیل تن از دانشجویان دختر در مکتب در یکی از ولایت شمالی کشور (تخار) مسموم شدند و بعد توسط تیم کلنیک های صحی، به شفاخانه ها منتقل شدند. در حالی که گفته شده بود، در حدود یک هفته قبل از این حادثه، در همین مکتب به تعدا 120 دانش آموز دختر به علت نامعلومی مسموم شدند و بعداً جهت تداوی به شفاخانه ها انتقال داده شدند. همین طور، بر اساس یک آمار تنها در «9 ماه گذشته به تعداد 900 دانش آموز مسموم شده اند...». و با وجود وضعیت حاکم، بی گمان این روند ادامه خواهد داشت.

دانشجویان طالب
اواخر هفته گذشته، گزارشی تحت عنوان « برخی فارغان جذب نشده به پوهنتون ها با طالبان پیوسته اند» از سایت خبری رادیو آزادی به نشر رسید. این گزارش که با یک مقدمه کوتاه و دو مصاحبه- یکی از یک استاد دانشگاه کابل، و دیگری از یکی از دانشجویان مربوط به ولایت زابل- تهیده شده، در آن گفته شده بود که «با آنکه نیروهای پولیس و اردوی ملی افغانستان توسعه می یابد، اما کار در آن دشوار و معاش آن کم است. عده هم بیکاری را بر آن ترجیح می دهند که شاید فرجام آن به اعتیاد مواد مخدر و بالاخره به پیوستن با شورشیان منتهی شود...» در این گزارش، مصاحبه دهنده (دانشجو) در مصاحبه اش گفته است که یکی از مهم ترین دلیل پیوستن دانشجویان به صف طالبان، همین آمار بلند ناکامی است. کسانی که از کنکور بی نتیجه می مانند، گویا به ناچار به صف طالبان می پیوندند. البته اینکه این گزارش تا حد دقیق و واقعی است یا یک هشدار سیاسی است، مورد بحث نیست. چه اینکه اکنون نیز بسیاری از مراکز تحصیلی چه مکاتب و دانشگاه ها ها، تبدیل به محل تبلیغ و فعالیت تند رویان اسلامی شده است که خط و مشی اساسی آنها، چیزی نیست مگر همان خط و مشی سیاسی و دینی امارت اسلامی. البته این یک ادعا بی پایه نیست. هرکسی اگر قدم به دانشگاه گذاشته باشد، از این موضوع بی اطلاع و بی خبر نمی ماند.
گرچه قبلاً نیز حرف و حدیث های در مورد پیوستن یکتعداد از دانشجویان در صفوف طالبان بود؛ اما این گزارش، در نوع خود یک گزارش نو است. به هر صورت، اما این مسأله بیش از حد جای برای نگرانی ندارد. زیرا هیچ دانشجویی اگر حتا فرض کنیم به دلیل ناکامی از کنکور سرخورده شده باشد، اگر به گفته آن فیلسوف «لمحه ی در وجود داشته باشد» خودش را تسلیم طالبان نمی کند. زیرا طالبان چیزی برای زندگی سالم انسانی در توش و توان و ذهن ندارند که کسی بخواهد در صفوف آنانان در آید. با همه این احوال، اما صحت و ناصحت بودن این مسأله چیزی خارج از دایره دو موضوع نیست: اینکه دانشجویان بخواهند بر حکومت و نهادهای آموزش و پرورش فشار وارد کنند تا در جلب و جذب دانشجویان، توجهی صورت گیرد. که البته اگر این حقیقت داشته باشد، حق با آنان است. اما بعد دیگر قضیه چیزی دیگری می تواند باشد: گیرم که مصاحبه دانشجو درست باشد، آنهایی که طالب اند، همیشه طالب اند. یک دانشجوی واقعی دلیلی نمی بیند به خاطر ناکامی تسلیم طالب شود.

انتقادها
چالش های گوناگون و دامنه دار در راه تحصیل و سواد آموزی چه در دانشگاه ها و مکاتب، همواره اعتراضاتی را در پی داشته است. در پی نا امنی ها بخصوص در چند سال اخیر و موضوع چالش های تحصیلی، چه از سوی نهادهای جامعه مدنی، حقوق بشر و نهادهای آموزشی بالای حکومت انتقاد وارد شده است که بطور جدی روی حل این چالش کار نکرده است. یکی از مهم ترین انتقادات این است که گفته می شود حکومت تمام توجهش و مصرف بودجه اش روی پلیس و مسائل امنیتی است در حالی که امنیت دختران دانش آموز، آموزگاران و مکاتب تأمین نیست و این مراکز تعلیمی همواره در تهدید گروه های شورشی مسلح به سر می برند.
با آنکه طالبان صراحتاً موضوع اسید پاشی بر صورت دختران، مسموم ساختن آنها و آتش زدن شماری از مکاتب در برخی از ولایت های کشور را از سوی گروه طالبان رد کرده است، اما این یک شایعه ای بیش نیست. زیرا دیگران دلیلی برای مسموم ساختن دختران دانشجو، آموزگاران و مکاتب ندارند که بخواهند مشکل خلق کنند.
موضوع دیگر دانشجویان طالب است. همچنان که در سطور قبلی تذکر داده شد، اگر حتا این موضوع حقیقت هم داشته باشد، از یکسو قابل تأمل است. بخصوص به این خاطر که سرنوشت دانشجویانی که از دانشگاه فارغ می شوند و نمی توانند کار شغلی برای شان دست و پا کنند، همین قدر کافی است که بگوییم به مشکل دچار می شوند. بنابراین، در چنین شرایطی، حکومت مکلف است توجهی بیشتر کند. زیرا تنها توسعه آموزش و پرورش است که می تواند آینده روشن تر و امیدواری تری را برای کشور و شهروندانش فراهم کند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر