۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه


از خیام تا فوئنتس

مهدی زرتشت

 هفته­ای که گذشت، دنیای ادبیات شاهد دو رویداد بود، این دو رویداد چیزی نبود جز سالروز طلوع یک ستاره و روز خاموش شدن یک ستاره در دنیای ادبیات.
پنج شنبه 28 ام ثور یا اردبهشت ماه، سالروز تولد غیاث الدین ابوالفتح بن ابراهیم خیام نیشابوری (سال 428 خورشیدی) بود. در کشور ایران این روز را به نام «روز خیام» نامگذاری کرده و در این روز از تولد حضرت خیام بزرگداشت به عمل آمد. ما به درستی نمی دانیم، شاید در بسیاری از کشورها بخصوص کشور روسیه و کشورهای غربی، از سالروز تولد حضرت خیام اگرچه نه طی محفل های رسمی، اما در مجالس و محافل ادبی و هنری حتماً گرامیداشتی به عمل آمده است. زیرا خیام دیگر خداوندگار اندیشه منحصر به فرد است. خیام متعلق به یک فرقه و یا کشور و یا ملت خاص نیست. خیام متعلق به همه است. فروغ اندیشه او بر تمام آسمان پهناور هنر و ادبیات می تابد، طلوع پرحرارتش سرزمین همه عاشقان راه تفکر میان بود و نبود را روشن می سازد و اندیشه اش در قالب زیباترین رباعیات، دنیای پوچ و عالم سرخورده همه بدبینان را امید دیگری می دهد و مداوایی می شود برای زدودن لحظه های ویرانگر پوچی و این همه عبث بودن پایدار. ولی در جریان همین هفته، نویسنده نامدار آمریکایی لاتین و یکی از ستاره های ادبیات جهان پس از اندک زمان بیماری، در سن 83 سالگی زندگی اش را بدرود گفت: کارلوس فوئنتس نویسنده سرشناس اسپانیولی زبان اهل مکزیک متولد 1928 م.
 خیام
چه بگوییم از تاریخ تولد و یا زندگینامه نابغه سرزمین شرق که افکارش به جای اینکه کهنه شود و یا از مد بیفتد، روز به روز پیروان و طرفداران بیشتری پیدا می کند. زندگینامه خیام، مقصود ما نیست. حضور خیام در زندگی فرد فرد افراد ما مهم است. اینکه خیام کیست و چه پاسخی برای تمام سوالهای ما پیش کشیده است و فلسفه اش تا چه اندازه می تواند پاسخگوی دغدغه های نفسگیر ما باشد. مهم ترین کارهایی که خیام انجام داد، تحقیقات او در ریاضیات، نجوم و ستاره شناسی بود. اما امروز دیگر شهرت خیام فقط در ادبیات است. در اشعار فلسفی اش که در قالب رباعیات بیان شده است.
اما خیام در سرزمین خود هنوز ناشناخته است و از نظرها دور. زیرا فلسفه ی او و اعتقاد او نسبت به هستی و پرسش های عمیق و گاه بدبینانه ی او که از حوزه فزیک تا میتافزیک را در بر می گیرد، خدشه جبران ناپذیری را بر بسیاری از باورهای دینی وارد می کرد و می کند. از این رو در طول سالیان دراز یعنی از زمان زندگی او در سده های پنجم خورشیدی تا اکنون مطرح نبوده و گاه حتا زیر چوب تکفیر و الحاد قرار گرفته است. بگذریم از اینها، اما در غرب خیام فیلسوف بزرگی قلمداد می شود که اندیشه اش در قالب زیباترین رباعیات، به بسیاری از پرسش های مردم پاسخ می دهد.
چنانچه گفته شده است، خیام از زمانی مورد توجه جامعه غربی قرار گرفت که رباعیاتش به زبان انگلیسی ترجمه شد. ادوارد فیترجرالد ادیب و مترجم انگلیسی نخستین کسی بود که دست به ترجمه رباعیات خیام زد. خیام دقیقاً از همین زمان در غرب شناخته شد و با شتاب تمام مورد توجه قرار گرفت تا جایی همه کس بخشی از رباعیاتی او را در حافظه خود سپرده اند و شب و روز با خود شان زمزمه می کنند. همین طور، تازگی ها دریافتم این فیلسوف و نابغه شرقی به همان اندازه که در غرب محبوبیت دارد، در کشور روسیه بیشتر. به گزارش بی بی سی: «اولین مجموعه داستانی بلند از زندگی حکیم عمر خیام توسط دو کارگردان روس ساخته شده و آماده پخش است.» این در حالی است که گفته می شود علاوه بر ترجمه های رباعیات این حکیم بزرگ، کتابهای زیادی در شرح رباعیات و زندگی او نوشته شده است و همه با علاقمندی خاصی، خیام می خوانند. بنابراین، مخاطبان و علاقمندان اصلی خیام را باید در آن سوی مرز از زادگاه او جستجو کرد. و به نظر می رسد اندیشه خیام و فلسفه او، مخاطبی در جامعه ای ندارد که نسل اندر نسل در سنت بسر می برند. زیرا سوالاتی که حضرت خیام مطرح می کند، نوع نگرش عمیق از مسأله بود و نبود تا راه چاره ای برای فرار از این همه پوچی است. پوچی و عبث بودنی که خیام بیشتر از همه به آن پی برده و در پی مداوای آن بود:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من/ وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو/ چون پرده بر افتد نه تو می مانی و نه من
***
دریاب که از روح جدا خواهی رفت/ در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی ز کجا آمده ای/ خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
***
گاهی از این هم فراتر می رود:
بر من قلم قضا چو بی من رانند/ پس نیک و بدش چرا ز من می دانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو/ فردا به چی حجتم به داور خوانند
***
و شکاکیت پایداری که در برابر باورهای دینی، همچون کوه قد می­کشد:
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد/ در پای اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی/ کاحوال مسافران عالم چون شد
و تصویر مادی از سرنوشت بشر:
در کارگه کوزه گران رفتم دوش/ دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه بر آورد خروش/ کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
***
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست/ بی باده ی گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست/ تا سبزه خاک ما تماشاه گه کیست
ما تنها همین قدر گفته می توانیم که فلسفه خیام زمان و مکان نمی شناسد. علاقمندان او نه جامعه دینی بلکه جامعه مدرن غربی و روسیه و امثال آنهاست. زیرا فلسفه خیام ضمن جستجوی راهی برای زندگی بهتر و شادمانه تر، عمیق ترین سوال ها و همین طور جواب ها را برای دغدغه های بشر امروزی پیش می کشد. از سویی، رباعیات او زیباترین رباعیاتی است که تا اکنون سروده شده است و صنایع شگفت و استادانه ادبی را در خود گنجانده است. از این رو، خیام پایدار خواهد ماند در دو دنیای فلسفه و ادبیات.

 کارلوس فوئنتس
فوئنتس یکی از ضلع های مثلث ادبیات آمریکای لاتین در دهه حاضر است. بنا به گفته ای: یکی از «غول های ادبی» ادبیات آمریکا لاتین در کنار دو نویسنده ای که اکنون زنده است و هردو در اوج شهرت: گابریل گارسیا مارکز و ماریوبارگاس یوسا. اما فوئنتس با تمام شهرت و محبوبیت خود در دنیای ادبیات (رمان) نتوانست همچون دو غول ادبی هموطن اش و همدوره اش مارکز و یوسا بزرگترین جایزه ادبی (جایزه ادبیات نوبل) را ببرد. البته شاید حق با منتقدی است که می گوید: خیلی مهم نیست. جایزه نوبل نمی تواند چیزی به اعتبار یک نویسنده بیفزاید یا چیزی از اعتبار او را کم کند. زیرا در دنیای ادبیات بزرگان زیادی بودند که در سراسر عمر نتوانستند نوبل دریافت کنند همچون لئوتولستوی، چارلیز دیکنز، انوره دو بالزاک، مارسل پروست و... اما نه چیزی از شهرت آنها کاسته شد و نه از محبوبیت و اعتبار آنها. بلکه نام فوئنتس در کنار نویسندگان یک نسل پیش آمریکا لاتین همچون بورخس، کورتاسار، اکتاویوپاز... قرار دارد.
تا اکنون بسیاری از آثار فوئنتس توسط مترجمین برجسته ایرانی، به زبان فارسی ترجمه شده اند. بخصوص دو مترجم برجسته زبان فارسی: مهدی سحابی و عبدالله کوثری.
رمان­های فوئنتس: [1]
(۱۹۵۸) یک جای روشن و تمیز، La Región Más Transparente - Where the Air is Clear
(۱۹۶۱) آسوده خاطر، The Good Conscienc، ترجمهٔ محمد امین لاهیجی
(۱۹۶۱) آئورا، Aura (Fuentes)|Aura، ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر نی
(۱۹۶۲) مرگ آرتیمو کروز، The Death of Artemio Cruz، ترجمهٔ مهدی سحابی، نشر نگاه
(۱۹۶۷) پوست انداختن، A Change of Skin، ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر آگاه
(۱۹۶۷) مکان مقدس، Holy Place - Zona sagrada
(۱۹۶۹) تولد(کتاب)، Cumpleaños - Birthday
(۱۹۷۵) سرزمین ما، Terra Nostra
(۱۹۷۸) سر هیدرا، La cabeza de la hidra - Hydra Head، ترجمهٔ کاوه میرعباسی، نشر آگاه
(۱۹۸۰) آب سوخته، Agua quemada - Burnt Water، ترجمهٔ علی اکبر فلاحی، نشر ققنوس
(۱۹۸۰) خویشاوندان دور، Una familia lejana "Also known as" - Distant Relations، ترجمهٔ مصطفی مفیدی، نشر نیلوفر
(۱۹۸۲) Orquídeas a la luz de la luna
(۱۹۸۵) گرینگوی پیر، Gringo viejo - The Old Gringo، ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر طرح نو
(۱۹۸۷) Cristóbal Nonato - Christopher Unborn
Ceremonias del alba (۱۹۸۷) * The Campaign (۱۹۹۲) *
 (۱۹۹۴) درخت پرتقال، The Orange Tree- El naranjo
(۱۹۹۵) Diana: the Goddess Who Hunts Alone- Diana o la cazadora solitaria
(۱۹۹۶)The Crystal Frontier - La frontera de cristal
(۱۹۹۶) A New Time for Mexico
(۱۹۹۹) The Years With Laura Diaz - Los años con Laura Díaz
(۱۹۹۹) لائور ادیاس، Los años con Laura Díaz - The Years With Laura Diaz، ترجمهٔ اسدالله امرائی، نشر کتابسرای تندیس
(۲۰۰۱) اینس، Inez - Instinto de Inez، ترجمهٔ اسدالله امرایی، نشر مروارید
(۲۰۰۳) The Eagle's Throne- La Silla del Águila
(۲۰۰۶) خانواده‌های خوشبخت، Happy Families- Todas las Familias Felices
(۲۰۰۸) La Voluntad y la Fortuna
به علاوه، تعداد زیادی داستان های کوتاه و مقالات سیاسی نیز نوشته است. اما شهرت او در ادبیات است همین. امروز هر علاقمند ادبیات داستانی، فوئنتس را ادیب می شناسند نه سیاستمدار.
از جمله آثار او که به زبان فارسی برگردان شده است، اما تا اکنون متأسفانه جز سه و یا چهار رمان او در قفسه کتابخانه های کابل و سایر کتابخانه کشور، دیده نمی شود تا علاقمندان رمان و ادبیات، با فوئنتس و در کل با نویسندگان مطرح اسپانیولی زبان آمریکای لاتین، آشنا شوند. با وجود این، اما نمی توان علاقه فراوان به مطالعه ادبیات غرب در میان جوانان و جماعت فرهنگی کشور را انکار کرد.
---------------
1-     دانشنامه آزاد ویکی پیدیا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر