سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه


امیدی که می رود به سرنوشت نکبت بارتری تبدیل می شود
در حاشیه گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر

مهدی زرتشت

در میان تمام کشورهای جهان؛ افغانستان اما نام تنها کشوری است که بیشتر آمار خشونت علیه زنان را دارد. این مبالغه نیست. صفحات روزنامه ها و رسانه های صوتی، تصویری نیز همواره گزارش هایی از پدیده خشونت علیه زنان در افغانستان به نشر رسانده اند. به این لحاظ، اکنون افغانستان متأسفانه کشوری است که در کنار فساد گسترده اداری، تولید نود درصدی مواد مخدر، میدان جنگجویانی اکثراً بیگانه و بی هویت به نام ظالب، اما از لحاظ خشونت علیه زنان، در میان کشورهای جهان دارای شهرت است.
خشونت علیه زنان در جامعه به شدت سنتی و خرافاتی افغانستان که فرهنگ قبیله یی و روحیه قبیله سالاری از یکسو آب و خوراک کافی برای به کام بستن خشونت داده است، تا اکنون قربانی های زیادی را گرفته است. سالانه به تعداد ده ها مورد خشونت به شیوه های گوناگون و خیلی دردناک و اسف بار به نشر سپرده می شود. ده ها خانم دست به خودکشی، زنده خود سوزی، فرار و یا محکوم به حبس در میان چهار دیواری های تنگ و تاریک خانه ها می گردند که در آنجا نه عدالت است و نه خدا و نه دادرسی.
در ادامه این روند ناگوار، سازمان دیدبان حقوق بشر طی گزارش مفصل خود از وضعیت زنان بخصوص زنان زندانی در بازداشتگاه های افغانستان، از افزایش میزان خشونت علیه زنان و همین طور عدم دادرسی و رسیدگی به پرونده های آنان بطور عادلانه شکایت کرده است. در این گزارش، از ده ها خانم زندانی مصاحبه گرفته شده و گفته شده است که اکنون «در حدود 400 زندانی زن» به جرم فرار از منزل در بازداشتگاه های افغانستان به سر می برند. این سازمان ضمن انتقاد شدید از دولت و سایرنهادهای عدلی و قضایی افغانستان مبنی بر نادیده گرفتن حقوق زنان و «تبعیض جنیستی» در گزارش خود خواستار آزادی این 400 زن زندانی به جرم فرار از منزل و ارتکاب« جرایم اخلاقی» شده است. گزارش با انتقاد از شیوه برخورد حکومت و نهادهای عدلی و قضایی و همین طور پلیس افغانستان، گفته است که آنان به جای اینکه به داد زنان قربانی برسند، آنها را گرفته و به زندان می اندازند.
اما این واقعاً خبر تازه ای نیست. خوبی کار اینجاست که از بس صفحات روزنامه ها و مجلات و رسانه های صوتی و تصویری از وقوع چنین حوادثی در طول سال پر بوده است، این موضوعات برای هیچ شهروند افغانستانی تا مقام های حکومتی و نهادهای آن، تازگی ندارد. و الا شما فرض کنید اگر این گزارش یا خبر یک مورد از خشونت علیه زنان در کشورهای دیگر به نشر سپرده می شد، جوانب قضیه را کسی نمی توانست پیش بینی کند.
در حالی دو سال قبل قانون منع خشونت علیه زنان در افغانستان به تصویب رسید، اما از آن زمان تا اکنون هیچ گونه تغییری بر سرنوشت زنان در افغانستان رونما نشده است. بست کلی این وضعیت ناگوار، در طول اندک زمان، باعث بروز صدها نوع قضایای حقوق بشری دیگری در افغانستان شده است. هم اکنون نیز به عوض اینکه آمار خشونت ها کم شده برود، با گذشت هر سال، افزوده می شود.
مسأله ای که نمی شود از کنار آن نادیده گذشت، برخورد پلیس و مقام های امنیتی در قدم نخستین اقدام زنان برای فرار از منزل است. اگر یکبار فیلم مستندی که از زندان زنانه بادام باغ کابل تهیه شده است را نگاه کنید، در خواهید یافت، موارد زیادی از این حبس و زندان ها، بدون کمترین دادرسی و تحقیقی، صورت گرفته است. در این فیلم همه چیز آشکار است. به عنوان مثال: دختر در شرف جوانی در زندان به سرمی برد. وقتی از او پرسیده می شود که به چه جرمی به زندان آمده و مجبور است چند سال حبس بکشد، در جواب می گوید که به جرم یک نشست و برخاست عادی با دوست پسرش اکنون زندانی شده است. گذشته از حاشیه قضیه نامبرده، ولی فقط ارتباط ساده او با دوست پسرش بوده که بعد از سخن چینی و به اصطلاح چوغلی همسایه مقام های امنیتی دختر و پسر را بازداشت می کنند و می آورند زندان. آخر این چه قانون مسخره ای است که دختر و پسر نمی توانند یک ارتباط عادی دوستانه داشته باشند!
در گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر نیز مسأله ای که به شدت از آن انتقاد شده، زندان کردن آن عده از زنان افغانستانی است که برای فرار از ازدواج های اجباری، ضرب و شتم، بد رفتاری از سوی خانواده ها و هزار قضیه خطرناک دیگر، از خانه به ناچار فرار می کنند و برای نجات جان شان و به امید اینکه قانون به مشکل آنها رسیدگی کند، خود در دام پلیس ها و مأموران امنیتی می افتند. خب، نوعی دید سنتی و شرعی و قبیله ای در آن هنگام باعث می شود که آنها به شمول محاکم و نهادهای عدلی و قضایی، به جای اینکه به مشکل آنها رسیدگی کنند و زندگی آنها را نجات بدهند، آنها را می افگنند به زندان. زیرا در جامعه ای به شدت سنتی، شریعت پسند و قبیله ایی افغانی که در آن به حتا برای تجویز خوشی ها، انتحار و انفجار توصیه می گردد، و به اصطلاح یک نویسنده، فکر مردم هم درگیر یک وجب پیش و یک وجب پس آن است، انتظار هم می رود. فرار زن از منزل، دردید عموم یک ناهنجاری محض تلقی می شود گذشته از اینکه واقعاً تحقیق و بررسی شود چرا دست به این کار زده اند.
بازهم در مستند زندان زنانه بادام باغ، یک مورد از چنین روحیه را می بینیم که تذکر رفت. در شروع فیلم مأمور پلیس که مسئولیت نگهبانی زندان را به عهده دارد، در جواب به خبرنگار یا فیلم ساز می گوید: «آدم های اهل نیستند. اگر آدم های اهل بودند، اکنون در خانه شان بودند...»
اما انتقاد اساسی سازمان دیدبان حقوق بشر، از دولت و نهادهای عدلی و قضایی و مأموران پلیس است. به گفته این سازمان، قانون منع خشونت علیه زنان، اگر روی کاغذ رفته و نافذ شمرده است، اما تا اکنون به صورت درست عملی نشده، و کوچکترین کاری برای بهبودی وضعیت زنان تحت ستم در افغانستان انجام نشده است. گذشته از آن، مأموران پلیس و حتا محاکم افغانستان در برخورد به این قضایا، تبعیض جنسیتی روا می دارند. خب از یکسو گفته می شود این که حرف تازه ای نیست که بشود از شنیدن آن تعجب کرد. وجود سنت ها و نبود خرد و سواد و آگاهی و گستردگی بی سوادی که افغانستان اکنون بلندترین آمار بی سوادی در میان کشورهای جهان را دارد، همه باعث بوجود آمدن چنین وضعیتی شده است. در چنین جامعه ای، حتا قانون هم درست اجرا نمی شود.
با همه این نابهنجاری ها و مشکلات فراگیر، اما به نظر می رسد تا زمانی که سواد و آگاهی جامعه بالا نرفته، محاکم شفاف و عادلانه نگردد و روحیه و افکار عمومی شهروندان تا حکومت و نهادهای آن به اصطلاح اپدیت نگردد، این مشکلات ادامه خواهد داشت. زیرا از یکسو وجود سنت ها و تفسیرهای متفاوت از آموزه های دینی و مذهبی و روحیه به شدت قبیله ای انسانهای افغانستانی که در آن کمترین فروغی از حاکمیت عقل و خرد و سواد و آگاهی یافت نمی شود، به ادامه این روند، دوام و بقا داده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر