سرگئی
مارکیدونوف- دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه
منبع: صدای آمریکا (صفحه روسی)
برگردان: مهدی زرتشت
منتشر شده در روزنامه "اطلاعات روز"
عملیات
جنگی ائتلاف غربی (که در آن ایالات متحدهی امریکا نقش رهبری را بازی کرد) عملاً به
پایان خود رسیده است. در طول مراسم انتقال مسئولیتهای امنیتی در کابل، پرچم نیروهای
جهانی یاری امنیت افغانستان (آیساف) از امریکا جدا شد. آنگونه که به اقدامات فوری
نیار بود، برنامهریزی شد که قبل از شروع سال 2015، در حدود یازده هزار سرباز امریکایی
در افغانستان باقی بمانند. تا پایان سال آینده تعداد آنها باید حداقل دو برابر کاهش
یابد. نتایج نهایی عملیات ناتو در افغانستان را بعدها تاریخنگاران در قید قلم خواهند
آورد. عجله برای این موضوع (اگر بهجای یادآوری از دستآوردهای کوچک، موضوع عمیقتر
تحلیل شود) درست نیست. با این حال، بخشی از نتایج این عملیات درازمدت را میشود در
زمان حاضر نیز گوشزد نمود.
اول،
عملیات نظامیان امریکایی در جنگ افغانستان، پس از جنگ جهانی دوم، یکی از طولانیترین
عملیات نظامی امریکا نامیده میشود. با اتکا به این معیار، میتوان این عملیات درازمدت
را با جنگ در ویتنام مقایسه کرد. اساساً جنگ ویتنام طولانیترین رویارویی دو بلوک در
دروان «جنگ سرد» بود.
دوم،
این جنگ با از دست دادن تعداد قابل توجهی از زندگی افراد [نظامی و غیرنظامی] همراه
بود. در تمام سالهای مداخلهی نظامی در افغانستان، امریکا بیش از دو هزار سرباز و
افسر نظامی خود را از دست داد.
سوم،
اهداف و مسایل اصلی و اساسی این عملیات را نمیتوان پایان یافته تلقی کرد؛ زیرا طالبان
هنوز شکست نخوردهاند. برعکس، تعداد حملات آنها افزایش یافته، این بخشی از واقعیت
است. در حالی که حداکثر کارشناسان به این باور اند که توان اسلامگراهایی رادیکال
بسیار بیشتر از پیش گردیده است. از لحاظ اینکه آنها دوباره به قدرت برگردند، یا
به قدرت برسند، هیچکس نمیتواند آنها را نادیده بگیرد.
یک
دولت قوی و یک سازمان هدفمند، بر اساس یک معیار، در طول سیزده سال گذشته ساخته نشد.
با اینحال، میتوان چنین فرض کرد که این مشکلات در طول سالها حل نشده باقی مانده
و یکباره مشکل است که بهطور معجزهآسا و به لطف تلاشهای واشنگتن و بروکسل حلوفصل
شوند.
در
واقع، امروز دولت کابل ترجیح میدهد که از همان روش شناخته شدهی نجیبالله (گفتوگوی
منطقهای) برای کسب وفاداری استفاده کند. به هرحال، تلاشها صورت میگیرند، نه برمعیار
دلایل تاکتیکی و استراتژیک.
تابهحال
تهدید مواد مخدر نه تنها برای کشورهای همسایهی افغانستان، بلکه برای کل جهان خطرناک
محسوب میشود. افغانستان بازار بزرگ و منشای مواد مخدر است. در واقع، هیرویین افغانستان
که در بازار مصرف کنندگان بیشتری دارد، منجر به اختلافات گسترده میان روسیه و اروپا
شده است. بنابراین، با وجود لفاظیهای خوشبینانه مبنی بر اینکه گویا افغانستان با
دموکراسی، به پیشرفتهای قابل توجهی رسیده است؛ اما واضح است که مشکل این کشور در طول
یک و نیم دهه، اصلاً از بین نرفته است. این مشکلات تا امروز همچنان باقی مانده است.
در
عین حال، دلایلی برای رضایت از حل مشکلات امریکا و ناتو نمیتوان ارائه کرد؛ اگر ما
رویکرد مهم توسعهی استراتژیک اوراسیا را بدون هیچ دلایلی خوشبینانه نگاه کنیم. افغانستان
هنوز هم به عنوان یک چالش خطرناک برای روسیه، سر جای خودش باقی است. بر اساس اطلاعات
رسمی از سوی سرویس فدراسیون روسیه برای کنترول مواد مخدر (ФСКН)، هیرویین افغانستان همهساله
دو برابر آنچه که سربازان شوروی در طول ده سال جنگ (1979-1989) کشته دادند، اکنون از
این کشور قربانی میگیرد. اگر به نتایجی که کارشناسان بهدست دادهاند، نگاه کنیم،
میبینم که 40 درصد (بدون در نظر گرفتن اعشاریه) تریاک افغانستان به فدراسیون روسیه
وارد میشود.
آیا
خروج نیروهای ایالات متحدهی امریکا و ناتو کمک میکند تا کشورهای اوراسیا خود را از
دام این رهایی بخشد؟ سوالی که حل آن ساده نیست و پاسخ روشن ندارد. درست شبیه آنچه
که بخواهیم در مورد چشمانداز گسترش اسلامگرایی (اسلام رادیکال) سوالی را مطرح کنیم.
برای اینکه این مسئله، با موضوع ژیوپلیتیکی هیچ ارتباطی نمیگیرد. در سالهای
1990 تا 2000 ایدهی جهادگرایی افغانستان (بهخصوص در طول جنگهای داخلی
1997-1992) در تاجکستان، ازبکستان و قرغیزستان نیز نفوذ کرده است. دروغ است که باور
کنیم که این فرایند توسط عملیات ناتو در سال 2014 متوقف میشود.
بهطور
کلی تمام کسانی که از هر طریقی و به هر میزانی با افغانستان در تماس بودند، بهخاطر
بسپارند که بهترین گزینه را در روابط با این کشور در دست ندارند، بلکه همهی اینها
یک بازی با حاصل جمع صفر است. شاهد مثال ما یک دورهی زمانی 1989-2001 است (زمانی
که شادی بیش از شکست «شوراها» بسیاری از دلایل منطقی را در ارزیابی از چشمانداز وضعیت
افغانستان، تحت شعاع قرار داد). و امروز، این واقعیت میتواند مسئلهی مهمی باشد، از
آنجایی که اگر بخواهیم اشتباهات گذشته یکبار دیگر تکرار نشوند. بهطور باالقوه افغانستان
میتواند به نقطهای برسد که در آن منافع در سری رقابتهای بازیگران بزرگ اساساً در
تضاد با همدیگر قرار نگیرند.
مسکو
شدیداً در تلاش است تا مانع گسترش بیثباتی افغانستان در آسیای مرکزی شود که در واقع،
مسیر مستقیم به ولگا و شمال قفقاز است. مشکل اویغورها در ایالت سینکیانگ چین که بخشی
بزرگی از اسلام رادیکال را تشکیل میدهند، نیز همین است. یکی از فاکتورهای تأثیرگذار
بر ثبات افغانستان، موقف سیاسی تهران است. تا حال دولت ایران توانسته است در مقابله
با دولت اسلامی عراق و شام، در مناطق مختلف بیرون از خاک خود، خوب عمل کند و از سویی،
دولت اسلامی نیز در روابطش با طالبان، «حساب» خودش را دارد. اگر در مورد ایالات متحدهی
امریکا و بهطور کلی در مورد غرب سخن گفته میشود، در آن صورت در واشنگتن و بروکسل
این برداشت وجود دارد که روی دست گرفتن یک عملیات جداگانه مشکل افغانستان را بهصورت
کامل خاتمه نمیدهد و این جنگ [در حال حاضر] چیزی در مورد خودش بیرون نمیدهد.
بنابراین،
مشکل ثباتمندسازی افغانستان با ختم عملیات ناتو پایان نمییابد. این جنگ، شکل (و
یا اشکال) دیگر خود را خواهد داشت. تنها سوال این است که چه وقت و به چه قیمتی بازیگران
در مورد نحوهی مؤثر حل ژیوپلیتیک این واحد، به توافق نظر میرسند. متأسفانه، تفاوت
در مسایل دیگر، مانعی است بر سر راه تشکیل و یک دیدگاه مشترک در ارتباط به طوفانی که
افغانستان گرد آن میچرخد.
***
پیوست:
همانطور که نویسندهی مقاله اشاره میکند، جنگ طولانی امریکا و ناتو در افغانستان
را میتوان با جنگ ویتنام مقایسه کرد. زیرا امریکا در این جنگ، هزینهی زیادی به مصرف
گرفت و تلفات جانی و مالی قابل توجهی را نیز متقبل شد. همانطور که اکثر کارشناسان
و آگاهان مسایل سیاسی باور دارند، هنوز هم هیچ چشمانداز قطعی از آیندهی کشور افغانستان
نمیتوان ارائه داد. از سوی دیگر، وضعیت افغانستان در دورهی زمانی حاضر به شکل عجیبی
پیچیده شده است. مشکل افغانستان و همپیمانان آن، تنها مبارزه با تروریسم، طالبان یا
مواد مخدر نیست؛ بلکه افغانستان اکنون درست همانند سوریه و اوکراین میدان بازیگران
جهانی است، فقط بهمراتب پیچیدهتر از وضعیت در سوریه و اوکراین. موقعیت حساس ژیوپلیتیک،
این کشور را در محور مداخلات از جوانب مختلف قرار داده است.
در
این میان اما سوال این است که موقف اساسی روسیه چیست و در آینده چه خواهد؟ قرار گرفتن
افغانستان در شرایط حساس کنونی (انتقال قدرت و تشکیل دولت جدید و خروج بخش بزرگی از
نیروهای خارجی) توجه خاص بسیاری از بازیگران جهانی را بهخود جلب کرده است. از سوی
دیگر، بحران اوکراین و تکرار یک رویارویی دیگر میان طرفین روسیه و غرب، مسئلهای است
که نگاه روسیه را بیشتر از پیش به افغانستان نیز جلب کرده است. در حال حاضر روسیه
تنها با وضع تحریمهای غرب در حال مقابله نیست؛ بلکه یک چشم روسیه همواره به این سمت
(افغانستان) دید میزند. روسیه کشور قدرتمندی است که روابط دیرینهای با افغانستان
دارد؛ علاوه بر این، روسیه قبل از امریکا، پول هنگفت و نیروهای نظامی زیادی را صرف
افغانستان کرده است و خسارات زیادی را نیز متقبل شده است. این در حالی است که امروز
و با حضور نیروهای غربی به رهبری امریکا، افغانستان با آیندهی نامعلوم و سوالبرانگیز
خود، از جهات مختلف برای روسیه یک خطر باالقوه محسوب میشود. رشد بنیادگرایی و اسلام
رادیکال در افغانستان و صعود همهسالهی گراف مواد مخدر در این کشور، در حال حاضر تنها
دلایل ساده و روشن برای نگرانیهای روسیهاند. زیرا روسیه و شرکای سیاسیاش در آسیای
مرکزی سالهاست در گرو تهدید گروههای اسلام رادیکال و گروههای مخل نظم و امنیت، درگیر
اند. از طرف دیگر، افغانستان کشوری است که از سالها به اینسو به لانهی افراطگرایی
تبدیل شده و چنین خطری، بهصورت مستقیم در آینده، امنیت کل آسیای مرکزی و روسیه را
تهدید میکند.
در
کنار این، همانطور که سرگئی مارکیدونوف اشاره میکند، بهصورت کل «چهل درصد» مواد
مخدر افغانستان مستقیم به روسیه وارد میشود و تلفات آن برای روسیه، چیزی بیش از دوران
حضور نیروهای شوروی در افغانستان است. با همهی اینها، اما اکنون از نظر بسیاری از
کارشناسان و آگاهان مسایل سیاسی و نظامی روسیه، تنها چند دلیل مذکور برای نگرانی روسیه
کافی نیستند؛ بلکه به اعتقاد آنها، افغانستان دیگر تبدیل به یک میدان بازیگران سیاست
جهانی شده است. حتا «خروج ناتو از افغانستان نمیتواند مشکل افغانستان را حل کند»،
بلکه در حال حاضر آیندهی مبهم افغانستان و «ادامهی بازیها» تمام فرضیات خوشبینانهی
دیگر را تحت شعاع قرار میدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر