سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۹, جمعه

افق خونین قهرمان کشی



مهدی زرتشت


در پس هر ماجرایی که منجر به مرگ و هلاکت یک قهرمان می گردد، یک توطئه بزرگ نهفته است. مرگ یک قهرمان/ قهرمانان، درست زمانی اتفاق می افتد که از درون، مورد هدف قرار می گیرد. دشمنانی که در صف مقابل قهرمان/ قهرمانان ایستاده اند، هرگز خطرناکتر از فرد/ گروهی نیستند که از درون، جان قهرمانان را هدف قرار می دهند. آنچه در بلخ اتفاق افتاد و آنچه بر قول اردوی شاهین در بلخ گذشت، به مراتب بدتر و اندوهناک تر و غم انگیزتر از هر داستانی است که قهرمانان آن یک به یک به خون می غلطند.
افغانستان یک کشور فساد زده، عقب مانده، درگیر جنگ و بحران خطرناکی است. نسل در نسل این خاک، در فضای آکنده از دود جنگ و آتش خشونت به دنیا آمده اند و از دنیا هم رفته اند؛ اما واقعیت تلخ تر از این هم وجود دارد؛ در افغانستان کنونی، اگر صف دوست و دشمن از هم جدا بود، بی گمان جاده ای جنگ تا این اندازه طولانی نمی شد. آنچه معمای جنگ در افغانستان را پیچیده کرده و آنچه راه صلح و راه جنگ را به گره کوری بسته است، وجود ضد قهرمان های مخوف در دستگاه تبلیغ صلح و «جنگ علیه دشمن» است. به عبارت ساده تر، از زمان کرزی تا دولت فعلی، دستگاه حاکمیت به کانون قهرمان و ضد قهرمان تبدیل شده است، دستگاه حاکمیت، مرکز تجمع دوست و دشمن است. دسته های قهرمانان (سربازان حافظ خاک) در میدان نبرد علیه دشمن می رزمند در حالی که هرگز از دیدن روی دشمن، به هراس نمی افتند؛ هراس واقعی و فاجعه واقعی درست زمانی اتفاق می افتند که قهرمان حافظ خاک، با خیال آسوده، یا می خوابند یا عبادت شان را به جا می آورند. در حالی که ناگهان هیولاهای تشنه، از زیر عبای اردو، ناگهان همه ی قهرمانان را غافلگیر می کنند و در یک لحظه، زمین از خون قهرمانان حافظ خاک، سرخ و گلگون می شود.
اگر از تمام وقایع خُرد و بزرگی که در گذشته به این شکل اتفاق افتاد بگذریم، حمله به شفاخانه نظامی سردار محمد داود خان و پس از آن، حمله ای این چنین سنگین و خونین بر قول اردوی شاهین در بلخ، مصداق عینی این واقعیت تلخ و تکان دهنده است. بگذریم از حکایات دیگری که از تمام جبهات جنگ در افغانستان به گوش ما می خورد: داستان هایی از شلیک های مرگبار افراد تروریست که در صف قهرمان اردو جا گرفته یا جابجا شده اند و همیشه قهرمان حافظ خاک را از پشت سر به رگبار گلوله می بندند.
جای درد و دریغ تا زمانی باقی است که اتهامات وارده بر مراجع بلند رتبه نظامی دولت وحدت ملی هنوز بی پاسخ می ماند که دوباره پس از مدتی، از نوک مسلسل تروریستان، رگباری از گلوله سرازیر می شود و دلهره و نگرانی مادری، فرزندی و برادری را به دریای از اشک و ناله تبدیل می کند که با یک دنیا نگرانی، منتظر برگشت قهرمانش به خانه است. اشک و درد تا زمانی نمک نان مردم است که هنوز مقامات عالی رتبه امنیتی از ناکامی ها و توطئه های مطرح شده دفاع نکرده و مبراء اعلام نشده اند که دوباره اردوی ملی/ حافظان میهن به خاک و خون کشیده می شوند.
افغانستان کنونی، به انتهای دنیا می ماند. یک تصویر وحشتناک آخرالزمانی که افق شادی و سرور مردم را با غبار جنگ و وحشت و خون ریزی، به شب سنگین تبدیل کرده و غرور انسانی مردمان را به خاک مالیده و از چهره های انسانی، جز مشتی از غم و اندوه و وحشت و ناامیدی، چیز دیگری باقی گذاشته است. اوج این حکایت دراماتیک زمانی است که رئیس جمهور این ملت/ کشور برای توصیف مخوف ترین تروریستان روی زمین، از عبارت «برادر» استفاده می کند. و این حکایت تلخ و مرگبار، زمانی دوباره به اوج دراماتیک خود می رسد که وزیر جنگ، به جای محاکمه، مدال افتخار دریافت می کند و رئیس دولت، با یک مشت شعار «تو خالی» و تکراری و دهن پرکن «عزای عمومی» اعلام می کند. و بدتر از همه، افغانستان زمانی یک تصویر واقعی از آخرالزمانی را به نمایش می گذارد که حلقه ای معروف به «ستون پنجم» با جرئت و بی باکی عجیب، هر روز حکایت های فاجعه بار تر از دیروز را رقم می زنند. اوج خلاقیت و کارکرد حاکمیت این سرزمین، تنها در پنهان نگهداشتن و پنهان کردن وحشت و خشونت دشمنان قهرمانان حافظ میهن و دشمنان مردم است، و اوج هنر حاکمیت این سرزمین، فقط شعارگرایی و تقدیم دروغ و بلوف به ملت داغ دیده و خانواده های عزادار شهدای اردوی ملی است.
درد و اندوه و رنج ما از وضعیت موجود در افغانستان، هرگز به چند سطر خلاصه نمی شود. بگذریم و فقط به خاطر بسپاریم که دشمن واقعی میهن و مردمان آن، هرگز در بیرون از مرزهای میهن نیست؛ دشمن همیشه در درون میهن است، حتا درون حاکمیت و جایی که ادعا می شود، مشروعیت آن از درون صندوق های رأی و با انتخاب مردم فراهم شده است. افق تیره و آخرالزمانی میهن تنها زمانی روشن و امیدبخش می شود که صف دوست و دشمن از هم جدا شود و حاکمیت، به معنای واقعی و نه شعاری، حافظ منافع ملت باشد و به جای «برادر» خطاب کردن تروریست ها، آنها را چنان بکوبد تا حتا سایه شان از افق زندگی و سرنوشت مردم محو گردد.

                                                                                    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر