چالش های مدنیت خواهی در گورستان تبعیض و بربریت
نگاه به اعتراض مسالمت آمیز بامیانی ها
مهدی زرتشت
خشونت مایه مباهات نیست، خشونت و تبعیض جامعه را به کساد می کشاند. برخورداری از حقوق شهروندی حق طبیعی افراد است. هر آن حکومتی که در این راه، مرتکب تبعیض و بی عدالتی گردد، از مدار اعتبار خارج است و باید مورد پرسش قرار گیرد. افغانستان؛ اما تاریخ سیاهی دارد و بدتر از همه اینکه اکنون همان خط را دنبال می کند. پیامد عمده این بی عدالتی و می شود گفت دید ضد انسانی به نوع بشر، سالها جنگ و ویرانی بوده است.
بامیان به عنوان مرکز هزارستان نه تنها که بوداهای شان را از دست داده است. بوداهایی که یکی از مفاخر فرهنگی و تاریخی مربوط به تمام نسل بشر بود. زیرا آنها تنها متعلق به یک کشور، یک مردم و یک فرهنگ نبود. بگذریم که درد آن همه را اینجا مجال گفتن نیست. اما همین ولایت اکنون در محرومیت غریبی به سر می برد. سالهاست که میلیون ها دالر صرف بازسازی مناطقی می گردد که مردمانش دستکم خانه یک اسلحه بصورت غیر قانونی در خانه شان نگهداری می کنند، تولید تریاک شان در کل دنیا کشور را در صدر قرار داده است، خشونت شان امنیت تمام کشور را به چالش کشیده است، کسی به حقوق بشر، حقوق زن، تحصیل و آموختن دانش، آنجا وقعی نمی گذارند... اما در ولایتی که می شود گفت اوج مدنیت خواهی و تجدد است، دولت با دید بسا تنگ نظرانه نگاه کرده، این ولایت اکنون جز یکی از محروم ترین ولایت هایی است که از کانون توجه دولت بدور مانده و در آتش تعبیض های قومی و ملیتی سوخته است.
مخاطب این سخن، هم دولت افغانستان است و بخصوص دولت آمریکا و حامیانش که اکنون در افغانستان حضور گسترده دارند و ادعای اعاده دموکراسی و حقوق شهروندی و حقوق بشر را بر سر زبان شان قرار داده اند. ولی چرا در این کشور، به کسانی و مشخص تر بگویم به ملیتی (هزاره) که تمام تلاش شان، اعاده عقلانیت در این جامعه عقب مانده از نگاه فرهنگ و عقلانیت است و آنها با تلاش های خستگی ناپذیر سعی دارند به شعارهای اعاده و دفاع از دموکراسی، حقوق بشر، علم و دانش، فرهنگ و سواد، مبارزه با خشونت و انسان کشی، مبارزه با تبعیض و فاشیزم، تلاش های خستگی ناپذیر برای خاموش کردن آتش جنگ و خشونت و دفاع از مدنیت راستین انسانی با ابراز عقل، آگاهی، شعور و به کار بستن تساهل و تسامح، است، توجهی نمی کنند و همگی اگر هنوز بصیرت و وجدانی در ضمیر شان دارند، خواهند دید که هزاره ها هماننده تاریخ سیاه افغانستان، اکنون با حضور آمریکا نیز در محرومیت عجیب و دردناکی به سر می برد؟ از دولت افغانستان و دولت آمریکا و همکاران جامعه جهانی آن پرسیده می شود، آیا بهای مدنیت خواهی، دفاع از مفاهیم دولت مدرن، دفاع و حراست از دموکراسی و حقوق بشر، دفاع از حقوق زنان، دفاع از سواد و علم و آگاهی و نقد تبعیض و یکسونگری، از چشم انداختن آن ملیت است؟ چرا کسانی که یکی از غرا ترین شعار شان، نفی خشونت و اعاده مدنیت است، قربانی تبعیض می گردند؟ و سر انجام، آیا مدنیت خواهی و دفاع از حقوق برابر افراد، نفی تبعیض و خشونت، جرم است؟ به دو مورد از اعتراض توجه کنید:
در افغانستان، مردم بارها علیه آنچه که موجب نارضایتی شان بوده، دست به تظاهرات زده اند. این تظاهرات در بسا موارد خیلی خشن، خطرناک و خشونت زا بوده است. مثال خیلی زنده آن که هنوز هیچ کسی نتوانسته است آن را فراموش کند، قضیه قرآن سوزی در پایگاه نظامی بگرام توسط سربازان آمریکایی بود. قضیه ای که یکبار دیگر شعور ابلهانه و گوسفندوار یک تعداد را به آزمون گرفت. در پی آن، که نزدیک بود حتا به خشونت و جنگ سراسر بینجامد، ده ها نفر کشته شد به شمول پلیس افغانستان و نیروهای آمریکایی. دامنه خشونت این تظاهرات برای هر ناظری که حد اقل یا گزاش های آن واقعه را خوانده باشد و صحنه ای از آن را در صفحات تلویزیون شان دیده باشند، بسا گسترده و نفسگیر بود. شعارهای مرگ با کافران، مرگ بر آمریکا، مرگ بر... سر داده شد و پرچم آمریکا در آتش ها سوخت و خاکستر شد. حتا از میان این جماعت خشن و بی خرد که گویا با سوختن چند ورق از قران تمام هستی شان را از دست داده باشد، شعارهای مرگ بر حکومت و دولت نیز شنیده می شد. یعنی مرگ برکرزی و حکومتش. نارضایتی اصلی این مردم، از اعمال تبعیض و یا محرومیت نبود. یک حرکت قبیله سالارانه و خیلی جاهلانه بود.
اما اعتراض و نارضایتی شهروندان ولایت بامیان و همین طور هزاره ها، به خاطر تبعیضی است که از تاریخ سیاه کشور حتا به اربابان شعارگرای شان به ارث رسیده است. مردم بامیان هنوز در روشنایی چراغ های نفتی زندگی می کنند. آنها از کمک های سالانه موسسات خارجی، دولت و حمایت آمریکا محروم اند. آنها از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیستند در حالی که امن ترین و ترقی خواه ترین مناطق افغانستان است و... اگر فکر باور نمی کنید بروید و از نزدیک همه چیز را مشاهده کنید اصلا نیازی نیست اینجا به تمام مورد آن اشاره کنم.
اما سرود انسانی هزاره ها در دفاع از مدنیت و عقلانیت، امنیت و صلح و تأمین دموکراسی و حقوق بشر، در کشور با هیچ استقبالی روبرو نشد. یازده سال از سقوط رژیم قبیله سالار و بربر و فاشیزم طالبانی می گذرد که ابر سیاه و تیره ای در آسمان کشور بود، اما طی این مدت، کوچکترین تغییر بر وضعیت هزاره ها بوجود نیامده است. هزاره ها و بخصوص شهروندان بامیان از کوچکترین حقوق و امتیاز انسانی شان محروم اند. به میلیون کمکی که از سوی دولت و جامعه جهانی و موسسات صورت گرفته، حتا بخش ناچیزی از آن به هزاره ها نرسیده است. و...
در ادامه همین روند کسالت بار است که شهروندان مدنیت خواه ولایت سرزمین بوداها، با انسان ترین شعار و صلح خواهانه ترین پیام: تبعیض را متوقف کنید! صدای اعتراض شان را بلن کردند. آنها با یک حرکت کاملاً سمبولیک که در افغانستان هنوز کسی نمی تواند معنای آن را درک کند، خواهان نفی تبعیض و توجه دولت و بخصوص کشور آمریکا شدند. اعتراض آنها عقلانی، خردمندانه، صلح جویانه و متمدنانه است. همه این را می دانند. این مردم از تمام تبعیض، نفی و جنگ و خشم و خشونت و بربریت بیزار اند. همه می دانند آنها با جان و دل و با خلوص تمام از دموکراسی، حقوق بشر، مدنیت، توسعه و انسان دوستی، علم و دانش و عقلانیت دفاع می کنند. برای همین، آنها هرگز نمی خواهند و دوست ندارند پرچم کشور و پرچم آمریکا را به آتش بکشند و بر آنها نفرین و مرگ باد بفرستند. با این حال، اما دوباره این سوال مطرح می گردد که چرا آقای اوباما که از سوی شهروندان خردگرای بامیان یک چراغ نفتی نیز دریافت کرده است، نسبت به روا داری تبعیض آشکار توسط حکومت افغانستان بر ملیت هزاره، این چنین سکوت کرده است یا خود را بی خبر سر داده است؟!
ما فقط گوشه ای از واقعیت ها را گفتیم. اگر به جای شعار، شعوری در کار باشد، همین قدر کافی است. بروند به چشم سر نگاه کنند. اما؛ چند نکته ای در ادامه خواست های و تحفه سمبولیک و خیلی هم عاقلانه شهروندان مدنیت خواه بامیان اینجا یاد آوری می گردد:
· اکنون با گذشت یازده سال از شروع حکومت آقای کرزی با شعار دموکراسی و حقوق بشر و جامعه مدنی، هیچ تغییر در هزاره جات رونما نشده و هزاره جات از کمک های دولت و از حمایت های دولت محروم است.
· حکومت و حلقات خاص درون آن، همواره تبعیض روا می دارند. هزاره ها تا همین لحظه، همانند تاریخ سایه گذشته افغانستان، از موجودیت و اعمال تبعیض و تداوم فاشیزم به ستوه آمده اند.
· سالانه میلیون دالر صرف کمک به مناطق ناامن می شود. مناطقی که بزرگترین آمار خشونت ها را دارد. اما بخش کوچکی از این کمک نیز به هزاره جات نمی رسید.
· هزاره ها، در طول تاریخ خود، همیشه جنگ و خشونت را متقبل شده اند. جنگ و خشونت بر آنها تحمیل شده است. آنها نفی شده اند و حقوق انسانی و شهروندی آنها آشکارا نقض شده است. بااین حال، آنها توقع داشتند که این بی عدالتی و تبعیض، حد اقل به کمک سازمان جهانی، دولت آمریکا که امروز خود را پشتیبان دموکراسی و حقوق شهروندی در افغانستان می داند، و روی کار آمدن یک حکومت مردمی و دولت طرفدار حقوق شهروندی و مدنیت و نفی تبعیض از بین برود، در حالی که چنین نشد.
· هیچ وقت حق خواستن، به معنای روا داری تبعیض نیست. حق گرفتن و کتمان کردن یک ملیت، تبعیض است. هزاره ها همیشه بار تهمت فاشیزم و تبعیض گران واقعی را بر دوش کشیده است. هر آن وقتی که در برابر بی عدالتی اعتراض کرده اند، بی رحمانه متهم شده اند. پس اگر واقعاً هنوز شعوری باقی مانده است و وجدانی هست، به این قضایا به طور واقع بینانه نگرسته شود.
· هزاره ها همیشه طرفدار صلح، مدنیت، عقلانیت، سواد، آگاهی و دانش است، هزاره ها همیشه و همواره تبعیض را نفی کرده اند و طرفدار حق و عدالت اند، هزاره ها شعار اصلی شان حراست از دموکراسی، حقوق بشر، دولت مدرن، کثرت گرایی فرهنگی، دینی، ملیتی، لسانی، سیاسی است. هزاره ها همیشه از حکومات و قوت هایی که شعار شان تحقق دموکراسی و نظام مبتنی بر تساهل و تسامح و حفظ ارزش های فرهنگی و ملی و مردمی است، حمایت می کند و این ادعا نیست بلکه در رفتار و گفتار شان کاملاً هویدا و آشکار است.
· هزاره ها اکنون از وجود تبعیض و بی توجهی های دولت و نهادهای خارجی، نهادهای مدافع حقوق بشر و جامعه مدنی و دولت آقای اوباما، در رنج اند و هنوز خیلی محروم اند. از حقوق برابر برخوردار نیستند و خانه های شان هنوز با چراغ های فرتوت نفتی و موشی به سر می برد.
· چراغی که به اوباما هدیه داده شد، پرسشی از دولت آمریکا که چرا با گذشت یازده سال از حضورش، اما آب از آب تکان نخورده است و آمریکا راه خود را گم کرده است. سیاست این کشور همچنان گنگ و مبهم است. چرا طالب با قوت قوی تر از قبل اکنون در افغانستان حضور دارد و چرا این همه تبعیض از سوی حکومت بالای شهروندان.
· پس هر آن کسی که خودش را طرفدار مدنیت، نفی تبعیض و خشونت و طرفدار تمام مفاهیم زندگی انسانی در سطح فرد و اجتماع و حکومت می دانند، نشاید که نادیده از کنار چراغی بگذرند که به آقای اوباما هدیه داده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر