سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

فرهنگ بدتر از فاجعه


خیابان آزاری؛ فرهنگ بدتر از فاجعه

مهدی زرتشت

بر اساس یک گزارش، گروهی از دختران در شهر جلال آباد چند پسر جوان را که خیابان آزاری می کردند، ادب کردند. آفرین به شهامت این دختران. حق شان است. تا کی باید همه چیز را نادیده و ناشنیده بگیرند.
خیابان آزاری، بخصوص در برخی کشورهای اسلامی (به دلیل آموزه های سخت دین اسلام در معاشرت میان زن و مرد و تفکیک شدید جنسیتی که از سوی این دین در نظر گفته شده)، یک پدیده نیست؛ بلکه تبدیل به یک فرهنگ شده است. در افغانستان نیز هذالقیاس. این فرهنگ بخصوص در سالهای اخیر، شدت هم گرفته است. اما کمترین کسی است که بیاید از انگیزه این کار، سوال کند.
جامعه افغانستان، جامعه ای با حساسیت بالای سنتی است. پسران و دختران به هر لحاظ اجازه گشت و گذار با همدیگر بصورت آزاد را ندارند. نه قانون به آنها اجازه می دهد، نه جامعه و نه خانواده ها. پلیس های شهربانی و مأمورین امنیت ملی این دولت فاسد، در هر قدم دختران و پسران مردم را تعقیب می کنند. موجودیت چنینی وضعیتی است که فرهنگ تفکیک جنسیتی را تا نقطه اوج آن کشانده. وجود پدیده هایی چون تفکیک محیط جنسیتی، نبودن معاشرت آزاد، فقر جنسی، نبود قانون و نظم و پیگیری از متخلفین و خلافکاران، وجود «فرهنگ معافیت»، سیطره فرهنگ مردسالار همه و همه باعث شده است تا خیابان آزاری به عنوان بسامد این اوضاع، تبدیل به یک فرهنگ شود.
دختران چاره ای ندارند. هرکس باشد بالاخره صبر اش به سر می رسد. حقا که خیابان آزارها را با لگد و بوکس پاسخ بدهند تا بفهمند آزاردادن دیگران چه مزه دارد؛ اگر فرض را بر این بگیریم که پدیده فقر جنسی از میان ده ها عوامل دیگر، در شیوع فرهنگ خیابان آزاری نقش دارد، پس بیایید بپرسیم چرا باید چنین باشد؟ اگر مسأله فقر جنسی است (که من شخصاً هیچ انگیزه ای اصلی غیر این نمی بینم) چه راه حلی برای عبور از این وضعیت وجود دارد؟. همه که توان ازدواج و فرصت ازدواج و زمینه ازدواج را ندارند تا مطابق فرموده اسلام، قانوناً و شرعاً ازدواج کنند و این مشکل را به گفته آنها، از طریق «قانونی» و «شرعی» حل نمایند. غریزه، خب غریزه است دگه. مثل یک رود آب است که در هر صورت نمی توانی جلو اش را بگیری. اگر زیاد هم سرکوب کنی، به گفته رضا مارمولک حتا از «اون ور جهنم بیرون می زند» و نتیجتاً عده ای این کمبود را به شکل عقده در درون شان جمع می کنند و از ده ها جلوه بروز آنها (شامل خود ارضایی، تجاوز جنسی، همجنس گرایی یا ریاضت سخت) این عقده در شکل خیابان آزاری پدیدار می گردد.
اما کجا آن خرد و نقد و سنجش که این واقعیت ها را نقد و ارزیابی کند و ابعاد آسیب های اجتماعی و روانی آن را بررسی نمایند!. جامعه ای که از نوک پا تا سر درون سنت و شریعت و باورها و خوی و خصلت قبیله یی غرق است!! من فکر می کنم این جماعت به ناحق داد می زنند خدا خدا خدا. بابا بخدا باور کنید خدا هم از دست اینها به تنگ آمده. من در عجب ام که این جماعت ابله، چرا جان خدا را رها نمی کنند. واویلا



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر