سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

افغانستان: جدایی به منظور اتحاد؟

 منبع: سایت رسمی مرکز «توسعه آسیایی»
برگردان: مهدی زرتشت
اشاره: در سال جاری دو دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، در رسانه‏های داخلی و خارجی، بحث و نظرهای زیادی را به همراه داشت. با این حال، تشکیل دولت وحدت ملی و عبور کشور از لبه‏ی یک پرتگاه، نه پایان نگرانی‏ها، بلکه می‏تواند آغاز یک سلسله نگرانی باشد. کارشناسان مسائل سیاسی در رسانه‏های خارجی، هر کدام علاقمند اظهار نظر هستند. بازخوانی یا مرور این اظهارات، تنها از این نظر حائز اهمیت است که هر کدام، ضمن تکراری بودن، اما روی برخی نکته‏های ناگفته هم انگشت می‏گذارند. در ذیل، مصاحبه با یکی از کارشناسان مسائل آسیای مرکزی را در ارتباط به انتخابات دور دوم و مسائل بعد از آن، مرور می‏کنیم:

آیا تقسیم قدرت میان اشرف غنی احمدزی و عبدالله عبدالله برای افغانستان امروز باعث تحولات مثبت خواهد شد؟ گام‏های ضروری برای آینده باثبات کشور و منطقه کدام‏ها هستند؟ در این ارتباط، سایت «توسعه آسیایی»[1] با حامد سعیداُف یکی کارشناسان خود به بحث و گفتگو نشسته است.
نتائج انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را چگونه ارزیابی می کنید؟
ثمره انتخابات ریاست جمهوری، تشکیل دولت وحدت ملی بود. به اعتقاد من، این موفقیت بزرگی برای مردم افغانستان است. فکر می کنم، تشکیل دولت وحدت ملی و رسیدن عبدالله عبدالله و تیم او به قدرت، شکست سیاست آمریکا در افغانستان است. من این پیشامد را شکست سیاست آمریکا در افغانستان می نامم. در سناریویی که آمریکا مد نظر گرفته بود، احتمال اینکه تیم عبدالله عبدالله به چنین موقعیتی برسد، وجود نداشت. پیش از همه، خواست آمریکا مطلقاً این بود که تیم اشرف غنی احمدزی و تعدادی از تکنوکرات های اصیل پشتون، قدرت را در دست بگیرند. با این حال، آنچه پیش آمد، اما خلاف تصور بود. انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، یکبار دیگر ثابت کرد که «مجاهدین» هنوز شانس این را دارند که بصورت جدی روی سیاست افغانستان تأثیر بگذارند. گرچه روند انتخابات- طوری که می دانیم- مملو از تقلبات بود. اینکه چه کسی این را سازماندهی کرد و چگونه سازماندهی شد، یک بحث جداگانه است و در حال حاضر، مهم نیست به این پرسش پاسخی ارائه شود. تقسیم قدرت میان مجاهدین قبلی و تکنوکرات های فعلی مورد حمایت غرب، در حقیقت کارت برنده برای ملت افغانستان است.
پایگاه اجتماعی اشرف غنی احمدزی، بطور قابل ملاحظه ضعیف است. این تیم بیشتر متشکل از تکنوکرات های مورد حمایت غرب، پناهندگان افغانستانی و شهروندانی از این کشور است که برای مدت طولانی در کشورهای مختلف خارجی، به سر برده اند. در واقع، تیم اشرف غنی مورد حمایت همه ی پشتون های افغانستان هم نیست. اول تر از همه، یک اختلاف بزرگ قبایلی باعث گسست حمایت ها از جامعه پشتون شد. نهایتاً، بخش بزرگ آرای غنی از جامعه هزاره با وجود سرور دانش و ازبک ها بخاطر حضور جنرال عبدالرشید دوستم بود. با این حال، واضح است که عامل اصلی پیروزی اشرف غنی احمدزی، در واقع حضور نیروهای ناتو در افغانستان است. مطابق پلان استراتیژیک آمریکا، مجاهدین باید از صحنه سیاست حذف می شدند. اما می دانیم که اتفاق نیافتاد. اما این بار، مجاهدین 50 درصد قدرت را بدست گرفتند که این به معنای شکست سیاست آمریکا است.
با در نظرداشت این فاکت ها، این پرسش مطرح می شود که در چنین شرایطی اشرف غنی- زمانی که او عملاً هیچ موقفی از خود ندارد- چگونه می تواند کار کند؟ خُب، شاید او در برخی از مناطق هزاره نشین، بخشی از مناطق پشتون- غلزایی (نه چندان محبوب) و در برخی از ولایت های ازبک نشین، این موقف را داشته باشد. فرض من این است که اگر دولت وحدت ملی به توسعه و کار موفق هم بشود، این موفقیت 50 درصد و نه کمتر، وابسته به اقدامات عبدالله عبدالله خواهد بود. اساساً این مردم هستند که ریشه در جامعه افغانستان دارند و در مناطقی که زندگی می کنند، ساختار قدرت نظامی را تقریباً به صورت کل حفظ می کنند. به نظر، صرف حضور چهره هایی چون عبدالرشید دوستم در کنار اشرف غنی احمدزی، هیچ چیزی را تغییر نمی دهد. حتا سرور دانش میان هزاره ها نیز یک رهبر شناخته شده نیست و نسبت به هردو [دوستم و دانش] محمد محقق معاون عبدالله عبدالله، پرطرفدارتر است. و بر همین اساس، از نقطه نظر کنترول و تصمیم گیری مقامات مرکزی دولت وحد ملی، تیم عبدالله عبدالله قوی تر و تأثیرگذارتر است.
بطور کلی، با وجود تمام مشکلات، تقلب و جنجال های طولانی، انتخابات سپری شده مبنای یک تغییر دموکراتیک در ساختار قدرت بود که نهایتاً به تشکیل دولت وحدت ملی انجامید. و از این نقطه نظر، این سرانجام برای مردم افغانستان و همین طور جامعه بین المللی، یک موفقیت بزرگ محسوب می شود.



حامد سعیدوف، شرق شناس و دکترای علوم سیاسی، رئیس دپارتمنت "روسیه- تاجکستان) دانشگاه سلاوینسکی. حامد سعیدوف در دروان اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان مشاور ارشد نظامی در افغانستان کار کرده است.

چه چشم اندازی را می توانید از آینده دولت وحدت ملی در افغانستان ارائه دهید؟
ما خیلی می خواهیم که دولت وحدت ملی، یک دولت باثبات و موفق باشد- دولتی که بتواند کار کند و همین طور برنامه های دقیق برای سال های پیشرو داشته باشد.
همانطور که تا حال گفته ام، توانایی برای انجام کار و برنامه های دولت بصورت مؤثر، بستگی به تیم عبدالله عبدالله نیز دارد. نباید از نظر انداخت که احمدزی به عنوان یکی از چهره های طرفدار آمریکا، به قدرت رسید و در حال حاضر نیز به این حمایت، متکی است. فکر می کنم که در یک معنا، این مسأله را می توان با چرخش رویکرد نخبگان، توجیه کرد: آمریکایی ها به این عقیده اند که لازم است برای آزادی افغانستان از چنگ مجاهدین و همین طور طالبان، افراد آموزش دیده و تکنوکرات هایی که در غرب تحصیل کرده اند، به قدرت رساند. اما در اینجا، این سوال پیش می آید که: آیا جامعه افغانستان برای چنین تغییری، آماده است؟ که من فکر می کنم، جامعه افغانستان کاملاً آماده نیست.
به همین دلیل است که موفقیت دولت وحدت ملی، بستگی به این خواهد داشت که اشرف غنی و تیم عبدالله عبدالله، زبان مشترک پیدا کنند. هنگامی که در کشور راه حل های مختلف سیاسی و مدیریتی رو دست گرفته شود: از طریق اصلاحات، تخصیص منابع و غیره که البته لازم این تصمیمات و راه حل ها، همه پذیر و مشمول همه ی جناح ها باشد. لازم است که در راه اصلاحات و انجام برنامه ها، خواست همه ی مردم افغانستان را در نظر گرفته شود و نه گروه یک چند سیاستمدار را. بخصوص اینکه لازم است برتری منطقه ای از نظرها دور انداخته شود و تصمیم گیری های دولت در سطح ملی، در جهت تأمین منافع مردم باشد و مناطقی از افغانستان که در طول سالها از برخی امتیازات و کمک های دولت، محروم بوده اند، این بار جداً در نظر گرفته شود.  
دومین مسأله مهم- مسأله ادامه کمک های اقتصادی برای افغانستان از سوی جامعه بین المللی به هدف احیای اقتصاد کشور و اهداف نظامی است. این به فرایند تشکیلات ارتش ملی حکومت بستگی خواهد داشت. در پایان سال جاری، نیروهای  ناتو خاک افغانستان را ترک می کند که از آن پس، مسئولیت تأمین امنیت و حفاظت از مرزهای افغانستان، به نیروهای این کشور واگذار خواهد شد. پس از پایان سال جاری، فقط بخشی از نیروهای آمریکایی و ناتو (حدود 12 هزار و پنجصد سرباز) در افغانستان باقی خواهند ماند. در اینجا، پرسش مهم این است که، ارتش افغانستان تا چه اندازه آماده است این مسئولیت سنگین را به عهده بگیرد؟
در نهایت، در یک چشم انداز می بینیم که نیاز اصلی، اصلاحات سیاسی در افغانستان است. فورمول توزیع و تقسیم قدرت بین رئیس جمهور و رئیس اجرائیه دولت وحدت ملی نهایتاً برای اصلاح قانون اساسی از طریق لویه جرگه بایستی راه حلی را پیدا کند. مهم تر از همه، کسانی که قادر اند در روند سیاسی تأثیر گذار باشند- به ویژه غرب و همچنین روسیه- در صورت اتخاذ یک موضع فعال در منطقه، وحدت و یگانگی دولت جدید را مد نظر گیرند. افغانستان به یک برنامه توسعه ملی نیازمند است. چون در هر صورت، بازگشت به گذشته، منطقه گرایی و انحصار، غیر ممکن است. همین طور مسأله جدایی افغانستان که نئومحافظه کاران آمریکایی در فکر خود می پرورانند، باید از ذهن دور انداخته شود. جمهوری تاجکستان و فدراسیون روسیه می خواهند که افغانستان یک کشور متحد و منسجم باشد.

توافقنامه امنیتی میان آمریکا و افغانستان دفعتاً پس از ادای سوگند ریاست جمهوری، امضاء شد. دورنمای این همکاری ها، چگونه خواهد بود؟
اشرف غنی و عبدالله عبدالله- هردو- با طرفداری از امضای این قرارداد، آن را یک نیاز حیاتی برای آفغانستان و آمریکایی ها می دانند. سال 2014 به پایان خود نزدیک است در حالی که سرنوشت نیروهای آمریکایی تا هنوز بلاتکلیف مانده بود. علاوتاً، دو کاندیدای دور دور انتخابات ریاست جمهوری امسال، وعده داده بودند که در صورت پیروزی، بدون تأخیر این قرارداد را امضاء می کنند. زیرا که امضای این قرارداد، تنها دلیل ادامه کمک های مالی و نظامی آمریکاست. قرارداد امنیتی امضاء شده، حضور نظامی آمریکا- هرچند در مقیاس کوچک- در افغانستان را مبنای حقوقی می دهد و برای افغانستان امضای این سند، ضمانت برای حفظ حداقل امنیت و ادامه کمک از سوی آمریکاست.
با این حال، رهبری افغانستان با گام گذاشتن در این راه، روشن کرده است که آمریکایی ها بیشتر از این، در خاک افغانستان میزبان نخواهند بود. قرارداد، توسط مشاور رئیس جمهور امضاء شد و نه خود رئیس جمهور و این کار، خیلی زودتر از آنچه آمریکا انتظار داشت، اتفاق افتاد. عملی ساختن این توافقنامه، بستگی دارد به اینکه دولت وحدت ملی چگونه کار می کند و اینکه آیا این توافقنامه، منافع هردو رهبر دولت- اشرف غنی و عبدالله عبدالله- تأمین می کند.

آیا امضای قرارداد امنیتی میان افغانستان و آمریکا- دستکم برای مدتی- به معنای پایان جنگ در افغانستان است؟
فکر می کنم، نه. چرا؟ چون این قرارداد، میان دولت های آمریکا و افغانستان امضاء شده است؛ اما دولت افغانستان با طالبان همچون یک نیروی جداگانه، دعوا دارد. می بینم که طالبان در ارتباط به نتایج انتخابات و امضای قرارداد امنیتی با آمریکا، موضع مشخص خود را حفظ می کنند.
در حال حاضر، دولت افغانستان طالبان را به اشتراک در دولت وحدت ملی، دعوت می کند؛ اما طالبان این تقاضا را بارها رد کرده اند. مثل اینکه آنها امضای این قرارداد با آمریکا را محکوم می کنند. فکر می کنم که خروج نیروهای ناتو، فرصت جدیدی را برای تجدید حیات طالبان، فراهم می آورد. البته کاهش حضور نظامی خارجی، درجه تحریک پذیری آنها را برای تمایل به ادامه جنگ، کاهش می دهد. از سوی دیگر، حضور قدرتمند و مجهز نیروهای خارجی در مناطقی از کشور، یک عامل مهم بازدارنده نظامی بود. پس از خروج آمریکایی مسئولیت تأمین امنیت، با نیروهای افغان خواهد بود. اینکه آنها چگونه خود را نشان خواهند داد، سوال بزرگ است.
اطلاعاتی در دست داریم که در حال حاضر در 17 ولایت از 34 ولایت افغانستان، طالبان مشغول فعالیت های جنگی خود هستند. آنها در مورد خود می گویند: ما داریم، ما وجود داریم. شهروندان افغانستان خود تأکید می کنند که در جریان یک سال گذشته، فعالیت های طالبان بطور چشمگیری افزایش یافته است. قبلاً نیروهای باالقوه آنها 30 هزار نفر تخمین زده می شود در حالی که اکنون بیشتر از 50 هزار نفر تخمین زده می شود. از یکسو، به نظر می رسد که حفظ حضور نظامی ایالات متحده آمریکا، یک ضرورت باشد؛ اما از سوی دیگر، پرسش از تعامل ایالات متحده و افغانستان علیه طالبان هنوز سرباز باقی مانده است، چرا که به اتفاق آمریکا، مسئولیت ثبات و توسعه افغانستان، ادا نمی شود.

آیا تأخیر در خروج نظامی آمریکا به رویدادهایی که اخیراً پیش آمده، ارتباط می گیرد؟
ایالات متحده همواره اذعان کرده است که می خواهند افغانستان را ترک کنند: اما حد  اقل تا چند سال دیگر، بطور مشروط و با محدود کردن حضور نیروهایش، باقی خواهد ماند. در عین حال، این موقعیت، متناسب با منطق «ترک به منظور باقی ماندن» است. زیرا بدیهی است که واشنگتن می خواهد تأثیر قدرتمند خود را در افغانستان حفظ کند.
قابل درک است که آمریکا مبالغ زیادی را در این کشور هزینه کرده است. در واقع، همه ی این جهت گیری ها، مبهم و متناقض به نظر می رسند. فکر می کنم، آمریکایی ها روی تقویت نیروهای امنیتی افغانستان و همکاری با دولت وحدت ملی، ناگزیر خواهند بود همچنان سرمایه گذاری کنند و این، روشی است برای تحریک کردن طالبان. برای مثال، در ولایت هلمند همزمان با تشکیل دولت وحدت ملی، رویارویی شدیدی میان طالبان و نیروهای دولتی به وقوع پیوست. اینکه طالبان پس از خروج نیروهای ناتو، چه رفتاری از خود نشان می دهند، مسأله ای است که دقت بیشتر می خواهد.
افغانستان با کاهش کمک های اقتصاد بین المللی مواجه خواهد شد. این احتمال وجود دارد که دولت این کشور سعی کند برای ایجاد روابط سازنده با روسیه و شرکای آسیای مرکزی، دست به کار شود؟
کاهش کمک ها در بخش فعالیت نظامی خواهد بود. بخش اصلی نیروهای ناتو، افغانستان را ترک خواهند کرد و به این ترتیب اقتصاد نظامی در مناطق افغانستان، به شدت کاهش می یابد. میزان درامدهای دولت افغانستان نیز کاهش خواهند یافت. برای مثال، اکنون بیش از شش ماه است که معاش ارتش افغانستان و کارمندان دولتی پرداخت نشده است. تخمیناً به 114 میلیون دالر نیاز است تا دستمزد نظامیان و کارمندان دولتی پرداخت شود و مشکل دامنگیر کنونی، موقتاً حل شود. خبرهایی که به گوش ما می رسد، حاکی از این است که عملاً کشورهای اعلام کرده اند که افغانستان را کمک خواهند کرد. هزمان، این سوال مطرح می شود که این کمک ها چقدر به ثبات اقتصادی افغانستان کمک می کند. در این راستا، نیازمندی به افزایش همکاری افغانستان را روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، بیش از پیش مطرح می شود.
در حال حاضر، رهبری روسیه و حکومت های آسیای مرکزی با یک چالش عمده در منطقه مواجه است- طرح یک برنامه جدید همکاری با دولت افغانستان. جستن منافع مشترک میان دولت افغانستان و دولت فعلی تاجکستان و همچنین دیگر کشورهای منطقه، یکی از مسائل مهم است. بهرحال، در سناریوی جدید برای روسیه، کار در شمال افغانستان یک فرصت عالی است. زیرا من واقعاً راهی برای تقویت حضور روسیه در کابل یا جنوب و جنوب غربی افغانستان، نمی بینم. برای انجام کاری در همچو مناطق، فرصت ها بعید است. اما در حال حاضر ما به همراه روسیه و کابل، در مناطق شمال- به روش اتحاد جماهیر شوروی سابق- فرصت همکاری را داریم. می دانیم که بسیاری از زیربناهای ایجاد شده توسط اتحاد جماهیر شوروی، تا حال هم به شکل واقعی خود حفظ شده است. در یک زمان، ما حدود 140 پروژه مختلف ملی و اقتصادی را به طور عمده در کابل، شمال و شمال غرب افغانستان، پایه ریزی کردیم. در اینجاست که یک زمینه مناسب برای از سر گیری مذاکرات و همکاری وجود دارد.
طرح ارائه شده در روسیه توسط گروه یوری کروپنوف، یک طرح خیلی جالب برای هردو کشور افغانستان و تاجکستان است. علاوتاً به اعتقاد من، به منظور توسعه از راه طرح یک همکاری سه جانبه میان افغانستان، تاجکستان و روسیه، این همکاری شدیداً نیاز است. جدا از این، اگر ما روی نقش رو به رشد سازمان همکاری شانگهای [ШОС] صحبت می کنیم، چرا [برنامه های همکاری سه جانبه افغانستان، تاجکستان و روسیه] را در قالب پروژه های این سازمان، در دست اجرا نگذاریم؟.

__________
1-   Евразийское развитие
2-   Крупнов, Юрий

постоянная ссылька: http://eurazvitiye.org/publication/20141014

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر