سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

غربتِ پر از موفقیت شاعران و نویسندگان ما


آیا افغانستان گورستان شاعران و نویسندگان خود است؟
مهدی زرتشت
بصیر آهنگ روزنامه‏نگار، شاعر و فعال حقوق بشر مقیم ایتالیا، در «فستیوال بین‏المللی شعر ساساری» جایزه ویژه منتقدان را برای یکی از شعرهایش بدست آورد. این جایزه مهم ادبی برای شعری به زبان ایتالیایی که با موضوع «یادبود قربانیان هزاره در یکاولنگ» سروده شده، به آقای آهنگ تعلق گرفته است.
در این فیستیوال شعری، آ قای "بِپّهِ کوستا" شاعر، نویسنده و ناشر معروف ایتالیایی نیز با ابراز همدردی و دوستی با مردم هزاره، تبعیض سیستماتیک را در افغانستان را محکوم کرد و یاد و خاطره یکاولنگ را غم‏انگیز خواند.
جشنواره‏ بین‏المللی شعر ساساری، همه‏ساله در شهر ساساری- یکی از شهرهای بزرگ جزیره‏ی ساردنی در جنوب ایتالیا- برگزار می‏شود. این جشنواره امسال شاهد حضور ده‏ها شاعر از کشورهای مختلف جهان بود.
برنده جایزه- آقای بصیر آهنگ- به زبان ایتالیایی شعر می‏سراید و در اشعارش بیشتر به موضوع حقوق بشرو مسئله‏ی پناهنجویان و پناهندگان می‏پردازد.  بعضی از اشعار او به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده و قرار است به زودی اولین مجموعه‏ی شعری او به زبان انگلیسی و ایتالیایی منتشر شود.
این‏که این شعر چه چیزی را روایت کرده یا چه موضوعی را برتابانده است، آشکار است: در واپسین سال‏های حاکمیت مستبد و ظالمانه‏ی رژیم بدنام طالبان، شهر یکاولنگ بامیان در یک روز به آتش کشیده شد که طبق آمارها، در حدود 700 تن از باشندگان این شهرستان، بصورت بی‏رحمانه از سوی طالبان قتل عام شدند*. یادگار آن عصر و روز غمبار، تا لحظه‏ی حاضر در شهر یکاولنگ موجود است: دیوارهای دودآلود، سقف‏های ویران با در و پنجره‏های سوخته، و خاطرات سنگین و پر از غم و اشک که تا اکنون کابوس هولناک باشندگان این منطقه است.
اگر این سوال را مطرح کنیم، آیا در صورتی که این شاعر در افغانستان بود، شایسته حد اقل یک تقدیر کلامی بود؟ پاسخ این سوال را باید درون واقعیت‏های تلخ این کشور جستجو کنیم:
در این کشور ادامه سال‏ها جنگ و ویرانی، فرصت زندگی آرام و شرافتمندانه را از همه‏ی مردم افغانستان و بخصوص نسل فرهنگی این کشور گرفته است. این کشور با وضعیت آشفته‏ی سیاسی و فرهنگی فعلی و دهه‏های مملو از خشونت و بی‏رحمی گذشته خود، نه تنها فضایی برای نفس کشیدن باقی نگذاشته است، بلکه هر لحظه‏اش، فراتر از درد و ناخوشی است. به همین خاطر نویسندگان و شاعران این کشور، یک یک و با گذشت زمان، این کشور را ترک می‏کنند و گرچه از درد و دشواری‏های عالم غربت، آگاه‏اند؛ اما انگار چاره‏ای جز فرار و انتخاب زندگی در عالم غرب نیست. البته آنها حق دارند. زیرا آن نسل فرهنگی، نویسنده و شاعر، در گستره‏ی این خاک هنوز هیچ قدر و قیمتی را به دست نیاورده اند و دردناک‏تر این‏که در این کشور از هیچ کار خوب و شایسته‏ای تا حال، تقدیر نشده است.
خالد حسینی رمان‏نویس افغانستانی، شهرت و اعتبارش را در آمریکا بدست آورد. او در جامعه آمریکای امروز، هم خواننده دارد و هم صاحب نام است. عتیق رحیمی فیلم‏ساز، گارگردان و رمان‏نویس افغانستانی در کشور فرانسه جایگاه خودش را یافت و تا حال صاحب یکی از مهم ترین جوایز ادبی فرانسه (جایزه کنگور) شده است. محمد حسین محمدی داستان‏نویس خوب کشور، در همین دو سال اخیر کشور را مجبوراً ترک کرد و در ایتالیا مورد تقدیر قرار گرفت. و سرانجام، بصیر آهنگ شاعر و روزنامه نگار و یکی از فعالین اجتماعی، جایزه ویژه منتقدان را در فیستیوال بین المللی شعر در کشور ایتالیا بدست آورد و مورد تقدیر قرار گرفت.
به همین ترتیب، نسل نوی از شاعران افغانستانی که به ناچار از کشور گریخته‏اند و از اروپا تا آمریکا، پراکنده اند، هر کدام موفقیت‏های خوبی در زمینه فعالیت‏های ادبی خود داشته‏اند: آنها بارها جایزه گرفته‏اند، تقدیر شده‏اند و نگاه همان جامعه‏ی بیگانه نسبت به این نسل فرهنگی آواره، احترامانه و قدرشناسانه بوده است؛ اما افغانستان کشوری است که حتا قدر و قیمت «پدر تاریخ معاصر» خود را نمی‏داند و بدتر از آن اینکه، کوچکترین جاده‏ای که به نام او مسمی می‏شود، دوباره اسم‏اش حذف می‏شود و نهادهای مسئول، در پاسخ به اعتراض شهروندانش مبنی بر این حذف فرهنگی، هزاران بهانه و توجیه خنده‏دار اما در حقیقت دردآور را پیش می‏کشند.
واقعیت این است که کشور افغانستان در حول و حوش اتفاقات ناگوار سیاسی، مصائب بی‏شماری را آفریده است. ناگوارتر از همه این‏که در طول بیشتر از یک دهه اخیر که آزادی بیان و دموکراسی، حقوق شهروندی و بسیاری از ارزش‏های حکومتداری مدرن به یمن حضور خارجی‏ها وارد این کشور شده، اما از سوی دولت عملاً هیچ فعالیت و انگیزه‏ی مثبت در راستای تحقق این شعارها و اصلاحات، نشان داده نشده است. امروز تنها انجمن‏های کوچک با امکانات ناچیز ادبی در شهر کابل موجود است که بدون حمایت از سوی دولت در برنامه‏ها و محافل مختلف، از نویسندگان و شاعران و فرهنگیان این سرزمین، تقدیر می‏کنند. تاکنون هیچ نهاد و انجمن دولتی سراغ نداریم که فارغ از قوم و منطقه و مذهب و نژاد، شاعران و نویسندگان کشور را حول یک محور جمع نموده و تقدیر کرده باشد.


اکنون همین بس که خوشحال باشیم فرهنگیان کشور با اتکاء به استعداد و ابتکار خود، در کشورهای بیگانه و دور و از کشور و وطن خود، مورد تقدیر و حمایت قرار می‏گیرند. با این حال، توقع می‏رود دولت جدید افغانستان، به جای حذف فرهنگی‏ها، آنها را مورد تقدیر و حمایت قرار دهد. فرهنگی‏های یک کشور، در واقع چراغ به‏دستانی هستند که راه جامعه و توده‏ها را روشن می‏کند. شعارهای گروه‏های داعش در جاده و شهر کابل و حتا در ساختمان دانشگاه، قابل حمایت و تقدیر نیست! زیرا آنها و هرنوع جریان آشوبگر و ویران‏کننده نقطه مقابل و مخالف فرهنگ و فرهنگیان است. بدون کوچکترین شک، آنها دشمنان فرهنگ، قاتلان صلح و مدنیت هستند و راست است که بگوییم اگر امروز در این کشور فرهنگ وجود داشت، داعش وجود نداشت و شعارهای آنها، بر در و دیوار دانشگاه خود نمایی نمی‏کرد.
دکتر غنی رئیس جمهور جدید کشور در چندین سخنرانی مهم‏اش، به تکرار گفت که دولت‏اش با ایجاد زمینه بهتر زندگی در داخل کشور، نخواهد گذاشت مردم این کشور، شهر و خاک شان را ترک کنند؛ حتا به مهاجرینی که در خارج از کشور زندگی می‏کنند، زمینه بازگشت را فراهم خواهد کرد. ظاهراً این سخنان رئیس جمهور، امیدوارکننده است. اما چه بپذیریم یا نپذیریم ولی واقعیت این است که تا دقیقه اکنون، مردم و بخصوص نسل فرهنگی کشور، در جستجوی راه فرار از این کشور اند: جایی که حد در آن حد اقل انسانیت، شرافت، نظم و ثبات باشد تا بتوانند برای خودشان نفس بکشند.
____________
* در این مورد، هنوز هم آمار دقیقی وجود ندارد. سازمان های حقوق بشری و از جمله عفو بین الملل در گزارش سالانه خود توضیح داده است که آمار قربانیان، خیلی بیشتر ارقام موجود است. حتا از سوی نهادهای خارجی، گزارش هایی وجود دارد که می گوید، تعداد قربانیان، به مرز دو هزار نفر می رسد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر