سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

سیاست روسیه در افغانستان از 2001 تا 2001



نویسنده: نیکیتا اندرویچ- کارشناس مرکز مطالعات افغانستانِ امروز (ЦИСА)
منبع: مرکز نشر تحقیق و تحلیل دیدگاه های تاریخی
برگردان: مهدی زرتشت
روزنامه: اطلاعات روز

آخرین مرحله از سیاست های روسیه در افغانستان، همزمان است با دخالت ایالات متحده آمریکا در جنگ این کشور. کمک های نظامی نیروهای بین المللی (ناتو) تحت فرماندهی آمریکا به روسیه این اجازه را داده است که به هدف جلوگیری از تهدید افراط گرایان مذهبی، با جمهوری های آسیای مرکزی، به ایجاد یک پایگاه محافظی در مناطق مرزی افغانستان دست بزند. همزمان با حضور رسمی آمریکا و ناتو در افغانستان، مسکو لاجرم برای از سر گیری روابط دوستانه با کابل و میکانیزم تأثیرات آن بر سیاست خارجی افغانستان، وارد کار شد. در جریان این یک دهه اخیر، قبل از اخذ موضع روسیه، وضعیت در افغانستان پیچیده تر شد.
روابط روسیه و افغانستان، تاریخ درازی دارد. در قرن بیستم، اتحاد جماهیر شوری [] موفق شد به یکی از شرکای خارجی مهم افغانستان تبدیل شود. (1) با وجود این، اما در 1990 موضع روسیه در این راستا، ضعیف شد. سقوط رژیم سوسیالیستی دکتر نجیب الله و در نتیجه تصرف کابل از سوی مجاهدین، باعث شد تا روسیه سیاست خود را در قبال افغانستان، تغییر دهد. سقوط کابل در حالی اتفاق افتاد که روسیه کمک های مواد غذایی و مواد سوختی و همین طور حمایت های خود را از کمونست های افغانستان، قطع کرد و موضع تازه ای را با مخالفان مسلح، از سر گرفت. (2)
تقویت همکاری ها با مقامات جدید از بدتر شدن وضعیت سیاسی- نظامی در کشور، شکاف ها و آغاز جنگ های داخلی، جلوگیری نتوانست. تا اینکه در آگست 1992 سفارت روسیه در کابل، مجبور به ترک و تخلیه شد. [اما] روابط دیپلوماتیک مسکو با رژیم برهان الدین ربانی از طریق کنسولگری روسیه در مزار شریف تا زمان بسته شدن آن در سال 1997 در نتیجه حمله طالبان، ادامه یافت. (3) با این حال، روسیه یکی از حامیان اصلی «ائتلاف شمال» که از مخالفان قوی طالبان بود، باقی ماند و تهدیدها علیه امنیت ملی خود را مورد بازبینی قرار داد.
مرحله جدیدی از سیاست روسیه در افغانستان- به معنای آنچه که در نشریات علمی بازتاب یافته- همزمان با دخالت نظامی آمریکا در جنگ افغانستان است. پس از حملات یازدهم سپتامبر در سال 2001، مسکو از سیاست ضد طالبانی ایالات متحده آمریکا و تشکیل نیروی کمک بین المللی امنیت (آیساف) از دخالت آمریکا در افغانستان حمایت کرد. پس از آن، روسیه با ایالات متحده بر ادامه عملیات نظامی علیه طالبان، از جمله ترانزیت نظامیان آمریکایی، همکاری های اطلاعاتی ضد تروریسم و سایر همکاری های سیاسی، موافقت کرد.(5)
علاوه بر این، روسیه از تلاش های آمریکا برای ایجاد ثبات و امنیت در این کشور، حمایت کرده است و همین طور از دخالت آمریکا در کنفرانس بن که در دسامبر 2001 برگزار شد و با ایجاد دولت مؤقت، پایه و اساس یک نظام سیاسی جدیدی را بنا نهاد. در آن زمان، نمایندگان اتحاد شمال با اشاره به نقش خودشان در مقابله نظامی با طالبان، دعوای تصاحب قدرت بیشتر را داشتند. در گیرودار این جنجال، ربانی رهبر «ائتلاف شمال» حتا در نظر داشت که با جلوگیری از حمایت متحدان خود، این کنفرانس را لغو کند. با این حال، او تحت فشار روسیه و تحت تأثیر کمک های قابل توجه روسیه به «ائتلاف شمال» در 1990، ناگزیر به تشکیل دولت موقت را حضور نمایندگان گروه های دیگر، موافقت کرد.(6) جمهوری اسلامی افغانستان (ИРА) با میانجی گری های روسیه قادر شد تا به سرعت دولت جدید را اعلام کند.
همبستگی با ایالات متحده آمریکا در آغاز جنگ افغانستان، به روسیه اجازه داده است که برای جلوگیری از تهدیدات افراط گرایان دینی، ایجاد یک پایگاه را در نقاط مرزی جمهوری های سابق شوروی آسیای مرکزی، در دستور کار خود قرار دهد. به یاد بیاوریم، طالبان در سناریوی جدایی طلبان چچن در سال 2000 بطور فعالانه با روسیه در حالت جنگ قرار داشت.(7) حمایت آنها از فعالیت سربازان چچن، بطور قابل ملاحه موجب بی ثباتی در مناطق اتحاد شوروی شد. با این حال، با گذشت زمان در این راستا روسیه به هدف برآوردن نیازهای فوری، وظایف پیچیده تری را در فرایند سیاسی و اقتصادی افغانستان، روی دست گرفت. می توان سه جنبه اصلی منافع روسیه را در افغانستان، بر شمرد(8):
·         سیاست؛ ایجاد یک میکانیزم برای تأثیر گذاری در سیاست خارجی افغانستان، حفظ تعادل منطقه ای و بی طرفی سیاسی افغانستان.
·         اقتصاد؛ تجارت بین المللی، پروژه های ترانزیتی و دسترسی به روشن‏بینی بازار.
·         امنیت؛ تهدیدات تروریستی و قاچاق مواد مخدر.


در حال حاضر، یکی از موضوعات مهم سیاست روسیه در قبال افغانستان، پیشگری از تبعیت این کشور از نفوذ خارجی ها برای فراهم سازی یک وضعیت بی طرفانه است.(9) این دیدگاه باعث می شود که روسیه با محدود کردن نفوذ کشورهای خارجی، به دنبال راهی برای حفظ تعادل منطقه ای در حیات سیاسی افغانستان باشد.
ماهیت «تدافعی» این سیاست ها عمدتاً به دلیل این است که در یک دهه اخیر روسیه به از سر گیری روابط دوستانه با کابل و میکانیزم تأثیرگذاری در سیاست خارجی افغانستان، اقدام کرده است. علاوتاً، از سالهای نخست، شکل گیری روابط نه تنها به منظور تثبیت اوضاع اوفغانستان بوده؛ بلکه متمایل به این بوده است که از آموزش نیروهای نظامی افغانستان توسط آمریکا و ناتو به هدف تثبیت جای پایی برای آمریکا در منطقه، جلوگیری شود.
میکانیزم کلیدی نفوذ روسیه در ارتباط به اوضاع افغانستان، عبارت از حمایت مادی رژیم کرزی در سال 2002 تا 2005 بود. این حمایت مادی در بخش تکنولوژی جنگی به ارزش بیشتر از 200 میلیون دالر بود؛ شامل تأمین تجهیزات فرودگاه هوایی، سیستم دفاع هوایی برای محافظت از فرودگاه کابل، تجهیزات ارتباطی و موتر. تعمیر 8 هلیکوپتر و 4 هواپیمای حمل و نقل نظامی نیروی هوایی افغانستان و آموزش بیش از 300 سرباز، نیز شامل این کمک ها می شد.(10)
با این حال، ظاهراً این برنامه به اندازه کافی مؤثر نبود. این نفوذ، با مخالفت هایی روبرو شد. احتمالاً این مخالفت، از سوی ایالات متحده آمریکا و متحدان آن- آیساف- و همین طور از سوی بخشی از رهبران سیاسی افغانستان و در نتیجه فعالیت های سیاسی «مجاهدین» بود که در طول سالهای 1979 الی 1989 بر ضد روسیه [شوروی] می جنگیدند. در همان دوره به عنوان مثال، در نیمه اول دوره ریاست جمهوری کرزی، اکثریتِ قریب به کل مجلس شورای ملی را مجاهدین تشکیل می دادند.(11) در هر حال، به دلیل همین واقعیت سیاسی بود که در سال 2005، مسکو کمک های نظامی خود را قطع کرد- گرچه دیپلومات های رسمی روسیه توضیح دادند که این کار، گامی بود برای «جلوگیری از تکرار اقدامات آمریکایی ها».(10)
فصل جدید از همکاری های روسیه و افغانستان در چارچوب نشست های دو جانبه در مسکو (سال 2005) و آستانه (جنوری 2006) تعریف شد. روسیه متعهد شد که بدهی های افغانستان در دوران اتحاد جماهیر شوروی را می بخشد و در مقابل، کابل تنظیم فعالیت های تجارتی روسیه در افغانستان را تضمین کرد.(12) گفتگو در مورد مقدار و مدت زمان نوشتن بدهی، تا پایان سال 2007 به طول انجامید. در نتیجه، روسیه از حق خود برای مطالبه بدهی به میزان بیشتر از یازده میلیارد دالر، چشم پوشی کرد.
این اقدامات باعث تقویت روابط اقتصادی روسیه و افغانستان بود. در فیبروری 2007 در اتاق تجارت و صنایع فیدراسیون روسیه، میان روسیه و افغانستان شورای کسب و کار ایجاد شد و در اکتبر همان سال، آژانس سرمایه گذاری افغانستان و  اتاق تجارت و صنایع روسیه تفاهم نامه ی این همکاری را امضاء کردند.(3) و در سال 2010 این مرکزیت از سوی سفارت افغانستان باز شد.(13) [1] در سال 2011 کمیسیون بینادولتی روسیه و افغانستان در بخش همکاری های تجاری- اقتصادی، تشکیل شد. در این کمیسیون از طرف افغانستان عمر زاخیلوال وزیر  اقتصاد و از طرف روسیه سرگئی شماتکو[2] حضور داشتند. در ماه ژوئن سال 2011 گفتگوهای رسمی برای پیشبرد کارها شروع شد.
در سال 2008 روسیه با اهدای پنج هزار تن گندم و همچنین مبلغ 4 میلیون دالر، کمک های اقتصادی خود را برای افغانستان، افزایش داد.(14) عموماً، از سال 2001 تا 2009 کمک های بشردوستانه روسیه به افغانستان، در حدود چهیل میلیون دالر بوده است.(3) علاوه بر این، روسیه افغانستان را شامل برخی از موسسات بین المللی نیز کرد. به کابل عضویت ناظر سازمان همکاری شانگهای، اعطاء شد.(15) و نیز گفته شد که به منظور تقویت همکاری با کشورهای مشترک المنافع، مسأله الحاق افغانستان به شماری از سازمان های بین المللی، بحث می شود.
با وجود گرم شدن روابط میان مسکو و کابل، اما روسیه نمی تواند نفوذ آمریکا را در منطقه جبران کند. ایالات متحده آمریکا سیاست حضور درازمدت نظامی را در افغانستان دنبال می کند. در این چشم انداز، آمریکا قصد دارد بطور رسمی، چندین پایگاه نظامی را در افغانستان بسازد.(17) در این میان، کابل به دلیل وابستگی مالی به واشنگتن، از موقف ایالات متحده حمایت می کند. برخلاف عراق افغانستان، ذخایر معدنی قابل توجهی از خود ندارد که به یک صنعت توسعه یافته برسد و در نتیجه، این کشور قادر نخواهد بود تا در آینده های نزدیک بدون کمک مالی از سوی حامیان خارجی خود، بودجه خود را سر و سامان بدهد.(18)
مسأله ی استفاده از میکانیزم های سیاست داخلی افغانستان برای روسیه به هدف تأثیرگذاری بر سیاست این کشور، هنوز کاملاً روشن نیست. اطلاعات ما نشان می دهد که در این کشور هنوز یک حزب طرفدار روسیه یا لااقل لابی های سیاسی در این خصوص، شکل نگرفته است. درک این مسأله از آنجایی دشوار است که حقیقتاً در میان نیروهای سیاسی این کشور، برداشت یکسانی از روسیه وجود ندارد. مثلاً دیپلومات های ایرانی در مجالس خصوصی شان اظهار کردند که به این ترتیب با استفاده از نفوذ «مجازی» روسیه «از منافع مسکو نماینده گی می کنند». این وضعیت زمینه یک سری شایعات و شنیده های گوناگون را فراهم آورده است از جمله اینکه گویا روسیه از طریق همکاری های سیاسی، می خواهد نفوذ خود را در افغانستان تثبیت کند. بطور خاص، پاسخ روسیه در کنفرانس مشارکتی «انجمن روسیه و افغانستان» که در ماه می 2009 برگزار شد، از سوی یکی از سازمان های غیر دولتی روسیه، منفی بود چون این احتمال مطرح شد که در این جمع، گروهی از افغانستان با طالبان در ارتباط هستند. از سویی، این مسأله برای دولت افغانستان این گمانه را بوجود آورد که روسیه با نگاه منفی به روابط رسمی خود با کابل، در تلاش برقراری ارتباط با افراط گرایان افغان است.(19) به هر حال، پرسش برای جستجو یا تشکیل دایره طرفدار روسیه در افغانستان، باز و خیلی هم اساسی است.
لازم به تذکر است که روسیه برای تقابل با نفوذ در سیاست افغانستان نه تنها با ایالات متحده و هم پیمانان آن، بلکه با تعدادی از رقبای قدرت های منطقه ای نیز مواجه است. به این ترتیب، طالبان عامل نفوذ پاکستان در افغانستان است.(20) منابع قابل توجه اقتصادی در افغانستان، کشورهای چین، ایران و هند را مستعد می سازد تا پتانسیل سیاسی خود را در این کشور، افزایش دهند.(21) نهایتاً، نباید نقش جمهوری های آسیای مرکزی را نیز در بازسازی حیات سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان نادیده گرفت.(22)
در حال حاضر، نشانه ای از تمایل همکاری میان روسیه و هند در ارتباط به «مسأله افغانستان» موجود است که هدف اساسی آن، توسعه و تطبیق یک استراتیژی کلی از طریق همکاری های مشترک است. در سال 2011 در ارتباط به مسائل افغانستان یک جلسه مشورتی میان دهلی جدید و مسکو تدویر یافت که در آن، امکان همکاری مشترک پروژه های اقتصادی در افغانستان، مورد بحث قرار گرفت.(23) امکان ساخت یک منبع آبی از سوی پروژه مشترک روسیه و هندی، وجود دارد.
علاوتاً، در زمان حاضر زمینه برای «نوسازی» اهداف جئوپولیتیک و مسائل سیاسی روسیه در منطقه، وجود دارد. ممکن است سیاست های  کاملاً «دفاعی» جهت اش را عوض کند. این پرسش که آیا روسیه تلاش می کند تا حضور و تأثیر خود را در ارتباط به مسائل جاری افغانستان افزایش دهد و از این طریق برای جستن یک راه حل یکپارچه، گسترده تر از مسائل منطقه ای و از جمله موارد مربوط به رویارویی هند و پاکستان، نقش خودش را داشته باشد، مورد بحث قرار می گیرد. به نوبه خود، نیاز است که این موضوع هم از سوی افغانستان و هم از سوی حکومت های دیگر منطقه ای مورد تعمق قرار گیرد و سازمان های همکاری شانگهای و گفتمان امنیت جمعی، آن را در دستور کار قرار دهد.(24)
عملیات نظامی در افغانستان و سیاست روسیه
در سال 2001 روسیه آغاز عملیات ضدتروریسم از سوی ایالات متحده آمریکا و بریتانیا در افغانستان را قویاً مورد تقدیر قرار داد و از همان زمان اعلام کرد که این عملیات بر ضد تروریسم بین المللی است که دشمن روسیه نیز بود.(25) پس از آن، روسیه و ایالات متحده آمریکا با درک اهمیت موضوع، به تاریخ 24 می 2002 بیانیه همکاری مشترک مبارزه علیه تروریسم را تصریح کردند. همچنین، یک بیانیه مشترک در باره استراتیژی جدید روسیه- آمریکا که بر ضرورت دولت «با ثبات و پایدار» افغانستان و خلاصی افغانستان «از شر القاعده و طالبان» تأکید می کند، امضاء کردند.(26)
در بیستم دسامبر سال 2001، روسیه به قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در ارتباط به وضعیت افغانستان، رأی موافق داد و پشتیبانی خود را از عملیات ایالات متحده در افغانستان، اعلام کرد.(27) مسکو نه تنها کمک های بشردوستانه خود را به حکومت جدید افغانستان اعلام کرد، بلکه حریم هوایی و همین طور اطلاعات خود را برای عملیات نظامی علیه طالبان، در اختیار آمریکا گذاشت.(28)


با این حال، در جریان عملیات در افغانستان، میان روسیه و آمریکا در برخی موارد از جمله سیاست افغانستان، اختلاف نظر بوجود آمد. سوء تفاهم مسکو از سیاست آمریکا در افغانستان، نتائج ذیل را به همراه داشت:
-          تمایل به انجام اقدامات امنیتی در مناطق مرزی افغانستان و تاجکستان به منظور جلوگیری از نفوذ آمریکا در این منطقه جئوپولیتیک.
-          تلاش آمریکا و آیساف برای وارد شدن از در آشتی با طالبان و بخشی از جنگ سالاران.
-          تلاش های ناکافی نیروهای خارجی در مبارزه با قاچاق مواد مخدر.(29)
علاوه بر این، وزارت امور خارجه روسیه، در مورد تلفات افراد ملکی در جریان عملیات نظامی در افغانستان، بارها نگرانی خود را اعلام کرد.(30) همین طور، نگرانی مسکو باعث شد تا روند فعالیت نظامی علیه طالبان و القاعده در کانتکست جدول خروج نیروهای آیساف از افغانستان، کاهش یابد. با این حال، می توان گفت که اقلاً در زمینه منافع استراتیژیک ایالات متحده و روسیه در مبارزه با گروه های تروریستی و طالبان، یک همسویی کوچک وجود دارد. فعالیت آیساف در منطقه به روسیه این اجازه را می دهد که از شرکت مستقیم در عملیات نظامی علیه رژیم طالبان، عقب نشینی کند.
 همکاری های روسیه با آیساف در زمینه حمل  نقل محموله های نظامی در سال 2008، منافع استراتیژیک این توافق را توضیح می دهد. طی این مدت، امنیت و ثبات گذرگاه سنتی نیروهای بین المللی از طریق خاک پاکستان، متزلزل شد و به دنبال آن، کشورهای غربی مجبور شدند برای جبران این مشکل، به دنبال حمایت های روسیه باشند.
توافقات اساسی حمل و نقل محموله های نظامی برای نیروهای آیساف در افغانستان، در مذکرات ناتو با روسیه و در چارچوب اجلاس سران ائتلاف حاصل شد که در آپریل 2008 در بخارست- پایتخت لهستان- برگزار شد. بر اساس این توافق، ناتو اجازه یافت تا از ترانزیت اوکراین، ازبکستان و تاجکستان استفاده نماید.(31)
به لحاظ قانونی، ترانزیت نظامی تا اکنون به واسطه موافقنامه های دوجانبه که میان روسیه و کل کشورهای عضو آیساف در سال 2008  به امضاء رسید، اداره می شود. این توافق بطور نوبتی در سال 2011 دوباره انجام شد. توافقنامه ترانزیتی میان روسیه و ایالات متحده، در شرایط حاضر، در سال زمینه 4500 پرواز به افغانستان فراهم می کند.(32) در فرایند انجام حمل و نقل از طریق روسیه، ارزش این مسیر افزایش یافته است. به گزارش ایالات متحده، بیش از 40 درصد ملزومات نیروهای بین المللی در افغانستان، از طریق دهلیز ترانزیتی شمال، به مقصد رسانده شده است.(33)
در سال 2012، روسیه با ناتو توافقنامه جدیدی را در ارتباط به فراهم سازی زمینه خروج نیروهای آیساف از افغانستان، منعقد کرد. فرض بر این است که محموله های نظامی از جمله سخت افزارهای نظامی در پروازهای مستقیم به اولیانوفسک منتقل می شود و از آنجا، از طریق خط آهن، به اتحادیه اروپا فرستاده می شود.(34)
باید اذعان داشت که همکاری روسیه برای حمل و نقل ملزومات نظامی نه تنها یک معامله تجاری و سیاسی با آیساف است بلکه این کار جزء مهمی از همکاری روسیه در امر مبارزه با تروریسم است. در بیانیه اخیر از سوی وزارت امور خارجه روسیه، گفته شد: «ما با ایجاد فرصت ها برای حمل و نقل، کمک های خود را به نیروهای بین المللی به هدف انجام مأموریت خود، هدایت می کنیم.»(35)
علاوه بر این، تقویت همکاری های روسیه- آمریکا در افغانستان به تجربه روسیه و ایالات متحده در امر مبارزه با مواد مخدر در منطقه کمک می کند و همچنین، توافق جدید واشنگتن 21 فروند هیلیکوپتر Ми-17В-5 را برای برآوردن نیازهای اردوی افغانستان، وعده می دهد. این توافقنامه میان «صنعت دفاعی روسیه» و واشنگتن به تاریخ 26 می 2011 امضاء شد.(36)
با این حال، این روابط دوجانبه، با چالش های خاص خود مواجه است. اول تر از همه، این مشکلات ناشی از این مسأله است که شرکای غربی مذاکرات بیناکشوری آیساف با روسیه و گفتگوی روسیه با ناتو را به گونه ساختگی محدود می کنند. این رویکرد، امکان همکاری میان ناتو و سازمان گفتمان امنیت جمعی [ОДКБ] یا امکان همکاری آمریکا و سازمان گفتمان امنیت جمعی را در مکانیزم هماهنگی های ترانزیتی از بین می برد. 
همچنین، دشواری های بیشتر از آنجا ناشی می شود که پشتیبانی از عملیات نظامی در افغانستان تنها به درک مسائل دور و بر آن خلاصه نمی شود، بلکه بطور مستقیم به مسائل منطقه ای ارتباط می گیرد. سازش بر سر تقسیم حوزه های نفوذی جئوپولیتیک شرق میانه، چالش های متعددی را در زمینه همکاری های اقتصادی در افغانستان بوجود می آورد که در عنوان بعدی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.(37)
2.  اقتصاد
در سالهای اخیر، همکاری های اقتصادی میان روسیه و افغانستان به میزان قابل قبولی موفق بوده است. در این ارتباط، می توان گفت که گردش مالی در تجارت افغانستان- روسیه در فاصله 7 سال، 9.3 برابر افزایش یافته است. این رشد در قدم نخست به دلیل افزایش ارقام صادرات روسیه حاصل شد که تا سال 2010 حجم معاملات به بیش از 96 درصد رسید و همین طور واردات افغانستان به روسیه نیز رشد قابل ملاحضه ای کرد.
جدول 1. گردش کالا میان روسیه و افغانستان از 2005 تا 2010 به حساب میلیون دالر: (38)
   
سال
2003
2004
2005
2006
2007
2008
2009
2010
حجم معاملات
61
80
108.3
94.1
134.1
187.4
352.1
571.5
صادرات روسیه
54.5
75.9
104.4
82.6
125.1
172.3
336.8
549.5
واردات روسیه
6.5
4.1
3.9
11.5
9
15.1
15.1
21.9

در شروع سال 2011، گراف رو به صعود قرار داشت: در چهار ماه نخست، حجم معاملات میان فیدراسیون روسیه و افغانستان در مقایسه به دوره همسان سال 2010، 40 درصد افزایش داشت و حجم کلی معاملات نزدیک به 194.1 میلیون دالر رسید که نسبت به قبل دو برابر شده بود و کل صادرات از افغانستان بالغ بر 20.6 میلیون دالر آمریکایی می شد.(39)
ساختار تجارت روسیه و افغانستان در سراسر 10 سال اخیر، پایدار باقی مانده است. در سال 2011 حدود 76 درصد از صادرات روسیه به افغانستان را «فرآورده های معدنی» از جمله نفت و مواد نفتی، تشکیل می داد. به این ترتیب، 10.6 درصد متشکل از محصولات چوب، کاغذ و خمیر کاغذ، 7 درصد تجهیزات و وسایل نقلیه، آهن و محصولات فلزی 6.1 درصد. 85 درصد واردات روسیه از کشور افغانستان، شامل کشمش است که به طور سنتی یکی از اقلام مهم صادراتی افغانستان به بازارهای بین المللی است.(40)
به تازگی، اهمیت روسیه به عنوان یک عرضه کننده محصولات نفتی به افغانستان، افزایش یافته است و این امر بیشتر به دلیل این بوده است ایران که قبلاً عرضه کننده مهم محصولات نفتی برای افغانستان بود، در سال های اخیر در جدول «تحریم اقتصادی» کشورهای غربی قرار گرفته و محصولات صادراتی آن محدود شده است. علاوه بر این، بنزین ایران با درجه سوخت کم، به کیفیت کشورهای مستقل مشترک المنافع [آسیای میانه] نیست.
سرمایه گذاری دوامدار و تبادله اقتصادی میان روسیه و افغانستان- هرچند به میزان کوچک- اما ادامه دارد. اندازه سرمایه در سال 2010 از افغانستان به روسیه، 7.9 میلیون دالر بوده است. کمپانی های روسیه در افغانستان، در حدود 10 میلیون دالر سرمایه گذاری کرده است. (از سال 2007 الی 2010 این سرمایه گذاری در حدود 40 میلیون دالر می رسد.)(42)
در حال حاضر شماری از شرکت های روسی در افغانستان روی زیرساخت ها در حال کار هستند. در سال 2005، شرکت «اینسِت» و «نورمن» روی یک منبع تولید برق آبی در یکی از رودهای افغانستان، کار کرد و در 2007 شرکت «تخنوپرام اکسپورت» به تعمیر و نوسازی بند «نغلو» آغاز به کار کرد. «مولتی نت» در ساحه ارائه خدمات و از جمله دسترسی به انترنت و ارتباط از طریق تلفن همراه، در حال تخصص سازی است. شرکت های هواپیمایی روسی «Вертикаль-Т»، «UTair» و شرکت روسی- اوکراینی «Волга-Днепр» در بخش حمل و نقل کالا در قلمرو افغانستان و از جمله به درخواست نیروهای ائتلاف، اشتراک می کنند.(43)
در چارچوب مذاکرات بینادولتی (اخصاً مذاکرات جولای 2011) روی مشارکت کمپانی های روسیه در اجرای پروژه های ذیل بحث صورت گرفت: خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان- هند و الکتروماگیسترال CASA-1000.(44) هزینه بسیاری از پروژه های ساختمانی در افغانستان را اسپانسرهای خارجی پرداخت می کند که این امر، مشکلات عمده ای را در اجرای پروژه های روسیه در افغانستان، پدید می آورد. حقیقتاً روسیه با هردو پیشقدم روند مذاکرات- آمریکا و افغانستان، وارد کار می شود.
در سال 2011 یک لیست از پروژه های اولویت روسیه برای افغانستان، آماده شود. این لیست شامل کارخانه سازی در کابل، فابریکه کود گیاهی در مزار شریف، نیروگاه برق جلال آباد و فابریکه سیمنت در جبل السراج، می شد.(45) انتظار می رود که شرکت های روسی نه تنها در ترمیم بلکه در ساخت و ساز زیربناها نیز فعالیت کند.
بحث در مورد این همکاری ها به منظور رسیدن به اهداف است. سال 2010 در مذاکرات اتاق تجارت فیدراسیون روسیه، قرار شد که کمپانی های روسی ترمیم بند برق «درنته» را به عهده بیگرد اما پیش از اینکه از کار از طریق روسیه شروع شود، شرکت عربستانی «ANHAM » کار آن را به عده گرفت. در نیمه اول سال 2011 در مورد مشارکت متخصیصن روسی در بازسازی بزرگراه سالنگ، بحث شد؛ اما این برنامه بدون مشارکت روسیه انجام شد. در ادامه مشوره های سال 2011 در مسکو، میان تجاران روسی با نمایندگان آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده (USAID) که مسئول پروژه های بشردوستانه در افغانستان هستند، اسپانسرهای آمریکایی با لحن کاملاً تندروانه اظهار داشتند که، به شرکت های روسی در افغانستان تنها به عنوان پیمان کاران فرعی نگاه می کنند.(46) این است که طرف آمریکایی با وضع محدودیت در آزادی عمل شرکت های روسی، از طریق پروژه های بازسازی، منافع خود را دنبال می کنند.
به این ترتیب، مشارکت شرکت های روسی برای توسعه زیرساخت های افغانستان، با مشکلات خاصی مواجه است. یک باور بر این است که در ارتباط به نتائج از دست رفته شرکت های روسی در رقابت معدن مس عینک و شبیه آن در معدن حاجیگگ در سال 2011، یک پرونده بزرگ فساد مالی مطرح است.
موفقیت توسعه همکاری بین روسیه و کشورهای عضو ائتلاف بین المللی در ارتباط به افغانستان، تهیه نیازهای مالی برای این کشور بود. بزرگترین معامله ای که تا حال صورت گرفته، قراداد عرضه هیلیکوپترهای روسی برای اردوی افغانستان است. با این حال، نباید این کمک ها را بخشی از موفقیت های تجارتی میان روسیه و افغانستان تلقی کرد بلکه این هواپیماهای روسی، در چارچوب قرارداد تدارکاتی ناتو، منعقد شد.(47)
3.     امنیت
-          مشکل تروریسم اسلامی
یکی از دغدغه های کلیدی روسیه در رابطه به وضعیت کنونی افغانستان، حصول اطمینان از فراهم سازی امنیت سراسری در این کشور و کشورهای آسیای مرکزی است. عملیات نظامی ائتلاف در سال 2001، که اجازه می داد رژیم طالبان از بین برود،  اما خطر صادرات تروریسم را قبل از همه به کشورهای تاجکستان، ازبکستان و قرغیزستان، به کلی از بین نبرد.
خطری که جمهوری های سابق شوروی را تهدید می کند، در درجه اول موجودیت گروه های افراطی در کشورهای مشترک المنافع است. در افغانستان، آنها با نام کلی جنبش اسلامی ازبکستان (ИДУ) شناخته می شود. عقیده بر این است که جنبش اسلامی ازبکستان، متشکل از اتحاد افراط گرایان دینی دیگر کشورهای عضو سابق شوروی است. شالوده رادیکال های آشتی ناپذیر تاجیک، پس از ختم جنگ های داخلی، تشکیل شد. بعدتر، سازمان به هدف گفتگو با رادیکال های اسلامیست روسیه از کشورهای عضو سابق شوروی، یک مرکزیت منطقه ای ایجاد کردند.
فعالیت جنبش اسلامی ازبکستان در شمال افغانستان باعث ترس و نگرانی هایی شده است طوری که در حال حاضر این گروه با باند شورشیان افغانستان و باتکن (قرغیزستان)- بانیان حوادث سال 1999- محل امنی برای خود فراهم کرده اند.(48) گفته می شود که هنوز ماهیت سیاسی و قومی جنبش اسلامی ازبکستان، مورد بحث است. به عنوان مثال، یک سازمان نشراتی در سال 2011 فهرستی از 87 تن ستیزه جوان کشته شده را منتشر کرد که نشان می داد، به تعداد 64 تن از آنها، افغان و تنها 20 تن دیگر، از کشورهای آسیای میانه هستند.(49) ظاهراً جنبش اسلامی ازبکستان و جنبش اسلامی ترکستان در سطوح بزرگتر، تنظیم های مستقلی نیستند و برای استخدام آنها، یک میکانیزم از سوی طالبان وجود دارد. پس از ترور طاهر یولداشُف رهبر جنبش اسلامی ازبکستان در سال 2009، وزنه سیاسی این جنبش به طور چشمگیری کاهش یافت و این جنبش در نهایت خود را با ساختار طالبان افغانستان و پاکستان، ادغام کردند.
همچنین، شبه نظامیان با ملحق شدن به جنبش اسلامی ازبکستان، فعالیت خود را در شمال افغانستان گسترش می دهند. در سال 2011 نیروی های امنیتی، گزارشی را در مورد بازداشت شماری از این فعالان جنبش در شهرستان های مرزی/ شمالی افغانستان ارائه کردند.(50) علاوه براین، شواهد مؤثقی در دست است که نشان می دهد، شماری از جنگجویان طالب در شمال افغانستان، در مسلح سازی جنبش در کشورهای مستقل مشترک المنافع، نقش عمده ای را بازی می کنند.
طبیعتاً روسیه همراه با کشورهای مستقل مشترک المنافع، یک موضع قوی در برابر هر کدام از گروه های فعال تروریست را در مناطق مرکزی اتخاذ می کند. در سال 1990، طی یک کنفرانس مسکو علیه طالبان موضع اش را در منطقه اعلام کرد که بخشی از آن، همکاری روسیه و آمریکا را در عملیات ضد تروریسم، توضیح می داد.(51)
سیاست روسیه در این زمینه، رسمی و به میزان قابل ملاحضه مفید بود، طوری که تلاش صورت گرفت تا از بدتر شدن وضعیت در منطقه و تهدید در حال رشد کشورهای آسیای میانه و کشورهای مستقل مشترک المنافع، جلوگیری شود. با توجه به گزارش های موجود، دسته افغانی جنبش اسلامی ازبکستان عملیات مرزی در زمان حادثه باتکن را به عهده نگرفتند. بدتر شدن اوضاع در تاجکستان در سال 2010 در پیوند به حادثه ناگوار رشت، به معنای تأثیر خصمانه و روند رو به منفی از مناطق افغانستان نیست.(52)
آمار آیساف شکست پی در پی مبارزه با مخالفان مسلح در مناطق شمال افغانستان در طول تابستان و خزان سال 2011 را تأیید می کند.(53) این شکست نخست از همه، به دلیل این بود که آمریکا تعداد نیروهای خود را در شمال افغانستان، کم کرد. در سال های اخیر، تعداد گروه های مسلح و شبه نظامیان در شمال افغانستان، به شمول تعداد جنایتکاران، از 500 به 315 نفر، کاهش یافته است.(54) تعداد کل دسته های متعلق به جنبش اسلامی ازبکستان، 2000 تن تخمین زده می شود که بسیاری از آنها در پاکستان، افغانستان و مناطق مرزی میان پاکستان و افغانستان، خودشان را مخفی کرده اند.(55)
حجم وسیع از آمارها و اطلاعات در نشریه های کنونی در ارتباط به موضوع «افزایش تهدیدهای تروریستی در تاجکستان» از سوی افغانستان، به اعتقاد ما، ناشی از عدم درک از وضعیت منطقه است. افغانستان، تنها هم‏مرز ازبکستان و تاجکستان نیست. مرز افغانستان با کشور ترکمنستان به 744 کیلومتر امتداد می یابد و این مرز در مقایسه با مرز مشترک همراه جمهوری های دیگر، برای حرکت و آمد و رفت، خیلی راحت تر از مرزهای دیگر است. بخاطر باید داشت که در نقطه مرزی میان ترکمنستان و ولایت هرات در حال حاضر 55 دسته از 1000 تا 1200 شبه نظامیان فعالیت می کنند که تعداد قابل توجهی از نیروهای جنبش اسلامی ازبکستان داخل این گروه هاست. با وجود این، این گروه ها در حال حاضر خطر واقعی برای ترکمنستان محسوب نمی شود.
بنابراین، در حال حاضر وضعیت در مناطق شمالی افغانستان از نقطه نظر مسائل امنیتی برای حکومت های آسیای مرکزی، کاملاً پایدار است. افراط گرایان در این منطقه از اردوگاه های منطقه ای و آموزشی یا رسانه های زیرزمینی، نمی توانند به گسترش تروریسم در منطقه پسا شوروی، موفق شوند.
در ارتباط به موضوع نفوذ اسلام ایدئولوژیک و رادیکال از افغانستان به کشورهای آسیای میانه، هنوز نمی توان هیچ قطعیتی صادر کرد. [...] با وجود این، اما در حال حاضر نمی توانیم بگوییم که تا چه اندازه این پدیده گسترش خواهد یافت و یا خطر نفوذ ایده های افراطی از کشورهای عربی و از جمله عربستان سعودی و قطر، تا چه اندازه محتمل است.
در نتیجه، باید در نظر داشت که در دست گرفتن تصمیم ها از سوی آمریکا و متحدان آن (آیساف) در ارتباط به حل مشکلات امنیتی در منطقه، می تواند به تقویت نفوذ روسیه و باعث رویارویی با آمریکا در ارتباط به مسائل آسیای میانه گردد.
-          مسأله قاچاق مواد مخدر
مسأله قاچاق مواد مخدر، یکی از جدی ترین مشکل لاینحل سیاست روسیه، در افغانستان است.
در سال 2010 افغانستان با تولید 66 درصد تریاک در جهان، به عنوان مرکز اصلی تولید مواد مخدر در آسیا شناخته شد.(59) کشورهای آسیای مرکزی و روسیه (راه شمال) مسیر اصلی صادرات تریاک و هروئین است. این مسیر، شرایط گسترش مواد مخدر را در قلمرو شوروی سابق، فراهم می آورد.
نمودار 2- آمار تولید مواد مخدر افغانستان و اعتیاد و ارقام مرگ ناشی از آن را در روسیه در فاصله سالهای 2003 الی 2010 نشان می دهد:(60)

سال
2003
2004
2005
2006
2007
2008
2009
2010
تولید تریاک به حساب میلیون تن
3,6
4,2
4,1
6,1
8,2
7,7
6,9
3,6
خریدار تریاک به حساب 100 هزار نفر از کل جمعیت
16,0
14,7
17,2
19,1
20,8
18,7
17,8
17,4
مرگ ناشی از استفاده تریاک
-
6962
8790
10027
8873
8421
7592
7726

تجزیه و تحلیل این آمار، ما را ملزم می کند تا یک درمانگاه با سطح بالا را برای معتادین مواد مخدر که از افغانستان می رسد، در روسیه ایجاد کنیم. رابطه وابسته این مرگ و میر ناشی از مسمومیت مواد مخدر، بیش از اندازه بحث برانگیز است، گرچه این مرگ و میر پس از کاهش تولید مواد مخدر در سال های 2008 تا 2009، کمتر شده است.
در سال 2002 تولید تریاک در افغانستان ممنوع شد؛ با این حال، دولت در اجرای این برنامه، مؤثر عمل نکرد. وخامت اوضاع در تجارت مواد مخدر در افغانستان، در نیمه اول سال 2000، باعث شد تا میان آمریکا و روسیه یک سری اختلافاتی پیش بیاید.(61) مسکو اصرار داشت برای مؤثریت برنامه مبارزه با تولید مواد مخدر، با مشارکت کشورهای دیگر منطقه، یک استراتیژی جدید روی دست گرفته شود.
ایالات متحده آمریکا به همراهی آیساف، از تعهدات اضافی برای مبارزه با مواد مخدر، فراتر از مأموریت سازمان ملل، طفره رفت. ظاهراً و با توجه به دور بودن آمریکا از بازار مواد مخدر افغانستان، منافع ملی این کشور به چنین اقداماتی، نیاز ندید. علاوه بر این، نزد رهبری نظامی و متخصصین آمریکایی، در برنامه مبارزه با مواد مخدر در افغانستان، اصولی وجود داشت؛ چرا که این مسأله باعث نارضایتی جمعیت درگیر در تجارت مواد مخدر و جلوگیری از اقدامات علیه تروریست ها می شد.(62)
شرکت کنندگان اروپایی ائتلاف و از جمله بریتانیا، یک موقف فعال را در رابطه با این موضوع، پیش گرفتند، در حالی که در سیاست آمریکا، علاقه‏مندی دیده نمی شد.(63) بی ارادگی آمریکا در این خصوص، باعث انتقاداتی میان مقامات افغان و از جمله خود حامدکرزی شد.(64)
تنها در اکتبر 2008 در چارچوب نشست ناتو در بوداپست، در مورد مشارکت اعضای ائتلاف در عملیات ضدمواد مخدر تصمیم گرفته شد. مشارکت و حمایت مستقیم آنها از عملیات برای از بین بردن محصولات مواد مخدر، با شکست مواجه شد.(65)
تلاش های ناموفق و ناکافی جناح آمریکایی و افغانستان در مبارزه جدی علیه مواد مخدر، روابط میان دو کشور روسیه و افغانستان را به شدت تب‏آلود کرد. اما رکود تولید مواد مخدر در سال 2008 الی 2009 باعث شد تا روسیه موضع اش را در قبال سیاست افغانستان، نرم تر کند. این امر، همچنان باعث یک سری «دلگرمی» ها شد.(66) در سال 2009 افغانستان حتا با یک درخواست رسمی، از روسیه خواست تا افغانستان را در امر مبارزه با مواد مخدر، یاری کند.(67)
در حال حاضر، موقف روسیه عبارت است از: برنامه ریزی سیاست «رنگین کمان-2»؛ یعنی سیاست ضد مواد مخدر. طرف روسی معتقد است که پلان «رنگین کمان» قبلی کارشناسان بین المللی، موفق نبود و این بار روسیه پروژه خودش را روی دست می گیرد. این پلان، به شرح زیر است:(68)
1.     تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل متحد در مسأله تولید مواد مخدر و از جمله مبارزه با کشت غیر قانونی خشخاش با صلاحیت آیساف.
2.     اجرای یک برنامه جدید بهبود و توسعه اقتصادی در افغانستان از طریق توسعه زیربنایی، بویژه انرژی برق و ایجاد شغل برای بیش از دو میلیون نفر در افغانستان.
3.     افزایش فعالیت های مؤثر برای از بین بردن خشخاش از 3 درصد تا 25 درصد.
4.     گنجاندن زمین داران بزرگ در لیست سیاه سازمان ملل که به تولید خشخاش می پردازند و برای این منظور یک مرکز ثبت املاک در ولایت های جنوبی کشور ایجاد شود.
5.     گسترش همکارهای عملیاتی، به اشتراک گذاری اطلاعات و از جمله مکان جابجایی مواد مخدر و راه های تأمین و تدارکاتی برای قاچاق مواد مخدر.
6.     آموزش مشترک پولیس های مبارزه با مواد مخدر در افغانستان.
 روسیه مسرانه در تلاش است تا دیدگاه خود را در مورد این مشکل که قبلا با نمایندگان جامعه بین المللی بخصوص در مجمع بین المللی مبارزه با مواد مخدر که در سلا 2010 در مسکو برگزار شد، سمت و سوی تازه بخشد.(69) 
بخش مهمی از برنامه مبارزه با مواد مخدر از سوی روسیه، [در واقع] کار مشترک عملیاتی با سازمانی های اطلاعاتی غربی و کشورهای منطقه است. در سال 2010 با مشارکت ایالات متحده آمریکا، افغانستان و تاجکستان یک گروه عملیاتی تشکیل شد که حد  اقل چهار عملیات مخفیانه را برای از بین بردن تولید مواد مخدر در افغانستان، روی دست گرفتند. در نتیجه، 1,5 تن هروئین، 4,5 تن مورفین و 300 کیلوگرام تریاک، کشف و ضبط شد.(70)  در اکتبر 2010 عملیات از سوی نیروهای ناتو، سازمان عملیاتی روسیه و پولیس محلی در ولایت ننگرهار، تشدید شد.(71)
اکنون روسیه به دنبال راه های جدید است. بطور خاص برای مبارزه با مواد مخدر، از کانال های مذهبی استفاده می شود. شورای مفتی های روسیه با نمایندگان مفتی های افغان، توافقنامه ای را برای همکاری در بخش مبارزه با مواد مخدر، امضاء کردند. طرفین در مورد اینکه علمای افغانستان بطور فعالانه بر ضد مواد مخدر تبلیغات کنند، و در مساجد با انجام موعظه برای اجتناب از مصرف و قاچاق مواد مخدر، نیز توافق کردند.(72)
با وجود همه ی این اقدامات، اما وضعیت همچنان دشوار است. در سال 2011، برای نخستین بار در طول چهار سال اخیر، تولید تریاک بطور بی سابقه افزایش یافت. هم زمان، ادارات مرزی جمهوری های آسیای مرکزی در گزارش خود، از افزایش قاچاق مواد مخدر، خبر دادند.(73)

نتیجه گیری
می توان تأیید کرد که روسیه از شروع سال 2001، در همکاری های خود به ایالات متحده و کابل، موفق عمل کرده است:
. کمک در نابودی طالبان و ایجاد یک سیستم برای جلوگیری از گسترش اسلام افراطی در منطقه.
. اتخاذ یک روابط بی طرفانه و حتا دوستانه با دولت افغانستان.
. ایجاد شرایط خاص برای همکاری های اقتصادی دو جانبه.
با این حال، تا به امروز استفاده از مجموعه ی ابزارها، برای حل یک سری مشکلات جدید، ظاهراً ناکافی است: مبارزه با مواد مخدر، محافظت از منافع اقتصادی روسیه و ایجاد تعادل جئوپولیتیکی در مقابل نفوذ آمریکا در منطقه. برای برآوردن روش های جدید سیاست در افغانستان، فعالیت های تمام نهادهای دولتی در این زمینه، هماهنگ شده است. برای حل این مسائل و بطور خاص، یک پست برای نماینده ویژه رئیس جمهور روسیه در امور افغانستان ایجاد شده است که در حال حاضر یک دیپلمات باتجربه روسی در آن مصروف به کار است. علاوه بر این، اخیراً یک دیپلماسی عموی با سازمان های دینی، دولتی و سازمان های غیر دولتی باز شده است که روش ها و میکانیزم های جدیدی را در روابط روسیه و افغانستان، جستجو می کنند.

لینک دائمی مقاله:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر