آرایش دودمانی- تباری
نویسنده: الکساندر کنیازوف
برگردان: مهدی زرتشت
برگردان: مهدی زرتشت
منبع: صفحه انترنیتی империя информационно аналитический портал
یک ماه پس از مراسم ادای سوگند ریاست جمهوری
رئیس جمهور اشرف غنی [1] دولت جدید دینامیک بالا از فعالیت های دو چهره اصلی کلاس
سیاسی دولت جدید: اشرف غنی رئیس جمهور جدید و رئیس اجرائیه یا «نخست وزیر» غیر
رسمی دکتر عبدالله عبدالله، را نشان داد.
جالب توجه است که اگر اشرف غنی پس از ادای
سوگند ریاست جمهوری، برای شروع اولین گام از سیاست های خارجی را با دیدارها و
ملاقات ها از پکن تا ریاض و مقامات عالی پاکستان و تعداد دیگر، برداشته است، در
اینسو، عبدالله عبدالله در سطح بزرگ و بطور فزاینده توجه اش را به شماری از مناطق
کشور متمرکز کرده و بخصوص با شماری از مقامات منطقه ای ولایت های عمدتاً پشتون نشین
همچون ولایت فراه، ولایت قندهار، ولایت کنر و تعداد دیگر، دیدار و بازدید نموده
است. البته که جغرافیای این همه فعالیت ها، اتفاقی نیست. کسی که در جریان دو دور
انتخابات ریاست جمهوری تصور می شد در قبال مناطق پشتون نشین موقف روشنی ندارد، اما
این عبدالله است که با برقراری این همه ارتباطات، اجازه می دهد تا کار بیشتر و
بطور موثر در مناطق نامبرده، در دست اجرا قرار گیرد. اشرف غنی تماس با سرمایه
گذاران باالقوه با توجه به اهمیت کمک های خارجی برای کشور و همین طور تماس با گروه
های عمده مخالفان دولت و احتمال تنش میان نهادهای دولتی را به خوبی احساس می کند. ملاقات
رئیس جمهور اشرف غنی با مقامات پاکستانی و عربستانی، برای درک بهتر این مسأله به
ما روشنی می دهد.
همزمان در کابل و شماری از مناطق عمده مرکزی
مثل قندهار، مزار شریف، جلال آباد، در سطوح مختلف مذاکرات سخت و سنگینی در جریان
است: روند تشکیل دولت و تشکیل مقامات محلی (انتصاب فرمانداران ولایت ها) مطابق با
نتائج حاصل از انتخابات ریاست جمهوری همچنان ادامه دارد. دلیل اصلی تأخیر در نتائج
انتخابات شوراهای ولایتی که با انتخابات ریاست جمهوری همزمان بود، در واقع طولانی
شدن پروسه انتخابات بود.
جدول
بندی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری که بطور بی سابقه به دراز کشید، بطور کلی
با پیش کشیدن دلائل مختلف قابل ارزیابی است.
انتخاب اشرف غنی به ریاست جمهوری و کنار
زدن عبدالله عبدالله در موقعیت خلاف قانون اساسی (رئیس اجرائیه) در نتیجه نتائج
انتخابات نیست، نتائج رسمی که به بطور کامل تأیید نشده است و تا اکنون نیز سوال
برانگیز به نظر می رسد. در کابل این مسأله پنهان نیست چندین ماه چانه زنی ها،
سرانجام انتخابات به مصالحه تنها میان دو گروه سیاسی قومی افغانستان انجامید که در
طول مبارزات انتخاباتی به هدف گریز از جانشینی دیگران و برای رسیدن به یک اتحاد و
تشکیل دولت دو سری متشکل از نیروهای اصلی این روند سیاسی، اقدام به مشروع سازی
انتخابات کردند.
اشرف غنی و اطرافیان نزدیک او را که اغلب به عنوان
«تکنوکرات ها» نام می برند و مدتی طولانی نیز در غرب اقامت داشته است، یکی از
طرفداران اصلی تعامل با مراکز سیاسی آمریکا و متعهد به طرح های سیاسی غرب است و
چنین جریانی، یعنی «تکنوکراتیزم». حقیقتاً تیم اشرف غنی معرف منافع قبیله ای اتحاد
درانی- یکی از دو طایفه پشتون های اصلی است. گذشته از این، قبیله احمدزایی ها با
رهبری محمد نجیب الله در سال 1986 در سیاست افغانستان حضور پیدا کردند. از لحاظ
تاریخی، احمدزایی اصطلاحاً «اتحاد بزرگ کوچی»، «کوچی»- عشایری نامیده می شوند؛ اما
این اصطلاح نه تنها فقط در مورد قبایل کوچی پشتون، بلکه در مورد سایر گروه های
قومی نیمه عشایری: ایماق ها، بلوچ ها و ترکمن ها و دیگران نیز به کار برده می شود.
اتحاد کوچی ها در زمان انتخابات ریاست جمهوری، یکی از حامیان اصلی اشرف غنی [...]
در داخل کشور بودند.
در طول مبارزات انتخاباتی، اشرف غنی نه بدون حمایت خارجی ها
و بخصوص آمریکایی ها، موفق شد یک ائتلاف نسبتاً چند قومی را تشکیل دهند. چهره ی
دوم در تیم انتخاباتی مذکور، جنرال عبدالرشید دوستم یکی از رهبران معروف ازبک ها
بود که در دهه 90 رهبری اصلی ازبک ها و ترکمن های افغانستان را به عهده داشت. در
زمان حاضر، دوستم بطور قابل توجهی نقش رهبری خود را برای جامعه ازبک ها از دست
داده است و اکنون بیشتر در خدمت شخصیت های خارجی و رئیس جمهور تازه انتخاب شده
قرار دارد. در کار و زار انتخاباتی، بطور دسیسه وار احمد ضیاء مسعود- برادر
احمدشاه مسعود- وارد تیم اشرف غنی شد که در زمان کرزی بطور سمبولیک در پست معاونت
رئیس جمهور قرار داشت و با این حساب، بطور کلی واقع بینی سیاسی در افغانستان، به
سوی هیچ تقرب می کند. اشرف غنی برای ساختن یک فُرمت همهشمول تیم انتخاباتی، موفق
شد سرور دانش یکی از رهبران جامعه هزاره که قبلاً سمت فرمانداری ولایت دایکندی را
داشت، وارد تیم خود کند.
اتحاد سست و ناپایدار شد گرچه در گذشته در
صحنههای سیاسی، کارکرد خود را داشت. احمد ضیا مسعود- در میان تاجیکها متحد قابل
اعتماد برای اشرف غنی شد در حالی که او مثل عبدالله عبدالله چندان نفوذی حتا در
میان تاجیکهای منطقه پنجشیر ندارد.
از سویی، سلسله مراتب مداوم شیعه- هزاره باعث یک
اتحاد ضعیف و فاقد کارکرد آیندهگرانه میشود و در هر صورت، سرور دانش در کنار
محمد محقق و محمد کریم خلیلی- رهبران معنوی هزارهها- به عنوان یکی از این رهبران،
باقی میماند. نفوذ عبدالرشید دوستم در میان ازبکها و بخصوص ولایتهای جوزجان و
سرپل، امروزه تا حدی محدود است و این مسأله، معلول به یک سری واقعیتهاست: در حدود
یک ماه است که در ولایت جوزجان اقوام ترکمن با طالبان مبارزه میکنند و علاوه بر جوزجان
و همسایههای نزدیک این ولایت، گروههای طالبان بخشهایی از خاک ولایتهای بادغیس
و فاریاب و همینطور بخشی از ولایت سرپل را نیز در دست دارند.
در حال حاضر، یکی از مشکلات عمده در برابر رهبری
اشرف غنی عبارت از تقسیم و ترکیب منافع قدرتمندان قبیلهای از پشتونهای سنتی و
اعضای اقلیتهای ملی متمایل به گروهی از «تکنوکراتها»ی دولت جدید است که این
واقعیت خود نشان میدهد، روند مذکور بیش از همه به نفع کاخ سفید و سایر گروههای
سیاسی آمریکا است که در طول انتخابات ریاست جمهوری بیشترین تلاشها را کردند و
زمینه را برای ریاست جمهوری اشرف غنی مساعد ساختند. همچنین گفتن این واقعیت مشکل
است که اشرف غنی بخواهد روابط خود را با سنت قبیلهای محدود و یا از میان ببرد.
اشرف غنی [...] متعلق به باند موسوم به بیروت- بطور غیر رسمی به اصطلاح گروههایی
از رهبران پشتون در کابل که در سالهای 70 از طریق بورسیههای تحصیلی USAID در دانشگاه آمریکایی در بیروت، دعوت شدند و سپس
در ایالات متحده آمریکا ادامه تحصیل دادند- است. در خلال این دوره زمانی، به اشرف
غنی فرصت داده شد تا در بانک جهانی کار کند و سازمانهای بینالمللی بطور کلی آنها
را به موقعیت برتر، سوق دادند. از همین گروه- انورالحق احدی، زلمی خلیلزاد و تعداد
دیگر از چهرههای شناخته شده «طرفدار آمریکا» اکنون از نخبگان سیاسی افغانستان به
شمار میآیند.
جالب است که در تقابل با تیم عبدالله عبدالله
یکی از چهرههای فعال و بانفوذ در پروسه مبارزات انتخاباتی احمدضیا مسعود برادر
کوچک احمدشاه مسعود قرار داشت. وفاداری به این چهره مردمی میان اکثر تاجیکها
[احمدشاه مسعود] توانست در سری تبلیغاتهای دوره انتخاباتی بر هردو طرف [داکتر
عبدالله و غنی] در جلب آراء تأثیر بگذارد. گرچه واقعاً بخشی از زندگی عبدالله
عبدالله به عنوان مشاور و نزدیکترین همکار مسعود، سپری شد. بدون هیچ مشکلی و به
سادگی، اما عبدالله عبدالله در مقام دوم
همچنان حمایت قوی اکثریت کشور را با خود داشت و دارد و حامیان سیاسی و مردمی او
تقریباً معادل وزن سیاسی پشتونها، در جامعه تاجیک معرفی میشوند.
همچنان بخش قابل توجهی از جامعه هزاره متمایل و
وفادار به محمد محقق معاون عبدالله عبدالله و همینطور جمعیت قابل توجه ازبکها از
ولایتهای شمالی مثل تخار، کندز، سمنگان و همچنین تعداد دیگر از اقلیتهای قومی که
روابط شان با این چهره جهادی جامعه هزاره نزدیک است، در کنار عبدالله عبدالله قرار
داشتند.
دو روز قبل از برگزاری رسمی مراسم ادای سوگند
ریاست جمهوری، عطا محمد نور والی بانفوذ ولایت بلخ، انتخاب اشرف غنی به ریاست جمهوری
را به او تبریک گفت. این رهبر تاجیک، در واقع فراتر از دست خود با کنترل بسیاری از
مناطق شمال و با تشکیلات بزرگ نظامی سیاستی را پیش میبرد که به فاصله میان مناطق
تحت نفوذ او و کابل [دولت مرکزی]، منجر شده است. پس از تشکیل دولت وحدت
ملی، عطا محمد نور ظاهراً وارد فرایند توزیع قدرت در کابل شده است؛ بهرحال او
استقلالیت خود را دارد و یکی از عوامل مهم حمایت از عبدالله عبدالله که تا حال نیز
یکی از قویترین متحدان او بوده است، خواهد بود و بر موضع همیشگی خود باقی خواهد
ماند.
یکی از موفقیتهای بزرگ
عبدالله عبدالله تعامل با تعدادی از جناحهای منسوب به «حزب اسلامی» گلبدین
حکمتیار بود. اتحاد با محمد خان معاون حزب اسلامی، بسیاری از ناظران را شگفتزده
کرد؛ و با این حال، احراز کرسی «رئیس اجرایی» دولت وحدت ملی از سوی عبدالل
عبدالله، تا حدی در نتیجه تعدادی از آرای پشتونها در مناطق مختلف کشور است. در
دور دوم انتخابات، عبدالله عبدالله حمایت زلمی رسول یکی از بازماندگان دور اول
انتخابات ریاست جمهوری را بدست آورد که ایشان به لحاظ تباری، متعلق به قبیله
محمدزایی- یکی از بانفوذترین قبیلههای پشتونهای افغانستان است و بخصوص اینکه نادرشاه
(1929-1933) یکی از سران این قبیله در گذشته، پادشاه افغانستان بود.
با این حال، یکی دیگر از قدرتهای سیاسی
افغانستان کنونی، رئیس جمهور اسبق حامد کرزی است. شاید و البته نه بطور اتفاقی،
یکی از اولین سفرهای عبدالله عبدالله «رئیس اجرایی» دولت وحدت ملی، به قندهار و
دیدار با مقامات محلی این ولایت بود. نمیتوان گفت که در تاریخ رقابت میان دو
قبایل پشتونها- غلجاییها و دُرانیها- قدرت ماهیت استراتیژیکی داشته و دارد؛ اما
در فرایند این رقابتها نقش و موضوع نخبگان دو قبیله، به عنوان عامل اساسی هنوز هم
قابل درک است.
یک دوره از ریاست جمهوری حامد کرزی از سال 2001
تا سال 2004 به او اجازه داد تا موقعیت خود را بصورت جدی تثبیت کند و از جمله به
لحاظ منطقهای، فراتر از روابط معمولی، عمل کرد. بخصوص اینکه حامد کرزی به لحاظ
قبیلهای نیز فرصتهای مهمی را برای گفتگو با تعدادی از رهبران طالبان- برای مثال-
یکی از فرماندهان مشهور این گروه که ملا عبدالغنی برادر است، دارد. میتوان فرض بر
این گرفت که حل و فصل مسائل قبیلهای به استثنای مناطق دیگر، مناطقی چون قندهار و
در مجاورت آن ولایت ارزگان و همینطور بخشی از ولایت زابل و هلمند، برای اشرف غنی
بسی مشکلساز و دشوار است.
شایان ذکر است که دُرانیهای قندهار در تاریخ
افغانستان همیشه جایگاه ممتاز و بیمانند خود را داشته است (که در زمان شوروی، با
دقت نظر و شواهد معتبر این مهم از سوی ولادیمیر باسوف، بررسی شده است). در اینجا،
ریشهی پشتونی عبدالله عبدالله را نیز نباید فراموش کرد. این چهره، به موجب
فعالیتهای سیاسی خود به جامعه تاجیک شناسایی شده است؛ اما پدرش غلام محیالدین
خان زمریالی یک پشتون درانی قندهاری است که در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه از ولایت
قندهار به صفت سناتور انتصابی در شورای ملی دعوت شد.
در فرایند توزیع مجدد مناطق تحت نفوذ و کنترل
میان دو تیم اشرف غنی و عبدالله عبدالله در چارچوب یک روند سیاسی مشروع، گروه
عمدهای از متنفذین پشتون در مناطق جنوب-شرقی، باقی مانده است. در دور اول
انتخابات ریاست جمهوری از قبایل شرقی افغانستان سید اسحاق گیلانی با لحن صرریح
اعلام کرد که با رأی سرکردهی قوم پیرصوفی قادری و گروه انتخاباتی «ائتلاف ساکنان
شرق افغانستان» (Альянс жителей восточного Афганистана) موافق است. خانواده گیلانی یکی از قدیمیترین
خانوادههای اشرافی (аристократических родов) در افغانستان است که در
ساحات ننگرهار، پکتیا، لغمان، خوست و بسیاری دیگر از ولسوالیها/شهرستانها دارای
یک موقف و نفوذ قوی رهبری مذهبی است. عوامل متعلق به فرقههای صوفی/ مذهبی در
افغانستان دارای یک ساختار خیلی ناهمگون است و این عامل همچون یک واقعیت پیچیده و
اضافی در ساختارهای سیاسی- قومی، قاعدتاً جای خودش را دارد.
اما در کنار این، واقعیتهایی دیگری نیز است که
حتا جدا از این مسائل در نظر گرفته میشود. بخش اساسی از یک سری نابهنجاریهای
سیاسی در وضعیت کنونی معلول این واقعیت است که مشروعیت سیاسی انتخابات زیر سوال
است و ریاست جمهوری اشرف غنی [...] نه بر اساس نتائج انتخابات که حاصل توافق سیاسی
با عبدالله عبدالله است. بر اساس همین واقعیت، پایداری و ثبات ساختار دولت و
مجموعهای از سیستم سیاسی افغانستان، قابل ارزیابی است. خوشبینی برای رسیدن به یک
مصالحه، بستگی به عملکرد دولت جدید دارد و بر اساس اعلام اشرف غنی و عبدالله
عبدالله، «دولت وحدت ملی» میتواند توانایی نیروهای سیاسی را که منجر به سازش و
حفظ تعادل سیاسی در آینده میشود، را بالا ببرد. در اصل، «رئیس اجرائیه»- عبارت از پست نخست وزیری
با قدرت و صلاحیت معادل رئیس جمهور است. در قانون اساسی این کشور چنین چیزی وجود
ندارد و برای آوردن اصلاحات مورد نیاز در مواد قانون اساسی، برگزاری لویه جرگه-
بالاترین ارگان ملی- تنها امید است که در دو سال آینده برگزار میشود.
در حال حاضر نقشه راه تعامل رئیس جمهور و نخست
وزیر دولت وحدت ملی در آینده، به طور اطمینانی مشخص نیست؛ اما در زمان حاضر برخی
از شرایط و مسائل مهم در این راستا، مطرح است. عبدالله عبدالله تأثیر و کنترل خود
را روی وزارتهای امور خارجه، وزارت دفاع ملی، وزارت سرحدات و قبائل، وزارت مبارزه
با مواد مخدر و وزارت مالیه دارد و در نظر دارد که در ساختار کابینه، 12 وزیر
داشته باشد. رئیس جمهور اشرف غنی [...] جلسات عمومی کابینه را که بصورت ماهوار
برگزار میگردد، ریاست خواهد کرد و عبدالله عبدالله رئیس اجرایی دولت وحدت ملی،
جلسات هفتگی شورای وزیران را رهبری و هدایت خواهد کرد. رئیس جمهور غنی ریاست امنیت
ملی، وزارت امور داخله، وزارت سرحدات و قبائل
و در مجموع 13 وزارت خانه را در نظر دارد که خود تعیین کند.
تقابل و اختلاف در قدم نخست از اینجا پیش می آید
که مشاور امنیت ملی از سوی رئیس جمهور و اعضای هیئت مدیره آن از سوی عبدالله
عبدالله انتخاب می شود. مشاور رئیس جمهور در سیاست خارجی رنگین دادفر اسپنتا وزیر
امور خارجه سابق خواهد بود که رابطه اش را عبدالله عبدالله خیلی عادی نیست و هنوز
هم تأثیر خود را روی وزارت امور خارجه دارد.
به عبارت دیگر، ایجاد سیستم سیاسی ساختار کلاسیک
و بومی دارد و کاملاً مشروع نیست و قدرت هم دوگانه است. این روند یک تقابل و تخاصم
را میان دو طرف از رهبران دولت وحدت ملی بوجود می آورد و میان نیروهای اشرف غنی و
عبدالله عبدالله یک خطر سرخ، ترسیم خواهد کرد. همانند بسیاری از قدرت های دو قطبی،
[در افغانستان] این وضعیت باعث یک سری مسائلی می شود بخصوص با توجه به کثرت احزاب
و نیروهای سیاسی و از جمله طالبان که این مسأله باعث می شود تا مصالحه سیاسی به بن
بست بربخورد.
از زمان سقوط جنبش طالبان زمان زیادی گذشته است.
از سال 2000 به اینسو، جنبش «طالبان» به چند گروه منطقه تجزیه شدند اما آنها مراکز
قدرت و فعالیت خود را در مناطق مختلف افغانستان، تعیین کرده بودند. قندهار تحت امر
و قومانده ملا محمد عمر مشهور به «امیرالمومنین» قرار داشت، در کابل ملا محمد
ربانی، در هرات ملا حسن، فرمانده گروه قندز بشر بغلانی عملیات را رهبری می کردند و
آنها برای گسترش نفوذ و احیای مجدد قدرت و کنترل خود هر از گاهی با رویارویی
مسلحانه پرداختند و وضعیتی را پیش آوردند که برای مقامات محلی پشتون های ننگرهار،
لغمان، کنر و... تحمیلی بود و در اثر این فعالیت ها، بخشی از قلمرو تحت حاکمیت
حکومت مرکزی کابل، بصورت تصادفی از کنترل خارج شد.
در زمان حاضر، «طالبان» به راه جمعی خاص برای
سایر گروه های ضد دولتی دولت افغانستان نیز تبدیل شده است و از این طریق توانسته
اند توجه رسانه ها و افکار عمومی را به خود جلب کنند. می توان دسته های متعدد از
تشکیلات مخالفان دولت را از هم تفکیک کرد و در قدم نخست اینکه آنها فعالیت های
تخریب کارانه خود را با انگیزه های مختلف روی بخش های داخلی و خارجی متمرکز کرده
اند که در این بخش، منابع مالی نیز قابل بحث است. لازم به ذکر است که گروه های
عمدتاً پشتون که در اصل ترکیبی از قبایل مختلف افغانستان است، در همراهی با برخی
از سازمان های خارجی و بین المللی پشت پرده در تأمین منابع مالی [گروه طالبان] دست
دارند. همین طور ترکیبی از گروه های جنگجوی پشتون با خصلت درونی، خارج از مرزهای
افغانستان و معمولاً از طریق محافل دینی/مذهبی، نظامی از سوی سازمان جاسوسی
پاکستان، عربستان سعودی و قطر، حمایت می شوند. گروه هایی که به صورت
غیر مستقیم زیر نظر آی اس آی (ISI) کار می کنند، وظایفی
را به سود دستگاه های استخباراتی چین نیز انجام می دهند و آنها را در بازارهای کابل
به صورت آشکار «طالبان چینی» می نامند.
همچنین گروه هایی است که از سر میل و خصلت درونی
که در زمینه فعالیت های خود دارای یک موقف اجتماعی هم هستند، عموماً از طریق تولید
مواد مخدر منابع مالی شان را تأمین می کنند و همین طور این طبقه بندی را می توان
ادامه داد. انگیزه زیاده خواهی و رقابت میان برخی مقامات- از جمله در معیارهای
قبیله ای- فهم درست این واقعیت ها را دشوار می کند. ادعا می شود که شورای کوئطه (кветтинской шуре) به عنوان مرکز هماهنگی و
وحدت طالبان از پشتون های درانی، در مقابل کابل به اندازه کافی قدرتمند هستند.
کم ظرفیتی دولت گذشته (دولت حامد کرزی رئیس
جمهور اسبق افغانستان) به ادامه روند مذکور، فرصت بیشتر داد و همین دولت نتوانست
مذاکره با جناح های طالبان را بشکل درست پیش ببرد. تنها می توان فرض کرد که در حال
حاضر دولت کثیرالملیتی فعلی نیز در این راستا قادر به عملکرد فعال و مؤثر نیست. از
جمله اینکه به نظر؛ ثباتمند سازی اوضاع افغانستان و جوانب منطقه ای آن، برای
دولت فعلی به سادگی مقدور نیست. قاطعانه می توان گفت که با توجه به
وضعیت غیر قابل کنترل ناشی از حضور و نفوذ گروه های تروریستی بین المللی در خاک
افغانستان، اما کابل با مدیریت سرویس های امنیتی ایالات متحده آمریکا، انگلستان،
پاکستان، عربستان سعودی، قطر و ترکیه، به سختی حفظ خواهد شد. از نقطه نظر امنیتی
وضعیت در کشورهای همسایه اساساً تغییری نخواهد کرد و از تصمیم برای فعال سازی گروه
های نامبرده با چشم داشت کشورهای آسیای مرکزی، ایران، روسیه و چین، هیچ تأثیری به
حال مقامات در کابل ندارد و در آینده نیز تأثیری نخواهد داشت.
___________
1- نویسندگان روسی زبان، هنوز محمد اشرف غنی را به شکل «اشرف غنی احمدزی» می نویسند. رئیس جمهور اشرف غنی چندی قبل طی مکتوب رسمی از تمام ادارات و رسانه های کشور خواست که از این به بعد، اسم او را به شکل «محمد اشرف غنی» بنویسند.
لینک دائمی مقاله: http://www.imperiya.by/comments3-22847.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر