سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

تهدید قدیمی و جدید امنیت در آسیای مرکزی: چالشی برای سیاست دفاعی و سیاست خارجی روسیه

نویسنده: آندری کازانتسیُف رئیس مرکز تحلیل دانشگاه وزارت خارجه روسیه (МГИМО)
منبع: وب سایت دانشگاه МГИМО
برگردان: مهدی زرتشت

اخیراً اجماع روسیه در ارتباط به برخی رویدادهای حیاتی و به طور اخص در ارتباط به «بحران اوکرایین» متمرکز شد و بطور گسترده- از همین دریچه- مسائل مربوط به روابط میان روسیه و غرب، مورد بحث و بازبینی قرار گرفت. بسته به این موضوع، وضعیت در آسیای مرکزی به اندازه کافی نگران کننده است و در واقع، این مسأله یکی از چالش های عمده برای امنیت روسیه است. چشمان آگاه کارشناسان مسائل آسیای مرکزی این واقعیت را به خوبی درک و دیده نمی توانند که کلیشه ی مشکلات «فضای پس از شوروی» اخیراً زیر دست رسانه های زرد، در جامعه ی روسیه و حتا میان آگاهان و کارشناسان، مورد بازبینی است. این مسأله باعث می شود که عموم مردم از زاویه تعجب، نسبت به تعدادی از جنبه های تأمین امنیت کشور ما نگاه کنند. در چنین دیدگاه کارشناسانه، من تنها چند مورد کلیدی را لمس می توانم.
اوضاع افغانستان و تأثیرات آن بر مسأله امنیت در کشورهای تحت حمایت شوروی سابق- کشورهای آسیای مرکزی- سایه سنگین خودش را دارد. به طور کلی، هر گونه ادامه و تقویت تهدیدهای سنتی در آسیای مرکزی، خطری برای امنیت روسیه تلقی می شود. اما همه ی این تهدیدات، ناشی و وابسته به اوضاع جاری در افغانستان همسایه است. این فاکت های تهدید عبارت اند از: تروریسم و افراط گرایی مذهبی، قاچاق مواد مخدر (روسیه اولین کشور مصرف کننده هیروئین افغانستان در جهان است) و تشکیل «یک دولت شکست خورده». وضعیت در افغانستان، متأسفانه یک اپتیمیزم [خوش‏بینی] امیدبخش نمی تواند باشد. اول تر از همه، این تعادل که میان میان دو نامزد اصلی ریاست جمهوری سابق شکل گرفته از آنجایی ظریف و نازک است که هر کدام از دو طرف اصلی نماینده منافع یک گروه بزرگ است: اکثریت پشتون و اقلیت های ملی از شمال کشور و در درجه نخست تاجیک ها.
در اواخر ماه سپتامبر، مراسم تحلیف ریاست جمهوری برگزار شد و اشرف غنی [...] به عنوان رئیس جمهور و عبدالله عبدالله رقیب اصلی او در کارزار انتخاباتی، به عنوان رئیس اجرایی سوگند وفاداری یاد نمودند. بسیاری از کارشناسان و از جمله خود من، به این نظر بودیم و هستیم که تعادل میان این دو رهبر و به ترتیب تشکلات گروهی این دو، بسیار ناپایدار است.
در ضمن، این وضعیت دیرینه و بسیار آشنا به وضعیت دوره اشغال افغانستان در زمان اتحاد شوروی است. در آن زمان، حزب دموکراتیک خلق افغانستان (Народно-демократическая партия Афганистана) بطور مداوم در رویارویی قرار داشت و در همان زمان تنش هایی اصل پشتون- جناح خلق و اصل تاجیک- پرچم (عمدتاً تاجیک ها) به شدت جریان داشت. و در واقع، در این مبارزات که بود که دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونست (Политическое бюро ЦК КПСС) برای دست یافتن به راه حل، تصمیم به قتل حفیظ الله امین گرفت (یک پشتون سرسخت ناسیونالیست که مبارزه و سرکوب سرسختانه تاجیک ها و دیگر «پرچمی» ها را در دستور اصلی کار خود قرار داده بود) و قوای کماندوی شوروی، امین را به قتل رساند. سپس این مبارزات تا فروپاشی عملی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بصورت مخفیانه ادامه یافت.
در واقع همان چیزی که ما امروز در کابل می بینیم؛ تداوم سنت مبارزه پنهان میان دو جناح تیم مبارزان تاجیک (مجاهدین) و پشتون هایی که در اطراف رئیس جمهور کرزی گروه بندی شده بود و در مرحله بعدی، این گروه بندی میان اشرف غنی پشتون و عبدالله ی پشتون تبار، جایگزین شده است. اشرف غنی (کارمند سابق بانک جهانی و یکی از استادان دانشگاه آمریکایی که برای مدت طولانی از فضای افغانستان غایب بود) برای اینکه اصلیت پشتون خود را دگرگونه جلوه بدهد،  بطور فعال حتا می خواهد نیمی از تبار قبیله ای خود- احمدزی- را بی اهمیت قلمداد کند.


در عین حال، پشتون هایی که به غنی رأی دادند، در بسیاری از مناطق افغانستان به حمایت خود از گروه طالبان ادامه می دهند. اما سوالی خیلی مهمی که باقی می ماند، این است که آیا فرماندهان تاجیک که در صف اردوی افغانستان در مقابل پشتون ها مبارزه می کردند، از این پس باقی خواهند ماند؟ به احتمال زیاد که آنها در شرایط مناسب دقیقاً آنها همان کاری را انجام خواهند داد که قبلاً کرده بودند: کاهش در کابل و متمرکز شدن به شمال افغانستان و خصلت «گذشت» که در زمان جنگ مجاهدین و پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی، رژیم نجیب الله برای اینکه آنها را از هر نوع جنگ و رویارویی برحذر کند، مرتب اقناع شان می کرد. به عبارت دیگر، بقای رژیم در کابل و در وضعیت فعلی، به ادامه حضور نیروهای بین المللی و در درجه نخست ارائه و ادامه کمک های ایالات متحده آمریکا- کمک نقدی و کمک نظامی- بستگی دارد.
در سی ام سپتامبر امسال- پایان سال 2014- مهلت حضور نیروهای بین المللی کمک به امنیت افغانستان به پایان خود می رسد و در کابل، توافقنامه امنیتی میان دولتین آمریکا و افغانستان به امضاء رسید. بر مبنای مفاد این توافقنامه، بخشی از نیروهای امنیتی ایالات متحده در افغانستان باقی خواهند ماند. جزئیات البته هنوز دقیقاً معلوم نشده است؛ اما ظاهراً آنها برای کنترل طالبان در مناطق کلیدی کشور، کافی خواهند بود در صورتی که نکات کلیدی استراتیژیک، مد نظر قرار گیرد.
باید توجه داشت که روسیه با بسیاری از ماده ها و مفاد همکاری با ایالات متحده آمریکا در مسأله برقرای ثبات در افغانستان، زیاد خشنود نیست. با این حال، موضع رسمی در ارتباط به این مسأله، این است که حدالامکان این همکاری ها لزوماً حفظ شود.
برای روسیه تنها این مسأله مهم نیست که هیروئین افغانستان وارد روسیه می شود، بلکه عملاً کنترول آن از طریق آسیای مرکزی، مهم تر است. در شمال افغانستان ملیشه های تروریستان بین المللی و متحدان طالبان (ازبک ها و برون مرزی های قفقازی، اویغورها و دیگران) تا مرزهای تاجکستان و ترکمنستان رسیده اند. نباید از نظر انداخت که شرایط خیلی ساده است: ارتش در آسیای مرکزی (همه ی آنها و از جمله ارتش ازبکستان به عنوان قدرتمندترین آنها) قبلاً در «جنگ باتگن» در جنوب قرغیزستان ثابت کردند که در «جنگ همگانی» علیه تروریسم، هنوز خیلی ضعیف اند. علاوه بر این، آنها نیاز دارند تا خود را برای مقابله با گروه کوچکی از اکتریمیست [افراط گرایان] ازبکستان که در حال حاضر یک تهدید باالقوه به حساب می آیند، آماده کنند. در کنار این، ارتش در آسیای مرکزی از آن زمان [جنگ باتگن] تا هنوز چندان تقویت نشده اند.
حتا نمونه خیلی بارزتر که مایه ترس و نگرانی است و دولت مداران فعلی کابل باید درس عبرت بگیرند- چگونه اداره کردن گروه های کوچک و هنوز ضعیف مربوط به «دولت اسلامی» (داعش) است که توسط آمریکایی ها با هزینه مالی بزرگ آنها را تأسیس کردند که امروز حتا ارتش عراق در رویارویی با آنها عاجز مانده اند. این گروه، نه تنها سلاح های خود را کنار نگذاشتند، که به ارزش 200 میلیون دالر طلا و پول نقد از بانک در یکی از بزرگترین شهرستان هی عراق، به قوت و قدرت خود اضافه کردند.
در نتیجه در یک دوره شدیداً بحرانی از شروع فعالیت های «دولت اسلامی» و پیشروی آنها تا بغداد پایتخت عراق، اما بغداد به واسطه کمک های نظامی دیگر و از جمله «سپاه پاسداران» ایران، توانست نجات پیدا کند (دقیق همانطوری که تا حال رژیم شیعه مذهب بشار اسد در سوریه را نجات داد).
آنها [رژیم ایران] این کار را انجام دادند نه بخاطر اینکه به آمریکا کمک کرده باشند که خمینی رهبر مذهبی ایران آنها را «شیطان بزرگ» خوانده بود بلکه به این خاطر که شیعه های عراق در زمان جنگ همکاری های زیادی را با ایران کردند. ضمناً، یکی از دلائل سقوط ایراق، تنش موجود میان مردم عراق بود. درست شبیه افغانستان: تضاد بین اقلیت سنی مذهب شمال ایراق و اکثریت شیعه مذهب جنوب ایراق.
همانطور که می دانیم، در چارچوب تعهدات سازمان پیمان امنیت جمعی (ОДКБ) روسیه به سه جمهوری آسیای مرکزی- قزاقستان، قرغیزستان و تاجکستان- امنیت سه کشور را تضمین کرد. روسیه یک سازمان خیریه در دست ندارد یا اینکه خیرخواهانه بخواهد این کار را بکند، ما بیش از حد به این کشورها نزدیک و متصل هستیم (از جمله از طریق مهاجرت اتباع کشورها ما). به این خاطر، یک وضعیت پیش بینی نشده ی فاجعه بار، بلافاصله روی روسیه تأثیر خواهد گذاشت. در ضمن، اصلاحات در حال انجام در ارتش روسیه همگام با افزایش تحرک نیروهای نظامی و هماهنگی دائمی، به عنوان یکی از اهداف اصلی در راستای اتصال این نیروها برای مقابله را هر نوع بی ثباتی و تهدیدات افراط گرایان اسلامی در آسیای مرکزی، در دست اجرا قرار گرفت. به منظور پیشبرد این مقاصد، فرمت های مختلف بین المللی و راهکارهای جدید سیاسی در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی سنجیده شد.
با درک چنین ضرورتی، روسیه برای حصول امنیت در حل این مشکلات، نه تنها امنیت خود بلکه امنیت شرکای سیاسی خود در آسیای مرکزی را در مقابل منافع سایر بازیگران کلیدی جهانی و از جمله اتحادیه اروپا، ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین، نیز در دستور کار قرار داده است. متأسفانه در حال حاضر، این نیروها از مأموریت اصلی و تصمیم گیری در بخش های دیگر و از جمله مرز روسیه و اوکرایین، قدری سرگردان و آشفته شده اند. در کنار این، اما آنها توانایی بالای مبارزه را از خود نشان داده اند و انتقادات کارشناسان نظامی روسیه را به خوبی پاسخ داده اند.
تهدیدهای «دولت اسلامی» جدی است. در واقع همانطور که در سطور بالا اشاره کردم، داعش (ИГ) عملاً در برابر ائتلاف شامل ایالات متحده آمریکا و متحدان آن و همچنین روسیه و ایران، که به نظر ترکیب خیلی منسجمی نیست، فعالیت هایش را گسترش داده است. این حوادث تکرار همان چیزی است که در ادامه یک فاز فعال عملیاتی- بخصوص در حمله آمریکا به افغانستان به عنوان بخشی از عملیات «آزادی پایدار» (Enduring Freedom)- در «جنگ جهانی علیه تروریسم» صورت گرفت.
پارتیزان افراط گرای دولت اسلامی بصورت جدی یک تهدید بزرگ برای کشورهای عضو سابق اتحاد شوروی در آسیای مرکزی و قفقاز به حساب می آید. زیرا ستون عمده ی این گروه خطرناک را تعدادی از مهاجران و داوطلبان کشورهای منطقه تشکیل می دهد. آنها می توانند به خانه و کشور خود برگردند و فعالیت های افراط گرایانه خود را شروع کنند و تروریست های دیگری را نیز جذب نمایند و یا بدتر از همه اینکه، رهبری دولت عراق الشام [Исламское государство Ирака и Леванта] آنها را به انجام عملیات تروریستی در خانه خود شان مورد استفاده قرار دهند.
از طریق انترنت، هم اکنون تهدیدهایی از سوی دولت اسلامی عراق الشام به آدرس کشورهای عضو سابق شوروی به نشر رسیده است و امکانات انجام عملیات تروریستی علیه دولت های عضو سابق شوروی در نظر کارشناسان خیلی گسترده نظر سنجی شده است. بطور اخص، اخیراً نهادهای سیاسی ازبکستان گزارش مفصلی را در این ارتباط به نشر رساندند. رئیس کمیته امنیت ملی قزاقستان [КНБ] اعلام کرد که اطلاعاتی به دست آورده است که بخشی از عوامل دولت اسلامی (داعش) با نام «جماعت قزاقستان» که شامل 300 نفر می شود- که نیمی از آنها را زنان تشکیل می دهند- در حال فعالیت اند (آنها زیر تبلیغات «شهید» بطور فعالانه افراط گرایان را تحت کنترل خود می آورند).
بطور کلی حتا در چنین وضعیت پایدار قزاقستان (در مقایسه با همسایگان آسیای مرکزی) [گروه های افراطی] بطور فعال و هدفمندانه تمایل دارند همه چیز را خراب کنند. به عنوان مثال، اخیراً در آلماتی نیروهای ویژه یک عملیاتی را انجام دادند و بخشی از منطقه ای به تصرف آوردند که افراد مظنون- احتمالاً تروریست ها- در آنجا مصروف فعالیت زیر زمینی بودند. در رسانه های جهان شواهدی به نشر رسیده اند که نشان می دهد، تعدادی از شهروندان روسیه و مهاجران از آسیای مرکزی برای مبارزه دعوت شده اند تا در کشورهای سوریه، عراق و همچنین در کشور افغانستان، علیه «کفار» بجنگند. آیا این جماعت دوباره همچون سال 2000 مورد استفاده قرار می گیرند تا ما را هدف قرار دهند؟
دولت اسلامی [داعش] این یک تهدید تازه در مقایسه با افغانستان است؛ اما مقیاس همبستگی از این تهدیدات را گاهی رسانه های زرد به شایعه و تحریف، می آرایند. به اعتقاد من، در حال حاضر تهدید درجه یک برای روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، افغانستان است.
تهدیدات امنیتی «جدید- قدیمی»؛ متأسفانه تهدیدات امنیتی در آسیای مرکزی قبل از اینکه عوامل خارجی داشته باشد، ناشی از عوامل داخلی است. تنها برخی از آنها از نقطه نظر امنیتی روسیه، مهم است.
یک تهدید جدی برای ثبات سیاسی در منطقه وجود دارد. قایل شدن موازات مستقیم بین حوادث جهان عرب (بهار عربی) و وضعیت در آسیای مرکزی مطابق آنچه در رسانه های زرد در گردش است، اما حقیقتاً درست نیست. نقش مذهب در جامعه آسیای مرکزی با آنچه در جامعه عرب است، فرق می کند و علاوه براین، جامعه آسیای مرکزی نسبت به جامعه عرب، بسیار ناهمگن است. باور ما بر این است که در قزاقستان، قرغیزستان و ترکمنستان- در مقایسه با ازبکستان و تاجکستان- عامل مذهب در سیاست بسیار کم رنگ تر است.
در حال حاضر، پتانسیل اساسی بی ثباتی های داخلی در آسیای مرکزی متأسفانه متوجه قرغیزستان است؛ جایی که ضمناً نقش مذهب در سیاست خیلی پررنگ نیست. این وضعیت، بخصوص برای روسیه از اهمیت ویژه برخوردار است؛ زیرا که قرغیزستان در حال پیوستن به اتحادیه اقتصادی اوراسیا است و همچنین این کشور بطور طبیعی یکی از تأمین کنندگان اصلی بازار کار بویژه برای روسیه است. پس از دو دوره انقلاب و افزایش بحران سیاسی در سازمان های دولتی و از جمله پولیس، در قرغیزستان فضا و مکان بسیار آرام فراهم شده است. همه ی همسایه های قرغیزستان و بالاتر از همه روسیه، باید این مسأله را مورد توجه قرار دهد و از هر گونه تلاش در راستای تأمین و حفظ ثبات، دریغ نورزد.
از جمله عوامل مهم بی ثباتی داخلی حتا در کشورهای نسبتاً مرفه منطقه (به طور خاص قزاقستان) را می شود به مشکلات انتقال حاکمیت، ربط داد. برعکس، رئیس جمهور موفق و موثر همچون نورسلطان نظربایف برای چندین دهه ظاهراً بر تمام فرایندهای دولت تأثیر مثبت و عمیقی گذاشته است. در صورتی که چنین رهبری، بخاطر یک سری مسائل از روند قدرت خارج شود، آنگاه یافتن جایگزین شایسته به جای او، کار بسیار سخت است. البته باید در نظر داشت که تنها مشکلات اجتماعی درازمدت است که در همه ی کشورهای آسیای مرکزی- هرچند اصالتاً به درجه های متفاوت- باعث تضعیف ثبات (به جز قزاقستان) می شود. این مشکلات درازمدت اجتماعی عبارت از فقر، فساد، درگیری های منطقه ای و بین القومی است.
جالب است که انتقال قدرت سیاسی برای شخص اسلام کریموف در ازبکستان به عنوان یکی از مسائل مهم (آنگونه که کارشناسان غربی می فهمند، دستکم از نقطه نظر کارایی و فراهم سازی شرایط ثبات سیاسی و امنیت) در شاخص های بین المللی «ضعف دولت» تلقی می شود. [مجله] The Fragile States Index ازبکستان را در سال 2014 از 178 در ردیف 48 ام قرار داد (مقیاس معکوس که از نظر کارشناسان غربی ازبکستان از نطقه نظر تهدیدات فروپاشیدن دولت ها در جهان، 48 مین کشور از فهرست 178 کشور است). این برآورد غربی ها ازبکستان را در ردیف نزدیک قرغیزستان قرار می دهد که به اعتقاد و باور ما، یک نیروی بی رحم در حال آشکار شدن است و شاید با ملاحظات «دموکراسی»، قابل مهار نباشد.
یک رویارویی شدید میان کشوری بیش از تقسیم آب رودخانه مرزی، در حال شکل گیری است. برای جمهوری های مستقل آسیای مرکزی، این یکی از کلیدی ترین موضوعات بخصوص در بخش انرژی امنیت غذایی محسوب می شود. قبل از هر چیز، ما هنوز یک درگیری و بحران قدیمی را که میان ازبکستان و تاجکستان پیش آمد، فراموش نکرده ایم، همین طور احتمال یک تنش دیگر شبیه آنچه گفتیم، میان ازبکستان و قرغیزستان و دیگر کشورهای بالادست و پایین دست وجود دارد که در امتداد رودخانه های آمودریا و سیر دریا قرار گرفته اند.
علاوه بر تناقضات متقابل ملی که ظاهراً در حال رشد هستند، تضادها و رویارویی ها در امور سیاسی آسای مرکزی میان قدرت های بزرگ جهان (در قدم نخست ایالات متحده آمریکا، جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه) شکل تازه تری بخود خواهد گرفت. این امر در مناقشات و تنش های تند میان روسیه و غربی ها- به ویژه در زمینه بحران جاری دراوکرایین- و همچین، ایالات متحده و جمهوری خلق چین بر سر گسترش روز افزون فعالیت های نظامی در اقیانوس آرام و همزمان تنش های کلامی میان قدرت های مذکور، می تواند به عنوان عامل اصلی، نقش بازی کند. از سویی، این مناقشات و رویارویی های سیاسی، منجر به تحمیل فشار همه جانبه بالای کشورهای آسیای مرکزی خواهد شد و از سوی دیگر، صفحه جدیدی از «بازی های بزرگ» را ورق خواهد زد.
در نتیجه می توان گفت که بر اساس مؤلفه های موجود، مشکل امنیت در سطح کشورهای منطقه در حال رشد است و هیچ کس قادر به حل آن نیست. زیرا که حول و حوش این ماجرا، تمام بازی گران کلیدی خارجی دست دارند که همه برای ورق زدن هر نوع شرایطی، قویاً تأثیرگذار اند و می توانند بر یکدیگر، اعمال نفوذ کنند. گرافیک این جریان موجود را می توان به مدل افسانه های قدیمی کریلوف[1 و2] مقایسه کرد: قو، خرچنگ و نیزه ی چوبی که بر مدار جغرافیای آسیای مرکزی به عنوان یک منطقه بین المللی، نقش شده است.
بطور کلی، با در نظرداشت موارد تأثیر گذار بر مشکلاتی نامبرده، اکنون لازم است به منظور اطمینان بخشی از امنیت ملی روسیه، به حلاجی مشکلات موجود در کشورهای آسیای مرکزی، توجه ویژه لازم است و من فکر می کنم، برای یافتن راهکارهای جدید، ما باید راه ها و طروق جدید سیاست خارجی را در پیش بگیریم.

___________

2-      ایوان آندریویچ کریلوف، نویسنده، افسانه پرداز و خبرنگار روس. افسانه های کریلوف اکنون جز مهم از ادبیات کلاسیک روسیه به حساب می آید و افسانه های مشهور او را بسیاری از مردم روسیه، شنیده اند و حفظ کرده اند. گوگول نویسنده شهیر روس، افسانه های کریلوف را «کتاب خردمندی خود ملت» نام گذاشت. بلینسکی یکی از منقدان سرشناس روس در باره افسانه های کریلوف می گوید که شخصیت های افسانه ها «تصویر شاعر گونه یکی از جهات جامعه، کمیدی کوچک، که در آن شخصیت های فعال حقیقتاً بی اندازه خاص و رعایت شده هستند.»

لینک دائمی: http://www.mgimo.ru/news/experts/document262190.phtml

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر