سخن

درد؛ بگذار آیینه‏ی من تو باشی.

۱۳۹۴ اسفند ۱۳, پنجشنبه

یاد رهبر شهید زنده و هفته عدالت گرامی باد!

مهدی زرتشت

1.   تاریخ معاصر افغانستان، جنگ و خونی زیادی به خود دیده و مردم این کشور صدمات و تلفات زیادی را متحمل شده اند. در مورد دلائل و انگیزه این کشت و خون ها، نیازی به بحث و یادآوری نیست؛ زیرا که هر شهروند افغانستانی کم و بیش در باره آن آگاهی، اشراف و ملاحظه خود را دارند. با درک این مسأله؛ آنچه تحلیل و داوری این جنگ ها را مشکل تر می سازد؛ وقوع یک دهه جنگ های حزبی و تنظیمی است که در نتیجه آن، انسان های زیادی (غیر نظامیان) به خاک و خون کشیده شدند و بهای گزافی پرداختند. دهه هفتاد، اوج خون ریزی جنگ های تنظیمی و حزبی است که سایه سیاسی آن تا امروز بر فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه افغانستان سنگینی می کند. از این رو، تحلیل و قضاوت بی طرفانه و منطقی در مورد آن، به سادگی میسر نشده و امروز از خاص و عام در  تحلیل و قضاوت آن، یا در یک سردرگمی به سر می برند و یا هم مغالطه می کنند. معمولاً در چنین فضایی، رهبران دوران جنگ در مرکز و محراق قرار داده می شوند و موجی مردم با فروکاستن حوادث و پیامدهای جنگ به یک قوم و تبار، شمشیر قضاوت از غلاف بر می کشند و این یکی، دیگری را محکوم می کند. حتا ارزش ها و مشترکات ملی، فرهنگی، زبانی و انسانی، نتوانسته است اقشار، گروه ها و اقوام مختلف افغانستان را همچون یک ملت واحد، زیر یک چتر جمع کند و تمام اظهار ارادت ها و رفاقت ها و گرایش های همسو و مشترک، به یک سری تعارفات خشک و خالی تقلیل پیدا کرده و خلاصه شده است. نگارنده قصد ندارد تا در این مورد، بیش از یک اشاره کلی و مختصر، اظهار عقیده و نظر کند؛ چه، اینکه یادداشت حاضر، فقط یک اعتراف شخصی است صرفاً با این انگیزه که تحلیل و برداشت ها و قضاوت های عاقلانه و منطقی و بی طرفانه را جایگزین برداشت های شخصی و تباری کنیم که به نظرم، مشتی عقده های پراکنده اند و سودی هم به حال و آینده ما ندارد.
2.   سالهای گذشته، من از سالگرد رهبر شهید استاد مزاری به شیوه خودم تجلیل می کردم. من فقط با گذاشتن یک شاخه گل لاله در پروفایل فیسبوک ام، از رهبر شهید تجلیل می کردم و دلیل اش این بود که سعی می کردم به عنوان یک انسان بی طرف، حتا از گفتن واقعیت ها زبان بسته کنم. زیرا روند معمول از ارج گذاری مقام شهداء و رهبران درگذشته، تا حال بیش از حد مغالطه آمیز و احساساتی بوده است. به عنوان مثال؛ مطمئن ام هیچ کسی حتا از هواداران احمدشاه مسعود (یکی از فرماندهان دوره جنگ های داخلی و حزبی) کارها و اعمال هواداران او را که در روز گرامیداشت از سالگردش، بلوا برپا می کنند و بی نظمی راه می انداختند و با راه اندازی کارنوال های مسلح و بی نظم، نظم و امنیت فزیکی و روانی مردم را بهم می ریزند، حس خوب و خاطره خوشی ندارند. بنابراین، سعی و تلاش من با زبان بستن و تنها با یک گرامیداشت سمبولیک و بی سر و صدا، به این هدف بود که ما مرهمی بر درد و شکاف های اجتماعی مردم افغانستان شویم و با قضاوت های بی طرفانه و صلح طلبانه، شکاف ها را ترمیم کنیم و از مرحله قهرمانگرایی ناسیونالیستی و جنگ طلبانه و خشونت جویانه، دوری کنیم. و توقع من از نحله ها و حلقه های فکری و فرهنگی اقوام کشور این بود که همه با نرمی و ملاطفت، با عقلانیت و منطق محکم و بی طرفانه، عقده های تاریخی خود را کنار بگذارند و در جستجوی راه بهتر برای همزیستی مسالمت آمیز باشند. ممکن نیست بن بست ها و تک روی های سیاسی که معمولاً از آن به عنوان جریان فاشیستی و برتری طلبی یاد می کنیم، راه حلی نداشته باشد. اما؛
3.   اینک دیگر زمان آن رسیده است که با کنار گذاشتن تعلقات قومی و تباری و عقده های تاریخی، در مورد این رهبران و انگیزه های رویارویی آنها، بصورت کاملاً بی طرفانه قضاوت کنیم. بدون شک، قضاوت بی طرفانه، برای عبور از بحران داخلی و بن بست های سیاسی، می تواند راه حلی ارائه کند. استاد شهید مزاری در میان تمام رهبران قومی و حزبی و کسانی که ادعای حل معضل سیاسی کشور را داشتند، نادر و یگانه بود. زیرا او صاحب اندیشه و طرح بود. طرحی که برای عبور از بحران سیاسی و بی عدالتی های اجتماعی، تنها راه حل ممکن به نظر می رسید. مهم ترین سند ما به عنوان ناظران و قضاوت کنندگان یک دهه جنگ خانمانسوز داخلی، رجوع به سخنرانی های این رهبران است که خوشبختانه اگر نه کامل، حد اقل بخش هایی از آن تا امروز وجود دارد. شهیدمزاری برای عبور از بحران و بن بست سیاسی مسائل و طرح هایی را مطرح کرد که در عین صراحت و سادگی، حامل اساسی ترین نکته ها برای رسیدن به همزیستی مسالمت آمیز در پرتو «عدالت اجتماعی» و «حقوق سیاسی برابر برای شهروندان» بود. سخنرانی های او نشان می دهد که مزاری؛ عیب ها، شکاف ها و بیماری های فضای سیاسی افغانستان را به خوبی درک کرده بود. مزاری در سخنرانی هایش برای عبور از بحران و تشکیل یک دولت- ملتی که در آن حقوق اجتماعی همه ی شهروندان بصورت برابر تأمین شده باشد، طرح های سنجیده و عاقلانه و قابل دفاعی دارد. مزاری قبل از اینکه رهبر و نماینده یک قوم همیشه تحت ستم باشد، در سطح ملی حرف می زد و راه حل عبور از بحران سیاسی را نه جنگ و توصل به خشونت، بلکه «مشارکت برابر همه اقوام» در پرتو «وحدت ملی» می دانست. مسلم است که هیچ یکی از رهبران جهادی، به اندازه استاد مزاری از «وحدت ملی» و «عدالت اجتماعی» و طرح های نو برای شکل دهی دولتی که همه ی شهروندان افغانستان خود را در آینه آن ببینند، نداشته است.
4.   این روزها، در آستانه سالگرد شهادت رهبر شهید استاد مزاری قرار داریم. استادمزاری ای که با پافشاری بر طرح راه حل مسالمت آمیز و مؤثر برای عبور از بحران سیاسی افغانستان، تا آخرین از نفس باز نایستاد. او در سخنرانی هایش مهم ترین مؤلفه های دولتداری مدرن را مطرح کرد که از «عدالت اجتماعی» شروع و تا مشارکت سیاسی زنان در قدرت و تأمین فضای باز آزادی بیان و آزادی رسانه ای و... را در بر می گیرد. شهید مزاری با قاطعیت تمام گفت: «ما وحدت ملّی را در افغانستان یک اصل می‌دانیم. دشمنی ملیت‌ها در افغانستان یک فاجعه است. هرکس نفاق و دشمنی را در بین ملیت‌های با هم برادر دامن بزند، خاین ملی است.»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر